شنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۶ - ۱۷:۳۳

حیات دوزیست گونه یک مدیر فرهنگی

تئاتر

سینماپرس: حواشی دوران مدیریت پارسایی در مرکز هنرهای نمایشی بسیار زیاد بود؛ زمانی که حمیدرضا آذرنگ در گفت‌وگو با رسانه‌ها از قراردادهای سفید با هنرمندان سخن می‌گفت، شایعاتی مبنی بر اختلاس در مرکز هنرهای نمایشی شنیده می‌شد.

به گزارش سینماپرس؛ پسر جوان با توجه به فعالیت‌های هنریش در قم، در کنار شخصیت‌هایی چون حسین فدای حسین و کوروش زارعی، در قالب گروه آیین با موفقیت‌هایی در حوزه تئاتر دینی، در حوزه هنری تئاتر بچه‌های مسجد را رقم می‌زند. گروه او به عنوان بخشی از جریان نیروی انقلاب توجهات را به خود جلب می‌کند. تحصیل در دانشگاه در کنار کار هنری، به اعضای گروه قدرتی دوچندان می‌دهد تا جایی که خسرو نشان، در کوران فشارهای سیاسی، پس از اتفاقات جشنواره ایران زمین، او را به عنون سوپاپ اطمینان جناح راست آن روزها برمی‌گزیند تا پای او به بساط مرکز هنرهای نمایشی باز شود.

حسین پارسایی جوان در حالی که هنوز دانشجوی دانشگاه آزاد هنر و معماری بود به عنوان مدیر تئاتر شهر انتخاب می‌شود تا پس از او افرادی بر مسند مدیریت تئاتر شهر تکیه زنند که بعضا با او در ارتباط باشند.

اقبال با حسین پارسایی است و او پس از مدتی کرسی مرکز هنرهای نمایشی را صاحب می‌شود. در دورانی که پای مدیران نوپا به فضای سیاسی باز می‌شد، از او به عنوان مدیر احمدی‌نژادی تئاتر ایران نام برده می‌شد. با این حال حواشی دوران او بسیار زیاد بود. زمانی که حمیدرضا آذرنگ در گفتگو با خبرآنلاین از قراردادهای سفید با هنرمندان سخن می‌گفت، شایعاتی مبنی بر اختلاس در مرکز هنرهای نمایشی شنیده می‌شد.

تابستان ۱۳۸۹، یک ماه از رفتن حسین پارسایی مدیر سابق اداره کل هنرهای نمایشی و حضورش در مقام مدیرعامل بنیاد رودکی، آذرنگ در گفتگو با خبرگزاری فارس مدعی می‌شود: «در روز آخر جشنواره تئاتر مقاومت آقای قاسم مرادی مسئول امور مالی مرکز هنرهای نمایشی به جشنواره آمد تا پول گروه‌های نمایشی را بپردازد. برای نمایش «خیال روی خط موازی» نیز به من رسید سفید داد تا امضا کنم و من ابتدا از امضای آن خودداری کردم؛ اما او مدام می‌گفت خسته‌ام و سرم برای پر کردن رسید شلوغ است. او در نهایت نیز گفت مگر به من شک داری؟ من نیز با توجه به فضا به ناچار این رسید را امضا کردم. البته پنج میلیون تومان خود را دریافت کردم؛ اما از آن موقع تاکنون به دنبال رسید اصلی هستم، اما هیچ اطلاعی از اصل رسید پیدا نشد. در دوره جدید نیز آقای حمزه‌زاده رئیس امور مالی مرکز ماجرا را گفته و پیگیر آن شدم و ایشان نیز سندی در این خصوص پیدا نکردند. »

قصه زمانی داغ می‌شود که اتفاق بار دیگر بر سر نمایش «در قاب ماه» برای آذرنگ تکرار می‌شود. او اتفاق دوم را چنین روایت می‌کند: «به من گفتند نویسنده متن برای اجرای دوم پولی دریافت نخواهد کرد و من با این موضوع مخالفت کردم و در نهایت قرار شد به من دو میلیون تومان بپردازند و وقتی برای گرفتن چک به مرکز هنرهای نمایشی رفتم، آقای مرادی دو چک را به مبلغ یک میلیون و ۹۰۰ هزار تومان با کسر مالیات و ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان به من داد تا امضا کنم. درباره امضا که پرسیدم گفت مشکلی نیست. یکی از چک‌ها به مبلغ یک میلیون و نهصد هزار تومان من داده شد و دیگری را گفتند به حساب آقای پارسایی واریز شود. »

آذرنگ همچنین گفت: «در جشنواره فجر پارسال نیز اسنادی وجود دارد که آقای پارسایی با بستن یک قرارداد ۳۰ میلیون تومانی با یک هنرمند حتی یک ریال هم به او نپرداخته است. این ۳۰ میلیون تومان را برای کمک به مدیران اختصاص داده در حالی که این کمک نیز صورت نگرفته است. »

با مطرح شدن این اتهامات شایعاتی نیز از بدهی دو میلیاردی به گوش می‌رسید. به نظر می‌رسید دیوان عدالت اداری و سازمان بازرسی کشور وارد عمل شده است تا قضیه را بررسی کند؛ اما همه چیز در هاله‌ای از ابهام فرورفت تا کسی نفهمد حسین پارسایی آیا متهم بود یا یک بیگناه.

شاید آن روزها برخی رفتار و گفتار حسین فرخی را در جلسه تودیع و معارفه حمید شاه‌آبادی به یاد می‌آورند که در جملاتی کوتاه مشکلات تئاتر را منتسب به مثلث طلایی مدیریت تئاتر آن روزهای ایران می‌دانست که یکی از اضلاعش حسین پارسایی بود.

حمید شاه‌آبادی در مصاحبه‌ای تفضیلی صحبت‌های قابل‌تأملی درباره مدیریت آن روزهای حسین پارسایی می‌زند. بخش دوم مصاحبه که در ۱۷ مهر ۱۳۹۰ منتشر می‌شود با تیتر «ابایی ندارم بگویم تصمیم اشتباه گرفته‌ام» روی خط می‌رود. اشاره شاه‌آبادی به انتخاب حسین پارسایی برای دو سمت مدیریت مرکز هنرهای نمایشی و بنیاد رودکی است. او درباره پرونده مالی مطروحه در سال ۸۹ می‌گوید «می‌دانیم که در دوره مدیریتی آقای ایمانی موضوعاتی نسبت به یکی از مدیران مطرح شده است و تبدیل به درخواست و رسیدگی شد که خیلی موضوع عادی و معمولی در این حوزه بوده است و هر زمانی که این رسیدگی‌ها به نتیجه برسد ما نسبت به آن اظهار نظر خواهیم کرد. »

اما این اظهارنظر هم هیچگاه بیان نمی‌شود.

شاه آبادی در پاسخ به پرسش فارس درباره انتصاب «حسین پارسایی» گفت: «زمانی که این اتفاق رخ داد از این که افرادی قصد دارند از او شکایت کنند با خبر بودیم؛ البته در آن زمان این شکایت هنوز طرح نشده بود و بعد از جابه‌جایی صورت گرفت. »

وی در خصوص این که انتصاب مدیری که پرونده مالی در سازمان بازرسی دارد، جایگاه معاونت هنری را خدشه‌دار می‌کند، خاطرنشان کرد: «زمانی که بنده چنین انتصابی را انجام دادم به عنوان پرونده مالی چنین چیزی مطرح نبود. زمانی که ما آقای حسین پارسایی را به عنوان مدیر بنیاد رودکی انتصاب کردیم، طرح بحثی بر این مبنا مطرح نبوده و ما براساس استعلام‌های قانونی که انجام دادیم و براساس تشخیص مدیریتی ایشان را انتخاب کردیم. طبیعتاً بعد از آن طرح شکایت افرادی در بخش خصوصی مطرح شده و ما نسبت به این شکایت هیچ اظهارنظری نداریم. »

شاه‌آبادی با اینکه اذعان می‌کند حسین پارسایی دارای پرونده است و تأکید می‌کند «به محض این که در خصوص پرونده «حسین پارسایی» نظری داده شود، ما مکلف هستیم طبق آن نظر عمل کنیم»؛ اما هیچگاه از این پرونده سخنی نگفت.

وضعیت مدیریت حسین پارسایی در بنیاد رودکی آن روزها هم مبهم بود. نمونه جالبش خریداری تعدادی پرنده زینتی برای فضای باز و تلف شدن پرندگان بود. در دورانی که هر هنرمند تئاتری نیازمند سرمایه اندکی برای آفرینش هنری بود،   ۳۳ میلیون تومان از سوی دوستان و منسوبان پارسایی صرف خرید پرندگانی می‌شود که به واسطه نامناسب بودن فضای آزاد تالار وحدت تلف می‌شوند.

حواشی مدیریتی حسین پارسایی باعث می‌شود او از مجموعه معاونت هنری خارج شود. او وارد حیطه‌های موقتی می‌شود. اوایل دهه نود را به کارگردانی آثار مذهبی و دفاع‌مقدسی با هزینه‌های گزاف صرف می‌کند. در ادامه با توجه به آنکه پایگاه اولیه‌اش حوزه هنری است به عنوان مسئول سالن‌های حوزه هنری مشغول می‌شود اما در نهایت، موفق به روشن نگاه داشتن سالن‌های حوزه نمی‌شود.

در سال ۹۳ حسین پارسایی سر از برج میلاد در می‌آورد تا برنامه جنجالی «سوگ‌جامه‌ها» را اجرا کند. او که حامی «خیمه‌ها و نجواها» رامین حیدری فاروقی بود و در سال ۹۳ نیز اجرایی شد، با آوردن بهاره رهنما و حامد بهداد و دیگر رفقای خویش در حوزه تئاتر، جنجال‌های مقتل‌خوانی برخی شخصیت‌ها را رقم زد.

او با حضور بهاره رهنما و اعضای خانواده‌اش به تماشاخانه ایرانشهر می‌رود و نمایش «آرسنیک و توری کهنه» را روی صحنه می‌برد. پارسایی در آشوب‌های دفتر تئاتر دفاع‌مقدس در سال ۹۴ جشنواره پانزدهم مقاومت را به دست می‌گیرد و در اندک زمان موجود موفق به تأسیس تماشاخانه سرو می‌شود. یک سالن پرتابل که توسط مجید رجبی‌معمار افتتاح می‌شود.

جشنواره پانزدهم با وجود زمان اندک به محل حضور آثاری می‌شود که تولیدکنندگانش دوستان حسین پارسایی به حساب می‌آیندو عجیب هم نیست بیشتر جوایز را همین گروه به خانه می‌برند. پارسایی با پایان جشنواره، مدیریت سرو را حفظ می‌کند؛ اما اختلافاتش با حفیظ‌ الله رفیعی منجر به خروجش می‌شود و زمانی است که رجبی معمار جایگزین سرسنگی در خانه هنرمندان می‌شود، سکان ایرانشهر به رفیق قدیمی سپرده می‌شود. حضور پارسایی در ایرانشهر نیز با حواشی دو ساله درمورد اجراها و فقدان نظارت همراه است. بیشتر اخطارهای شورای نظارت و ارزشیابی نصیب سالن ایرانشهر می‌شود و در صد آنان نام بهاره رهنما دیده می‌شود.

حسین پارسایی در این ایام به مدیرکلی دفتر نمایش خانگی منصوب می‌شود تا این دفتر با اتفاقات رخ داده حول دو سریال «شهرزاد» و «عاشقانه» به یکی از دفاتر جنجالی سازمان سینمایی بدل شود.

او همچنین مسئولیت اجرایی چند جشنواره دولتی از جمله جشنواره فیلم فجر و جشنواره ایران‌ساخت که در به سفارش معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری در خانه هنرمندان برپا می‌کند.

در بحبوحه انتخابات ۹۶ حسین پارسایی که از منظر سیاسی اصولگرا محسوب می‌شود در کارناوال انتخاباتی حسن روحانی ظاهر می‌شود که با واکنش منفی رسانه‌ها همراه می‌گردد.

رجانیوز در مطلبی درباره مدیریت فرهنگی کشور به حسین پارسایی هم اشاره کرده و می‌نویسد «با نگاهی به سوابق و کارنامه مدیریتی ایشان به‌وضوح می‌توان دید که کسب منافع شخصی مهم‌ترین دلیل حضور او در پست‌ها و عناوین مختلف است، از مجیزگویی رئیس دولت‌های نهم و دهم برای کسب مناصبی چون مدیریت تئاتر شهر و مدیریت مرکز هنرهای نمایشی گرفته تا پشت پا زدن به دولت منقضی شده و با چرخشی صد و هشتاد درجه به سمت دولت جدید غش کردن و در سفرهای انتخاباتی همراه رئیس دولت یازدهم و دوازدهم تا مرز پارگی حنجره نیز پیش رفتن تنها گوشه‌ی از رفتار کاسب‌کارانه و منفعت‌طلبان این مدیر به‌ظاهر فرهنگی است حال معلوم نیست برای جا خوش کردن در دولت سیزدهم با هر گرایش و سمت‌وسوی ولو در ضدیت با دولت فعلی از چه مایه خواهد گذاشت و چگونه و با کدامین حربه به دولت دوازدهم ضربه خواهد زد الله‌اعلم؛ اما بدون شک تمام آنچه بیان شد نشانی از طنز تلخی دارد که این روزها در بدنه مدیریت فرهنگی کشور همچون غده سرطانی بدخیم در حال پیشرفت و گسترش است. »

حالا مرد ده شغله فرهنگ در ابتدای سال ۹۶ تحرکاتی برای روی صحنه بردن نمایش «اولیوتویست» آغاز کرده است تا بازار شایعات برای کارش داغ شود. از حمایت مالی «میم. الف» تهیه‌کننده جنجالی شبکه نمایش خانگی تا تبلیغات زودهنگام بدون بازبینی و بیلبوردهای کثیر با تصویر نوید محمدزاده. در این میان آنچه پیداست، شهری پر از بیلبوردهای الیور توئیست است که در پس آن هزار قصه داستان نهفته است. از حیات دوزیست گونه بعضی مدیران فرهنگی تا عواملی که می‌توانند باعث ماندن یا نماندن مدیرانی شوند که حتی ممکن است کوله بار سنگینی از گذشته تلخ را با خود همراه داشته باشند.

*خبرگزاری فارس

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.