سه‌شنبه ۷ آذر ۱۳۹۶ - ۱۲:۱۱

نگاهی به فیلم شَنل؛

افغان‌ها روی چشم ایرانی‌ها جای دارند؛ اما اوراق هویت ندارند!

فیلم سینمایی شَنل

سینماپرس: فیلمسازان فراوانی ادعای طرح مسئله اجتماعی دارند، اما از خیابان فرشته و دفاتر سینمایی مستقر در زعفرانیه و فرمانیه، نمی‌توان مسائل اجتماعی و معضلات درون متن جامعه را رصد کرد، چه رسد به تحلیل اجتماعی.

به گزارش سینماپرس؛ فیلم شَنل از «حسین‌کندری» درباره مهاجران افغان در ایران است. فیلمی که از حیث ورود به موضوع مهاجرت افغان‌ها به ایران، در خیل آثار در حال اکران بی‌دغدغه و بی مسئله، اثر متفاوتی است و از دریچه کاملا سینمایی، مسئله مهاجرت زنان افغان را دنبال می‌کند. چندی پیش بود که فیلمی از مادری افغان در فضای مجازی منتشر شد که قصد عزیمت به کربلا را داشتند، اما اشکالات اوراق هویتی ایشان، مانع حضور این مادر افغان در پیاده‌روی اربعین شده بود. آنچه در فیلم «شنل» مطرح می‌شود موضوع و مسئله‌اش، کاملا انطباقی حقیقی با مادری داشت که مسئله‌اش، تعیین تکلیف اوراق هویتی‌ خود و فرزندانش و شرکت در پیادروی اربعین بود.

فیلم «شنل» ورود سینمایی به موضوع افغان‌ها دارد، چون از زاویه‌ای مادرانه به این موضوع می‌پردازد. فیلمساز از افتادن به دام  ارائه واقع‌گرایانه مسئله اصلی فیلم، پرهیز کرده و موضوع مطروحه در متن اثرش  را کاملا حسی ارائه می‌کند. بخش اعظم سینمای اجتماعی،   موضوعات را در قالب مدلی خاص از سینمای واقع گرا اغراق شده، به نمایش می‌گذارد. رابطه سینمای ایران چند سالی است بااحساسات مخاطب قطع شده است، در صورتیکه متن اصلی روایت باید با مخاطب رابطه مستقیم حسی  برقرار کند.

فیلم شنل تفاوتی که نسبت به فیلم‌های ساخته شده با مضمون مهاجرت افغان‌هادارد این است که زاویه پرداخت به مسئله مهاجران افغانی، سانتی‌مال و عاشقانه نیست و از سوی دیگر به ورطه روشنفکری با شمایل اغراق آمیز نمی‌افتد. علاوه بر این، نوعی پرسشگری اجتماعی در متن فیلم وجود دارد. پرسشگری حسی که مناسبات اجتماعی منتج به وضع وخیم  مهاجران را به چالش می‌کشد.

در شرایط فعلی فیلمسازان فراوانی در سینمای تک ساحتی ایران، ادعای پرسشگری و طرح مسئله اجتماعی دارند، اما از میان خیابان فرشته و دفاتر سینمایی مستقر در زعفرانیه و فرمانیه، حتی نمی‌توان مسائل اجتماعی و معضلات درون متن جامعه را رصد کرد، چه رسد به تحلیل اجتماعی. فیلم شنل با همه معایب جدی و نقطه ضعف‌هایی که دارد، فیلم اجتماعی مناسبی است، یعنی فیلمساز زاویه دید اجتماعی خوب نسبت به جامعه‌اش دارد و به ورطه اغراق و شبه مستندنمایی، ژست سیاسی نمی‌افتد.

درباره مهاجران افغان فیلم‌هایی نظیر حیران (شالیزه عارف‌پور)، باران(مجیدمجیدی)، مجنون لیلی(قاسم جعفری) چند متر مکعب عشق (برادران محمودی) و...  ساخته‌شده‌اند اما اغلب این آثار  از دریچه‌ای رمانس و عاشقانه حضور افغان‌ها در ایران را بررسی کرده‌اند و اغلب آثار ساخته‌شده، در نمایش التهاب اجتماعی افغان‌ها به دلیل ظرفیت‌های رمانتیک و عاشقانه داستانی، چندان موفق نبوده‌اند. فیلم ساختن درباره افغان‌ها، با توجه به سوژه مهاجرت یا به دام سیاه‌نمایی اغراق آمیز می‌افتد یا به دام رمانتیک بازی به سبک وسیاق فیلم حیران و باران.

در نتیجه خروجی آثار همچنان  به نوعی سانتی‌مالیسم یا احساسات گرایی اغراق آمیز دچار است. «مانولا دارگیس» منتقد معروف سینما در یکی از نوشته‌هایش اشاره می‌کند، روابط عاشقانه در آثاری با مضمون مهاجرت نباید هویت و ملیت را تحت‌الشعاع قرار دهد. در واقع مزیت ویژه فیلم شنل این است که با بستن منافذ روایی اغراق آمیز، رویکرد سانتی مانتال فیلم را کاسته، و مخاطب در ابتدا فارغ از هویت و ملیت، شخصیت اصلی فیلم را درک می‌کند. مادرانگی، مسئله‌ای که به صورت هویتمندی در فیلم ارائه می‌شود و بدون تاکید سانتی مانتال در میزانسن احساسات مخاطب را برمی‌انگیزد.

وقتی از واژه سینمای اجتماعی در مورد فیلمی مثل شنل استفاده می‌کنیم، هر گونه اغراق واقع گرایانه، در شکل رایج سینمایی به فیلم لطمه می‌زند. در واقع جریانی که با فیلم «ابد و یک‌روز » در سینمای ایران براه افتاد، نوعی خاصی از سینمای اجتماعی جدید شکل گرفت منهای سانتی مانتالیسم. به همین دلیل «ابد و یک روز» با وجود  پیام اجتماعی مناسبی در متن خودش مستتر داشت اما فیلمی بود که مخاطب را بشدت اذیت می‌کرد و جالب اینجاست زننده‌ترین تصویر ممکن از افغان‌ها در آن فیلم به نمایش گذاشته شد. افغان‌ها به انسان شبیه نبودند، بلکه بیشتر خریداران برده به نظر می‌رسیدند. فیلم‌های اجتماعی سانتی مال  را تقریبا بدون هیچ اغراق می‌توان گفت پایه‌گذارش در سینمای ایران «وحید جلیلوند» است و اگر فیلم «بدون تاریخ بدون امضا» و «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت» از سوی منتقدان روشنفکر رادیکال مورد توجه قرار نگرفت، تنها دلیلش تاکید کارگردان برای ارائه موضوع اجتماعی با زرق و برق‌های سانتی مانتال است.

اصولا فیلم‌های اجتماعی خاصی که روتوش سانتی مالی ندارند متهم به سیاه‌نمایی می‌شوند. در جشنواره فیلم فجر بی شک شَنل حسین کندری اگر از سوی هیات انتخاب مورد اقبال قرار نگرفته، به دلیل پرداختن به سوژه ملتهبی است که هیچ وجه اغراق آمیزی در روایتش نیست و از هر گونه آلودگی به احساسات‌گرایی و روشنفکری پرهیز می‌کند. اما تنها ایراد بزرگ فیلم بازی باران کوثری در نقش مادر افغان است. کوثری تیپیکال در سینمای ایران دختر بچه است و نمی‌تواند نقش مادر یا احساسات مادرانه را بروز دهد و حین دیدن فیلم باید فراموش کنیم که این نقش را باران کوثری بازی می‌کند. در واقع او بزرگترین لطمه را به فیلم شنل می‌زند.

 مولف و خالق اثر روی تیغ راه می‌رود و  محتوای صادقانه‌اش در جشنواره فیلم فجر مورد غضب هیات انتخاب و مسئولان برگزار کننده قرار می‌گیرد. فیلم را برای اینکه کسی نبیند در واپیسن روز جشنواره نمایش می دهند و از موضوع مهم و ملتهب فیلم به سادگی عبور می کنند. برخی فیلم‌های مهم در سینمای ایران برای ندیدن ساخته ‌می‌شوند. سینمای ایران نیز تصمیم گرفته فیلم‌هایی که با صداقت ساخته می ‌شوند را نادیده بگیرد. این مسئله در مورد «چند متر مکعب عشق» نیز اتفاق افتاد. گویا قرار است هر فیلمی که در مورد برادران و خوهران افغان ساخته شود را مسئولان اجرایی نادیده بگیرند. فیلم شنل نیز در زمانی اکران شده که دیده نشود. اما نکته جالب اینجاست رئیس جمهوری کشورمان در دیدار با عبدالله عبدالله، رئیس اجرایی دولت وحدت ملی افغانستان در حاشیه سیزدهمین نشست همکاری کشورهای اسلامی در شهر استانبول ترکیه، گفت که دولت ایران تلاش می‌کند مهاجرین غیرقانونی افغان مقیم ایران را ثبت نام کند. گفتنی است که چند ماه پیش از این هیئت های کارشناسی افغانستان و ایران در کابل بررسی طرح ثبت نام افغان‌های فاقد مدرک اقامت در ایران را آغاز کرده بودند.

در واقع  امیدواریم شنل موجب شود وعده‌های داده شده در مورد مادران  سرگردان افغان محقق شود.

*مشرق نیوز

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.