سه‌شنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۶ - ۱۰:۴۹

زلزله، سینما و ماندگاری تلخ

مهران رجبی

ایسنا: پس از مخابره‌ی خبر زلزله‌ مهیب کرمانشاه و سر پل ذهاب، سکانس‌های فیلم ماندگار «بیدار شو آرزو» کیانوش عیاری ذهن هر تماشاگری که این فیلم را دیده است،رها نمی‌کند.

در سینمای ایران معدود آثاری هستند که به این پدیده طبیعی پرداخته‌اند؛ نمی‌توان آثار ماندگار عباس کیارستمی همچون «زیر درختان زیتون» و «زندگی و دیگر هیچ» را درباره زلزله از یاد برد اما فیلم «بیدار شو آرزو» کیانوش عیاری که پس از زلزله بم این فیلم‌ساز و گروهش در آنجا حاضر شدند، یکی از فیلم‌های ماندگاری است که ۱۴ سال از ساختش می‌گذرد اما هنوز بطور گسترده اکران نشده است.

کیانوش عیاری سال قبل در گفت‌وگویی با ایسنا گفته بود: انتظار داشتم در این سال‌ها اتفاق ویژه‌ای بیفتد که نیفتاد ولی امیدوارم «بیدار شو آرزو» در چند سینما اکران شود تا لااقل چند هزار نفر آن را ببینند.

 کارگردان «بودن یا نبودن» سال ۱۳۸۳ همزمان با وقوع زلزله مهیب بم، ساخت سریال «روزگار قریب»‌اش را نیمه کاره رها کرد و به بم رفت تا فیلمی را بسازد که «بیدار شو آرزو» نام گرفت؛ فیلمی که به دلیل تلخی زیاد، خود عیاری هم در آن‌ سال‌ها دل به اکرانش نبست و بارها  تاکید کرد که این فیلم را برای جشنواره‌ها یا اکران عمومی نساخته است، بلکه نیت‌اش از ساخت «بیدار شو آرزو» این بوده که آب خوش از گلوی هیچ یک از مسئولین مرتبط با زلزله پایین نرود.

او چند سال قبل با اشاره به اینکه «سال‌ها است وظیفه‌ی خود می‌دانم که به دلیل تلخی و ناخوشایند بودن این فیلم از بینندگان آن معذرت‌خواهی کنم» گفته بود:‌ «بیدار شو آرزو» به نیت جلب توجه مسئولان ساخته شد چون ما در کشوری هستیم که می‌دانیم روی گسل است و سال‌هاست اطلاع داریم که احتمالا روزی در تهران هم چنین اتفاقی خواهد افتاد.

کیانوش عیاری سال قبل با بیان اینکه «بیدار شو آرزو» لااقل در گروه «هنر و تجربه» می‌تواند اکران شود، در پاسخ به این پرسش ایسنا که آیا به هدفی که از ساخت این فیلم داشته رسیده و مسئولان توجهی را که انتظار داشت، به مقوله زلزله داشته‌اند؟ این اظهارات را مطرح کرده بود: «هشداری خیلی جدی را از آقای دکتر عکاشه در روزنامه شرق خواندم مبنی بر اینکه گسل‌های تهران و شمال تبریز فعال‌ترین و خطرناک‌ترین گسل‌های ایران هستند و جالب است که این مطلب را به عنوان یک خبر بسیار کوچک در حد یک قوطی کبریت در صفحه آخر روزنامه خواندم و الان می‌بینم که هنوز اتفاق خاصی درباره خطری که بیخ گوش کشور ماست رخ نداده است.

تصور من این بود که پس از گزارشی که حدود چند سال قبل درباره احتمال زلزله‌ی تهران به ژاپنی‌ها داده شد و آن‌ها هم هشدار ترسناکی دادند، دست کم اتفاق خاصی بیفتد، چون آن موقع صحبت از انتقال ۲۶۰ هزار کارمند به خارج از تهران بود که به همراه خانواده‌هایشان ممکن بود به جمعیت یک میلیون نفری برسند ولی نه این اتفاق افتاد و نه اتفاق دیگری را شاهد بودیم.

من همیشه فکر می‌کنم مهمترین اتفاقی که در تهران می‌تواند بیفتد کنار گذاشتن گاز است چون در زلزله‌ی تهران، کشنده‌تر، مرگبارتر و خطرناک‌تر از خود زلزله انفجارهای ناشی از گاز است. بنابراین به جای هر کاری می‌شد تهران را به سمت و سوی جایگزینی گاز  با برق برد و این ممکن است زمان و هزینه ببرد اما به هر حال از هر موقعی شروع شود به سود این شهر است.

آرزوی من همیشه این است که گاز به روی تهران بسته و برق جایگزین آن شود. گرچه کاری هزینه‌بر، پرزحمت و وقت‌گیر خواهد بود اما بسیار لازم است که هر چه زودتر این اتفاق شروع شود؛ چون به سود آینده‌ی محتوم تهران است.»

عیاری در بخش دیگری از آن گفت‌وگو مطرح کرده بود:« مخالفتی با اکران عمومی این فیلم ندارم، چون فیلم در اختیار بنیاد سینمایی فارابی است و اگر حداقل در گروه هنر و تجربه اکران شود، دست کم چند هزار نفری هم که آن را ببینند باز بهتر از دیده نشدن آن است و شاید سرسوزنی توجه را به فاجعه‌ی قریب الوقوع تاریخ بشر جلب کند.

فیلم «بیدارشو آرزو» که در سال ۸۲ پس از زلزله بم با بازی بهناز جعفری و مهران رجبی ساخته شد، درباره معلم جوانی است که در یکی از روستاهای نزدیک بم زندگی می‌کند، صبح زلزله خود را از زیر آوار بیرون می‌کشد و می‌بیند همه اهالی روستا زیر آوار مانده‌اند، پس پای پیاده به سمت بم راه می‌افتد، اما در بم با صحنه‌های مهیب‌تری برخورد می‌کند و ناچار برای کمک در شهر می‌ماند.

«زندگی و دیگر هیچ» عباس کیارستمی که در سال ۷۰ ساخته شد، روایتی است از سه روز پس از زلزله خرداد ۱۳۶۹ در استان گیلان که پدر و پسری از تهران به منطقه زلزله زده و به جستجوی بابک و احمد احمدپور بازیگران فیلم «خانه دوست کجاست؟» می‌روند. به دلیل راه بندان مجبور می‌شوند راه‌های فرعی مختلفی را برای رسیدن به روستای کوکر، محل زندگی پسربچه‌ها طی کنند. پدر و پسر، احمد پورها را تا پایان فیلم نمی‌بینند اما خبرهایی از سلامت آنها می‌گیرند.

«زیر درختان زیتون» دیگر فیلم کیارستمی که در سال ۷۳ ساخته شده است، اینگونه روایت می‌شود:« در روستایِ کوکر، حسین به خواستگاریِ دختری به‌نامِ طاهره می‌رود، ولی چون خانه ندارد به او پاسخِ منفی می‌دهند. همان شب زلزله تمامِ مردم روستا را بی‌خانمان می‌کند. حسین در بی‌خانمانی خود را با همه یکسان می‌بیند و خوشحال هم هست. هفت روز می‌گذرد، در سرِ مزارِ «خدابیامرزها» حسین متوجه می‌شود طاهره و مادربزرگش زنده مانده‌اند. گروهی برایِ ساختنِ فیلم به کوکر می‌آیند. حسین با آنها کار می‌کند. گروه طاهره را برایِ بازی در نقشِ زن حسین انتخاب می‌کند. طاهره سرآخر راضی به بازی در کنار حسین می‌شود، ولی خارج از مکالماتِ اجباری مربوط به نقشش، کلمه‌ای با حسین سخن نمی‌گوید.»

مستند «تهران چند درجه ریشتر» پرویز کلانتری و «خاک سرد» رضا سبحانی، «آوار» رسول صدرعاملی، «مینای شهر خاموش» امیرشهاب رضویان نیز از فیلم‌هایی دیگری هستند که به موضوع زلزله پرداخته‌اند و اما اخیرا نیز با انتشار خلاصه داستانی از فیلم جدید رضا درمیشیان به نام «یواشکی» پیش بینی می‌شود داستان این فیلم در بستری از داستان زلزله روایت شود. 

منتقد سایت «ابسروتوریو سینما» کشور برزیل از «یواشکی» در حاشیه‌ی برگزاری جشنواره «سائوپائولو» اینگونه تعریف کرده است:«یکی از بهترین تجربه‌ها برای یک خوره فیلم در یک فستیوال سینمایی زمانی رخ می‌دهد که از فیلمی که از آن کاملا بی‌خبر و از موضوعش بی‌اطلاع باشیم ، غافلگیرمان کند. این اتفاق برای من در طول چهل و یکمین جشنواره فیلم سائوپائولو با فیلم یواشکی افتاد، فیلمی تازه از رضا درمیشیان و محصول مشترک ایران و نیوزلند.
با استفاده از سبکی منحصر به فرد برای روایت داستان شهری در نیوزلند پس از آن که زلزله در شهر خرابی به بار آورده و زندگی مردم زیادی را نابود کرده است.
در این فیلم، یک دختر و پسر که زندگیشان با این تراژدی به انزوا کشانده شده، عاشق یکدیگر شده و رابطه‌ای عجیب و جذاب را شروع می‌کنند.»

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.