پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۲:۴۰

نتایج خنداننده‌شو چه می‌گوید؟

گمنامان خنداننده‌شو، سلبریتی‌های یک شبه!

خنداننده شو

سینماپرس: تشابه فینالیست‌های خنداننده‌شو، بیان مسائل اجتماعی در ماورای طنز است. در واقع مردم به کسانی رای داده‌اند که اگر چه بستری را برای خنده آنها فراهم کرده‌اند اما در عین حال به مسائل ملموس و روزمره جامعه ایرانی نیز اشاره دارند اما وجه افتراق آنها در نگاه به مردم است.

 بعد از گذشت حدود ۴ ماه، فینال مسابقه خنداننده‌شوی خندوانه برگزار شد. مسابقه‌ای که شاید از گستره زمان پخش خود یعنی ساعت ۱۱ شب فراتر رفته و محتوایی جذاب برای گفت‌وگوهای روزمره بین مردم فراهم کرده بود. «مجید افشاری» و «میثم درویشان‌پور» ۲ فینالیستی بودند که در سالن همایش‌های برج میلاد به رقابت پرداختند و در نهایت میثم درویشان‌پور توانست به عنوان خنداننده برتر توسط مردم انتخاب شود. ۲ فینالیستی که از ۲ رویکرد کاملا متفاوت بالا آمدند و  مهم‌تر از اینکه ۲ «خنداننده» برتر به فینال رسیده باشند، رقابت ۲ گفتمان در طنز بود که مردم یکی را بیشتر از دیگری پسندیدند، در حالی که می‌توانستند به هر دوی آنها رای دهند. یعنی ممکن بود یکی را بیشتر بپسندند و با این حال به هر دو رای دهند.


مجید افشاری در مسابقه اول خود با بیان انتقادات صریح اجتماعی و سیاسی به سرعت در شبکه‌های مجازی مطرح شد و توانست نظر مخاطبان را به خود جلب کند. مجید افشاری همواره نگاهی کلی و از بالا به پایین در پدیده‌های اجتماعی داشت. نگاهی که تلاش دارد در یک استندآپ به مقوله‌های فراوان، متکثر و متنوع و بعضا بی‌ربط به هم بپردازد و با کنایه‌های خاص و گاهی خارج از عرف مخاطب را به خنده وا دارد. او اما با گذشت زمان و با توجه به اینکه اصالت خنداننده‌شو به خنده مخاطب است، رویه عبور از خطوط هنجاری عرفی و خانوادگی را برای به خنده واداشتن مخاطب در قسمت‌های بعدی برگزید به گونه‌ای که برای نخستین‌بار در صداوسیما شاهد بیان مسائلی بودیم که پیش از آن سابقه چندانی نداشت.

اما به نظر می‌رسد آنچه دیده شد و رسانه‌ها اعتراض وسیعی را نسبت به ناظران رسانه ملی داشتند، بخشی از استندآپ‌ها بود، زیرا افشاری اعتراض شدیدی علیه خندوانه و صداسیما برای سانسور(!) کردن صحبت‌هایش در صفحه مجازی خود ابراز داشت. نگاه کلی و بالا به پایین در کنار تلاش برای عبور از خطوط هنجاری ویژگی‌های افشاری بود که در شرکت‌کنندگان زن مابه‌ازایی به نام زینب موسوی داشت.


اما در سوی دیگر، میثم درویشان‌پور  با کاراکتری مشخص از شخصیت واقعی‌اش، خود را در یک موقعیت اجتماعی قرار می‌داد و سپس این موقعیت کمیک را به عنوان خاطره بیان می‌کرد. مواجهه درویشان‌پور با مسائل اجتماعی مواجهه‌ای افقی و همردیف مردم بود. او علاوه بر اینکه نگاهی افقی و از میان مردم داشت، همواره به صورت خرد پدیده‌ها و معضلات اجتماعی را به طنازی می‌کشاند. دندانپزشکی، ترس از حیوانات، بچه‌های امروزی، سفر به ترکیه و...  از جمله موقعیت‌هایی بود که درویشان‌پور خود را در آنها قرار می‌داد و لحظه‌های مفرحی را پدید می‌آورد و در عین حال مسائل اجتماعی و فرهنگی و بعضا سیاسی خود را مطرح می‌کرد.

  تشابه فینالیست‌های خنداننده‌شو، بیان مسائل اجتماعی در ماورای طنز است. در واقع مردم به کسانی رای داده‌اند که اگر چه بستری را برای خنده آنها فراهم کرده‌اند اما در عین حال به مسائل ملموس و روزمره جامعه ایرانی نیز اشاره دارند اما وجه افتراق آنها در نگاه به مردم است. درویشان‌پور در موقعیت‌هایی قرار می‌گرفت که همواره مردم عادی در آن رده قرار دارند اما طنزهای افشاری تلاشی بود برای اثبات اینکه از پفک به پاستیل رسیدن، تحول چندانی نیست.

عاقلی در میان توده جاهل، شاید وصفی از جهانبینی افشاری در طنزهایش باشد. چارچوبی که دقیقا مهران مدیری با سیامک انصاری در فیلم‌ها و سریال‌های خود بویژه در «ساعت ۵ عصر» متبلور کرده است. در واقع مخاطب به زجرهای افشاری در میان توده جاهل-که مخاطب هم بخشی از آن می‌شود- می‌خندد. از سوی دیگر برخلاف درویشان‌پور، افشاری تلاش بسیار زیادی برای عبور از خطوط هنجاری و عرفی و اخلاقی جامعه ایرانی برای برجسته‌تر شدن داشت؛ بیان کنایه‌وار مسائلی که بیان آنها در رسانه ملی موجب تکثیر این ادبیات در بین ۸۰ میلیون ایرانی می‌شود و به همین جهت است که تبدیل گمنامان خنداننده‌شو به سلبریتی‌های یک‌شبه، ریسک فراوانی است که پیش‌بینی آن به راحتی میسر نخواهد بود.

فارغ از زبان بدن افشاری که بازتولید همان مفهوم عاقلی در توده جاهلان است، وی در قسمت‌های آخر دیگر به شوخی بسنده نمی‌کرد و عملا و بدون واهمه به تمسخر افراد بویژه سیاستمداران روی آورده بود. سیاستمدارانی که البته فقط در یک جبهه می‌گنجیدند و به نظر می‌رسید وی در جبهه‌ای ایستاده و بنا دارد از آنتن سیما برای تمسخر جناح غیرخود استفاده کند. با این حال اولویت مردم در مواجهه با استندآپ‌ها و در کل مقوله طنز «خنده» است، یعنی حرف و سخنی و رفتاری که آنها را به خنده وادارد اما خندیدن در لحظه لزوما به معنای تایید یا لذت پایدار از خنداننده نیست.

فارغ از اینکه مدیران رسانه‌ای و هنرمندان باید بدانند که سخن و کردارشان چه پیامدی بر مخاطبان دارد، مردم نیز خود همواره چارچوبی برای ارزیابی و فهم محتواهای رسانه‌ای دارند. هر چقدر که سواد رسانه‌ای مخاطبان بالاتر رود، این فهم نیز افزایش پیدا خواهد کرد. اما هنوز هم مردم با توجه به روح فطرت‌محورشان، ولو اگر به اثری بخندند، از آن لذت پایداری به دست نیاورده و نمی‌توانند به‌راحتی آن را بپذیرند. شاهد این ادعا عمده افرادی هستند که با سینمای کمدی مبتذل مواجه شده‌اند. عبور از خطوط قرمز و نگاه بالا به پایین کمدین زمانی می‌تواند بهترین راه خنداندن باشد که در رقابت با رقیبی «سالم» و همتراز با اختلاف پیروز شود.


این مقوله در سینما بسیار برجسته‌تر می‌شود. وقتی سینماگران عبور از خطوط هنجاری و دستاویز شدن به مسائل مبتذل را تنها راه خنداندن و در واقع «فروش» فیلم خود بدانند، بی‌شک سینمای طنز به سمت ابتذال کشانده شده و مردم را مجبور به خندیدن به مسائل مبتذل، سطحی و غیر عرفی می‌کنند.

فارغ از اینکه این سینماگران توجهی به پیامدهای فرهنگی اعمال خود داشته باشند، باید سخن مردم را پس از خروج از سینما و گفت‌وگوهای روزمره مشاهده کرد. «اکسیدان» که بناست قسمت دوم آن در ترکیه با همکاری بازیگران «فاطماگل» تولید شود، خنده‌های زیادی را از مخاطب می‌گیرد، یا «نهنگ عنبر» ی که نه طنازی بلکه اعمال موزون و توهمات پوچ را دستمایه خنده می‌کند یا ابتذالی عجیب به نام «پا تو کفش من نکن» که فیلمفارسی بودنش مجالی به بررسی دقیق‌تر نمی‌دهد؛ آیا بناست این فیلم‌ها در لحظه حال مخاطب را خوش کنند و پس از سینما بر حال ناخوشش بیفزایند؟ باید از تک‌تک مخاطبان پرسید بعد از سینما چقدر حال بهتری دارند و چه میزان حال خوش‌شان پایدار مانده  است؟ در این میان به نظر می‌رسد فروش بالای فیلم لزوما با رضایت مخاطبان از سینمای طنز همراه نیست بلکه «مردم نمی‌خواهند، اما مجبورند». اگر ما به‌ازای کمدی‌های مبتذل، رقیبی سالم حضور داشت و مردم حق انتخاب داشتند نه بین بد و بدتر بلکه بین خوب و بد، آنگاه شاید روش و استقبال معنای متفاوتی پیدا می‌کرد.

به قول جوادطوسی هم‌اکنون «میزان، فروش یک فیلم نیست». در شرایطی که کمدی مبتذل و هنر ابتذال‌آفرین مدام در حال بازتولید خود هستند، به نظر نیاز است به سینمای کمدی سالم که نه‌تنها انسان را دچار ابتذال نکند بلکه خنده سالم و حال خوب کن را به وی ارزانی دارد. هنری که به نظر می‌رسد کمتر در پرده سینما و قاب تلویزیون قابل مشاهده است.

* وطن امروز

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.