چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۱:۳۶

سینما و کودکی (۸)

وقتی فرجام سعادت و شقاوت یک نسل بر پرده نقره ای سینما رقم می خورد

سینما و کودکی 8

سینماپرس: دکتر فاطمه نوری راد/ به کودکانمان کمک کنیم تا از طریق فیلم‌ها آینده‌ای زیبا و درخشان و بدون بدبینی و سوتعبیرها بسازند و خوشبین باشند و البته این امر تناقضی با آگاه و هوشیار کردن کودک نسبت به پیرامونش ندارد. فیلمسازان ما کاری کنند که نظام هستی در چشم کودک زیبا باشد. البته گاهی فیلمنامه‌نویسان قوه خیال خودشان بیمار است و نمی‌توانند ادای خوشبینی را نیز دربیاورند؛ افراد بدگمان کسانی نیستند که بتوانند برای کودکان خوش‌بینی و شوق بیافرینند.

در قسمت های گذشته ابتدا در بخش وقتی صنعت سینمای ایران مدیون کودکان می شود؛ به زمینه های پیدایش حاکمیت رسانه ها در دنیای حاضر اشاره و به این موضوع پرداخته شد که یکی از مواردی که به تصورات ما از مفهوم کودکی شکل می دهد، فیلم‌های سینمایی است. این فیلم‌ها، تئوری‌هایی درباره  اینکه کودکان چگونه باید باشند،   ارایه می‌دهند و از این منظر، دیدگاه ها و جهان‌بینی‌هایی را شامل می شوند که هرگز تصادفی نبوده و یقینا به خودی خود به وجود نیامده اند. سپس در مطلبی با عنوان نقش مغفول مانده ی سینمای ایران در جامعه پذیری کودکان؛ سعی شد تا به آسیب شناسی این موضوع پرداخته شود که چرا با وجود اینکه گردانندگان نظام سلطه و کمپانی‌های بزرگ سینمایی، به ویژه تولیدکنندگان انیمیشن، در طول چند دهه گذشته به استفاده از این ظرفیت واقف شده و با به کارگیری آن بهره‌های بسیاری برده‌اند، اما متأسفانه در ایران اسلامی علی رغم تمامی تلاش‌های صورت گرفته، به این ظرفیت رسانه‌ای تربیتی کمتر توجه شده است و در ادامه طی گزارشی با عنوان جولان رویای آمریکایی در دوران خلأ سینمای کودک ایرانی اسلامی؛ به این واقعیت اشاره گردید که کودکان افزون بر مدل‌های زندگی واقعی، یک منبع غنی از مدل‌های نمادین در فیلم‌های سینمایی، برنامه‌های تلویزیون، تبلیغات، کتاب‌ها، کمدی‌ها و مانند اینها در دسترس دارند؛ پس بایستی توجه داشت بیشتر کودکان بسیاری از انگیزش‌ها، پاسخ‌های هیجانی و شیوه‌های جدید رفتار و سبک زندگی و ارزش‌های خود را از طریق همین مدلسازی سینمایی و تلویزیونی فرا می‌گیرند. همچنین در بخش چهارم از این گزارش با عنوان سینمای کودک؛ از جشنواره های صوری تا استعدادهایی که شکوفا نمی شود؛ سعی گردید تا این موضوع تببین گردد که برای پیشرفت و بهبود وضعیت سینمای کودک و نوجوان، نگاه مسئولان دست‌اندرکار باید تغییر کند. باید سینما به عنوان یک موضوع جدی مطرح شود و به عنوان یک مقوله علمی- هنری و یک وسیله ارتباطی آن را تلقی کرد؛ پس اگر فقط توجه به سینمای کودک در یک دوره زمانی کوتاه به طور مثال در زمان یک جشنواره باشد، گره‌ای از مشکلات حل نمی‌کند و تنها سطح توقعات و انتظارات را بیشتر می کند و نهایتا طی مطلبی با عناوین سینمای کودک و سرگشتگی در دوراهی تخیل؛ مُهمل گویی یا حکمت نمایی؛ به این موضوع پرداخته شد که توجه و برنامه ریزی همه جانبه در راستای این مسئله که فیلم با کیفیت کودک داخلی داشته باشیم باید دغدغه شب و روز مسئولان شود؛ زیرا امروزه کشورهای قدرتمند جهان، نفوذ و استعمار خود را از طریق همین محصولات فرهنگی چون سینما بر جهان تثبیت می‌کنند و سپس در مطلبی با عنوان سینمای کودک و برزخ داستان گویی، سعی شد تا ابتدا قصه، افسانه و اسطوره به طور جداگانه تعریف شود و در این راستا نخست تفاوت هر یک مشخص شده و سپس کاربردشان در فیلم‌های کودک مورد بررسی و توضیح واقع گردد و در ادامه و در مطلبی با عنوان سینمای کودک و معصومیت از دست رفته به این مهم پرداخته شد که چگونه فیلم‌نامه‌ها و فیلم‌هایی می‌تواند کودک را به سمت سویی ببرد که آینده‌ای روشن را برای وی رقم زند؛ آینده ای که خود کودک به عنوان برترین عامل و یک بهره‌ور، آموزش خود را در دست می‌گیرد و به دست دیگران و بیگانگان نمی‌دهد و یا بالعکس، به واسطه خیالات موهوم به سمت و سوی نامیمون پیش می‌برد.



بی تردید ما موظفیم و می بایست به کودکانمان کمک کنیم تا از طریق فیلم‌ها آیندهای زیبا و درخشان و بدون بدبینی و سوتعبیرها بسازند و خوشبین باشند و البته این امر تناقضی با آگاه و هوشیار کردن کودک نسبت به پیرامونش ندارد. فیلمسازان ما بایستی کاری کنند که نظام هستی در چشم کودک زیبا باشد. البته گاهی نمایشنامه و فیلمنامه‌نویسان ما قوه خیال خودشان به حدی بیمار است که حتی نمی‌توانند ادای خوشبینی را نیز دربیاورند چه رسد به آنکه با خوشبینی بنویسند و بگویند؛ پس اولین گام  به عنوان نویسنده فیلم و قصه کودک و یا هر کار کردنی برای کودکان این است که بدگمان نباشد که افراد بدگمان کسانی نیستند که بتوانند برای کودکان خوش‌بینی و شوق بیافرینند.



قطعا قوه خیالی که داستان و قصه و نمایشنامه و فیلم را می‌سازد خود به منزله آیینه‌ای است که می‌تواند باطن عالم را نشان بدهد؛ پس در این میان نکته اساسی در داستان‌سرایی و فیلمنامه‌نویسی برای کودکان این است که هرگز نباید بچه‌ها را به دنبال آرزوهای بیهوده و... سوق داد.



مثلاً در نمایشنامه‌ای  کودک آرزو می‌کند به جایی برسد تا بتواند انتقام خود را از دیگری بگیرد یا بلایی سر آنها بیاورد! یا اینکه آرزوی قصری می‌کند و برای رسیدن به این آرزو از هر راهی وارد می‌شود. حرص و آرزوهای طولانی را نباید از طریق هنر به بچه‌ها آموخت تا آنها دیگر نتوانند یا سخت بتوانند راه سعادت را بیابند. بهترین فیلم‌های کودکان و نوجوانان سرشار و آکنده از تمایل آنان به هماهنگی با طبیعت و دنیای حیوانات، گرایش عاطفی و باطنی، نوعدوستی و ماجراجویی خلاف عرف و عادات زندگی همگانی و روزمره است. این نکات اگرچه در ظاهر ساده به نظر می‌رسند اما در برابر دنیایی قرار می‌گیرند که مملو از آلودگی‌های زیست محیطی، اخلاقی، امنیت روانی، ... و فارغ از ملاحظات بشردوستانه است.



سینمای شاخه‌ای از تحولات عصر حاضر است که هم می‌تواند در تربیت و اصلاح انسان‌ها نقش مهمی ایفا کند و هم به نوبه خود نیز می‌تواند در جهت منفی قدم بردارد و اما در کشور اسلامی ایران انتظار می‌رود که با تکیه بر تعالیم انسان‌ساز اسلام و دقت و تفحص در تعالیم و حکمت های نهفته در تعلیم و تربیت این دین مقدس، گام‌های مثبت و اصولی و تاثیرگذاری برداشت.



سعی کنید در این قصّه‌گویی و در این کار هنری، اوّلین چیزی را که در کودک ایجاد می‌کنید، ایمان باشد. هیچ چیز، معادل ایمان نیست. شما از این بچه، هرچه بخواهید بسازید، باید در او ایمان به وجود آورید. بدترین ضربه‌ای که امپراتوری خبری و هنری زد، این بود که شبکه‌ عظیم فساد در دنیا را در این سال‌های متمادی راه انداخت؛ که متأسفانه در دوره‌ پهلوی، پَرش ما را هم گرفت؛ هُرهُری مذهبی و بی‌ایمانی را رواج داد که انسان در دل و جان خودش، به هیچ ستونی متّکی نباشد! سعی کنید بچه‌ها را با ایمان کنید؛ ایمان به خدا، ایمان به حقیقتِ مطلق و ایمان به اسلام. اگر این بچه‌ها باایمان پرورش پیدا کردند و شما توانستید بذر ایمان را در دلشان بکارید، در آینده می‌شود از آنها هر شخصیت عظیمی ساخت و برای هر کاری مناسبند.

(امام خامنه ای در دیدار مسئولان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان- ۱۳۷۷/۲/۲۳)




عموما بچه ها، آثار سینمایی را جدی میگیرند و همین سبب می‌شود تا سینمای کودک، سینمایی مهمتر و  حساس‌تر از انواع دیگر خود باشد؛ بر این اساس شاید بتوانیم ساختن یک فیلم کودک را به دلیل ضرورت ظرافت برای آن، به کار کسانی تشبیه کنیم که حرفه‌شان خنثی کردن بمب است و اشتباهی کوچک، ممکن است به انفجاری مهلک بیانجامد.



شاید اگر بزرگسالان فیلمساز ما نیز سینما را به اندازه بچهها جدی می‌گرفتند در آن صورت میشد امیدوار بود که یک فیلم خوب با مضامین تربیتی و آموزش مطلوب ساخته شود که تأثیر دامنهداری در زندگی اجتماعی داشته باشد.




کودکان و نوجوانان به تجربه احساس موفقیت نیازمندند و این در حالی است که سینمای قهرمان‌پرداز در انواع مثبت و کارآمد و یا منفی و تخدیری می‌تواند انواع تجربههای توفیق قهرمانی را به کودکان عرضه کند و در این میان نمونههای بد، ذهن و روح کودک و نوجوان را می‌آلایند و در عین حال، نمونههای خوب، حس خواستن و امید به رسیدن و ارزش کلی مفاهیم نیک و نیک‌اندیشی را تعریف و تقویت می‌کنند.



روایات و احادیث اسلامی و فرهنگ غنی شرق در اخلاقیات می توانند دستمایه ‌های خوبی برای تولید فیلم باشند. قصههای تاریخی، مذهبی و روایت‌های اخلاقی، هر یک برای فیلم ساخت قابل توجه‌اند. مجموعه فرهنگ و تاریخ اسلام و زندگی بزرگان اسلام، میتواند برای جامعه ی اسلامی الگوی مناسب باشد که با زبان تصاویر و در قالب داستان‌های جذاب، روح تشنه را سیراب و ضمیر روشن و شفاف کودکان و نوجوانان را روشن میگرداند. زندگی سراسر مبارزه و سرشار از لحظات معنوی رسول اکرم به عنوان مربی و مرشد بزرگ هستی میتواند دستمایه تهیه آثار سینمایی باشد؛ زیرا حسنات و اخلاقیات و روش زندگی آن بزرگوار، هر ذره‌اش دنیایی از علم و اخلاق و نیکویی است.کودکی، نوجوانی و سپس بعثت آن بزرگوار، دعوت به اسلام در میان مشرکین، غزوات و فتوحات آن حضرت، هریک جذابیت‌های خاصی دارد.



زندگانی حضرات معصومین علیهم السلام نیز ویژگی‌های خاصی دارد که می‌تواند منبع مناسبی برای فیلم باشد و در کنار همه این موارد، می‌توان مدعی شد که قصص قرآن، یکی از جذابترین و زیباترین و تأثیرگذارترین منابعی است که می‌تواند برای فعالیت‌های تصویری در حیطة کودکان و نوجوانان مورد استفاده قرار گیرد. جنبه‌های آموزشی و تربیتی قصه های قرآن، نه تنها برای نسل کودک و نوجوان، برای بزرگسالان نیز قابل توجه است. ساختار این قصههای جذاب که نمونه‌های درخشانی از داستانگویی است، با داشتن جذابیت‌های هنری و تکنیک والا می‌تواند تأثیر عمیقی بر روح و روان آدمی داشته باشد.




توجه به تعلیم و تربیت و فلسفة تعلیم و تربیت در اسلام، جایگاه کودکان و نوجوانان در فرهنگ اسلامی، آرا و دیدگاه‌های مربیان بزرگ اسلام چون شیخ مفید؛ ابوعلی سینا؛ امام محمد غزالی؛ خواجه نصیرالدین طوسی و... از مباحث قابل بررسی برای فعالیت در سینمای کودک و نوجوان است که توجه و دقت در جمعآوری، گزینش و تصویری کردن آنان می‌تواند ابعاد تعلیم و تربیت را در مورد کودکان و نوجوانان تصویر کند. با کنکاشی بیشتر می‌توان ردپای مضامین قرآنی را نیز در آثار ادبی و فرهنگی بزرگان این مرز و بوم یافت که آنها با در نظر گرفتن ارزش‌های انسانی و اخلاقی در آثار خود، چه شعر و چه نثر، با شیواترین قلم آنها را پرداخته‌اند و این در حالی است که می‌توان با شناخت و مطالعة ظرفیت‌های کودکان و نوجوانان این مضامین را به تصویر کشید.



متأسفانه همانطور که پیش‌تر گفتیم  یکی از مواردی که بیشتر فیلمسازان ایرانی در زمینه کودک و نوجوان به آن توجه نمی‌کنند و باعث شده است که برخی ویژگیهای نظام علوم تربیتی و بطور کل تعلیم و تربیت در آن فراموش شود و در این میان عدم توجه به ساختن فیلم درباره کودک و برای کودک است که بسیار با هم تفاوت دارد.



فیلمی که درباره کودکان ساخته می‌شود، می‌تواند درباره شرایط اجتماعی، ناهنجاریهای کودکان، سرخوردگیها و فشارهای ناشی از زندگی ماشینی باشد. چه بسا اگر کودک و یا نوجوانی آن فیلم را ببیند، تأثیرات بسیار نامطلوب و مخربی بر روح و روان او بگذارد. اما فیلم برای کودکان و نوجوانان مقوله ی دیگری است. اینگونه فیلم‌ها باید ویژه کودکان و نوجوانان باشد و در محدوده سنی و مرزبندی‌های سنی آنها بگنجد. مسلماً کودکان از دیدن فیلم‌هایی که برای آنها ساختهاند، می‌توانند لذت ببرند، لحظاتی را به تفریح ذهنی بپردازند و لزوماً پیام ناپیدای فیلم را به خوبی دریافت کنند.



با این اوصاف آیا میتوان فیلمی را نام برد که تمام اصول تربیتی را به نحو مطلوب رعایت کرده باشد؟ قطعاً گزینش بسیار دشوار است. مشکل بعضی از فیلم‌ها را می‌توان در روند کارگردانی آن دید که متأسفانه تعدادی از آنها با کپی‌برداری از نمونه‌های خارجی و به ویژه غربی، امر بر آنها مشتبه شده است که برای کودکان فیلم می‌سازند و البته این افراد چنان درباره فیلم‌هایشان سخن می‌رانند که گویا به تمام مکنونات و مسائل روانکاوانه دنیای کودکان و نوجوانان پی بردهاند و خود را از مطالعه و تحقیق و تفحص در این زمینه بی‌نیاز می‌دانند. و اما در ساختن فیلم‌های کودکان و نوجوانان، اگر دغدغه و جوشش عشق به دنیای پاک و بی آلایش کودکان وجود نداشته باشد، محصول نهایی، مطلوب نخواهد بود.



سینمای کودک و نوجوان ترسیم کننده نظام آموزشی و بازتاب آموخته‌ها و تلفیق رویاها همراه با واقعیات است که در کنش اجتماعی و شخصیتی کودک مؤثر خواهد بود. متأسفانه بی‌برنامگی و تعطیل شدن گروه‌های سینمایی نمایش دهنده این گونه آثار و  همچنین رویکرد جشنواره‌ای و تجاری بعضی از فیلم‌سازان به این نوع سینما، باعث آشفتگی و عدم توجه به ابعاد تربیتی و آموزشی این رسانه قوی شده است.



از سویی برای نزدیک کردن سینمای کودک و نوجوان کشورمان به سینمای مطلوب، بایستی قالب‌شکنی کرد. قالب‌های دست و پا گیر را باید کنار بگذاریم. باید دید چرا از پس زرق و برقهای جشنواره‌ای، کمتر اثری به عنوان فیلم مطلوب سینمای کودک و نوجوان به فرزندان کوچک این مرز و بوم عرضه می‌شود تا پس از آن موشکافانه، ابعاد تربیتی و آموزشی اثر را به بوته نقد کشید.



البته من گاهی برنامه "نیمرخ" را هم به یاد نوجوانی نگاه می‌کنم؛ هم برنامه نیمرخ را، هم گاهی برنامه کودکان را تماشا می‌کنم؛  بنابراین باید گفت: خوش به حال نسل جوان و نوجوان امروز که این‌قدر برایشان امکانات فکر کردن و فهمیدن و تماس گرفتن و اظهار کردن مافی‌الضّمیرِ خودشان فراهم است.

(امام خامنه ای در گفت و شنود صمیمانه با جمعی از جوانان و نوجوانان-۱۳۷۶/۱۱/۱۴)


بر این اساس همانگونه که پیش تر نیز بیان گردید؛ سینمای متعلق به کودکان و نوجوانان باید با شناخت درست خصوصیات این اقشار در کنار استفاده از برترین تکنیک‌های سینمایی، زیبایی‌های بصری، بهره‌گیری از قالب، فرم و پرداختی مناسب با سنین آنها و... سمت و سوی خود را بیابد. از ویژگی‌های مهم فیلم کودک و نوجوان همذات‌پنداری مخاطب با آنها است. کودکان مخاطب خود را به جای قهرمانان داستان می‌گذارند و با پیروزی و شکست آنها خوشحال و غمگین می‌شوند، این همذات‌پنداری موجب دلبستگی به قهرمانان داستان می‌شود و این دلبستگی گاهی مواقع آن قدر شدید، عمیق و مؤثر است که تا پایان عمر مخاطب، اثر خود را از دست نمی‌دهد.



اگر بپذیریم که فیلم خواه‌ناخواه بر کودک اثر می‌گذارد، نخستین فرایندی که این تأثیر را ایجاد می‌کند، همانند سازی است. همانند سازی یا همذات پنداری را می‌توان این چنین تعریف کرد: بروز نوعی پیوند قوی با نقشی در پرده فیلم، درک ارتباطات بین آن نقش و خود. در واقع همانندسازی درک ارتباط نقش با خود و شرایط زندگی خود است. به عبارت دیگر وقتی کودک تماشاگر شخصیتی را می‌بیند ممکن است نسبت به او احساس دلبستگی کند و رفتارهایش را به زندگی واقعی تسری بخشد و اعمال و افکار نقش‌هایی که با آنها همذات پنداری می‌کند به عنوان خواسته‌ها و آرزوهای خود می‌پذیرد.



سینمای کودک می‌تواند لحظه‌ هایی را بیآفریند که تأثیری پایدار در دید، روحیه، ارزش‌ها و شخصیت کودک داشته باشد، قابلیت ‌های آموزشی سینمای کودک غالباً به وسیله سینماگران کودک به درستی ارزیابی نمی‌شود. نقش سینمای کودک در ایجاد عقلانیت در کودکان و سالمسازی عاطفی‌شان فراوان است و باید به آن توجه کرد. اتکای سینمای ایران به آگاهی‌ های نو درباره روحیات کودکان و کنش‌های ارتباطی و کنش‌های زبانی و انتقال پیام و روانشناسی رفتاری، می‌تواند ثمره خوبی در آموزش نوین به آنها داشته باشد.



بر این اساس همانطور که گفته شد فیلمساز کودک باید با روحیات کودکان و نوجوانان آشنایی داشته باشد و به ویژگی‌های عمومی کودکان و نوجوانان که به قرار ذیل است، واقف باشد:

  • ذهن کودک، پاک، سالم و چون آیینه است. او می‌تواند آنچه را که می‌بیند و می‌شنود به سادگی، هرچند ناقص دریافت کند و آن را هرچند ناقص منعکس کند.
  • کودک و نوجوان شیفته کشف و فراگیری چیزهایی جدید و مسائل دور و اطراف خویش است.
  • کودک و نوجوان شیفته هیجان هستند. بدیهی است آثاری که به طریق نادرست هیجان‌های کاذب به آنها می‌آموزند، بد آموزند.
  • درک و پذیرش کودک و نوجوان با توجه به شرایط سنی هر قشر متفاوت است. آنها خیلی چیزها را به آسانی و بعضی مسائل را به دشواری می‌فهمند.
  • تخیلات کودکان و نوجوانان با توجه به شرایط سنی هر قشر، محیط زندگی، امکاناتی که در دسترس دارند، نحوه ارتباط با رسانه‌ها، اعضای خانواده و اجتماع و ... متفاوت است و آنها هر کدام تخیلات خود را به نوعی بارور می‌سازند و این باروری با ویژگی‌های شخصیتی آنها عجین می‌شود.
  • نوع تعقل و تفکر در کودکان و نوجوانان متفاوت است. طبیعی است که آنچه یک کودک فقیر به آن می‌اندیشد با آنچه یک اشراف زاده فکر می‌کند در اغلب مسائل متفاوت است.
  • کودکان و نوجوانان با درنظر گرفتن موقعیت‌های مختلف اقتصادی و اجتماعی و همچنین طرز پرورش و تربیت، قهرمان‌های متفاوتی دارند. آنها سعی دارند تا با نزدیک کردن خود به الگوی شخصیتی، مانند آن قهرمان باشند.


کودکان و نوجوانان وجوه مشترکی نیز با یکدیگر دارند، مانند پر عاطفه بودن، بازی، شوخی و تفریح کردن، حس ماجراجویی و کنجکاوی و... که اغلب فیلمسازان فعلی ما فقط به وجوه مشترک یاد شده توجه می‌کنند و در نتیجه آثاری را ارائه می‌دهند که همه چیز در آن یافت می‌شود جز انگیزه سالم فیلمسازی و مخاطب مشخص. اما اگر براستی فیلمسازان ما بخواهند موفق عمل کنند بایستی توجه داشته باشند که سینمای کودک و نوجوان سینمایی هدفدار باید باشد که با توجه به ویژگی‌های شخصیتی مخاطبینش و با استفاده از تکنیک خوب، حرف‌های درست و اصولی را با کودکان و نوجوانان در میان گذارد؛ به عبارت دیگر سینمای کودک و نوجوان، سینمایی است که به زبان کودکان و نوجوانان با آنها سخن می‌گوید و انعکاس‌دهنده زندگی آنها باشد.



فیلم کودک بایستی همسال کودک شود و از زاویه برابر او به جهان بنگرد و لذا شخصیت اصلی داستان می‌بایست کودکان باشند. نیاز برآمده از دنیای کودکی مشکلاتی از همین جنس برای قهرمان کودک داستان رقم زند و تقابل و گره‌گشایی نیز از میزان تجربه و خواست کودکی آنان شکل گیرد. دنیایی که در آن می‌توان شخصیت‌های ذهنی را عینیت بخشید. دنیایی که درآن اشیای بی‌جان، جان می‌گیرند و با کودکان زندگی می‌کنند. این دیدگاه ورود عقلانیت مختص بزرگسالی را حداقل در ظاهر قضیه به جهان داستان کودکان ممنوع می‌شمارد. بزرگسالان در این دنیای کودکانه که گاهی چندان هم بزرگ نیستند، یا دوست کودکان هستند و با آنها کمک می‌کنند یا موانعی ایجاد می‌کنند که کودکان باید از سر راه خود بر دارند.



درعین‌حال، شما نگاه کنید ببینید چه در مقوله‌ی هنرهای قدیمی، که برای ما جدید نیست؛ مثل قصه، مثل شعر و از این قبیل که قرن‌ها در جامعه و کشور ما سابقه دارد؛ و چه در مقوله‌ هنرهای جدید؛ مثل هنرهای نمایشی و سینما و از این قبیل؛ ما عقب هستیم. در هر دو مقوله عقب هستیم.

ما از قرن‌ها پیش قصه و قصه‌نویسی داریم؛ "امیرارسلان" یک قصه است. "هزارویک‌شب" یک داستان است. از قدیم، از این قبیل داستانها مواردی داریم؛ اما پیش نرفتیم و حرکتی نکردیم. بعضی البته سعی کرده‌اند داستان بلند بنویسند و نوشته‌اند. ظاهر و رنگ و لعابش هم بد نیست. اما این داستان‌ها، اصلاً قابل مقایسه با داستان‌های بلندی که امروز در دنیا مطرح است - مثلاً فرض بفرمایید با "بینوایان"، با "جنگ و صلح" تولستوی، یا داستان‌هایی که برای انقلاب شوروی نوشته‌اند؛ نیست. بعضی برای این‌که داستان بلندی نوشته باشند، در مجلدات متعدد، داستانی می‌نویسند؛ اما وقتی انسان نگاه می‌کند، می‌بیند مثل یک نقاشی بدلی است که از روی نقاشی دیگر برداشته باشند! پیداست جوشش طبیعی‌ای وجود ندارد. حال بگذریم از اینکه از لحاظ محتوا، داستان‌هایی که همین آدم‌های مخالف با تفکر اسلامی در ده، پانزده سال اخیر نوشتند و پخش کردند، چقدر مشکل دارد! داستان‌های اینها دروغ است و حقیقت ندارد. شما وقتی که مثلاً داستان "بینوایان" ویکتور هوگو را می‌خوانید، یا "جنگ و صلح" را می‌خوانید، یا داستان‌های امیل زولا را می‌خوانید، می‌توانید وضعیت جامعه‌ روس یا فرانسه یا انگلیس یا جاهایی دیگری را، از این داستان‌ها به دست بیاورید. یعنی انسان می‌تواند چیزهایی را که در تاریخ نیست، در این کتاب‌ها پیدا کند. اما آن موضوعی که این آقایان در قصه‌هایشان می‌نویسند، اصلا وجود خارجی ندارد. آن روستایی که اینها در قصه‌هایشان تصویر می‌کنند، در ایران اصلا وجود خارجی ندارد.

(امام خامنه ای در دیدار وزیر و مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی-۱۳۷۱/۰۹/۰۴)




پایان

اخبار مرتبط

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.