جمعه ۱۵ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۲

تاملی بر فیلمی در ارتباط با فتنه ۸۸ ساخته مسعود اطیابی

غبار روبی بی هدف/ چالش «ماه گرفتگی» به خاطر فقدان صراحت و جسارت

ماه گرفتگی

سینماپرس: محمد تقی فهیم/ «ماه گرفتگی» می توانست و می باید خیلی بهتر از این می شد. در واقع همین ابتدا باید گفت که ماه گرفتگی فیلم مهمی در سینمای انقلاب است ولی این نکته هم آشکار و مبرهن است که همه اهمیت فیلم از موضوع و رویکردش به وقایع سال ۸۸ می آید. ولی در واکاوی اتفاقات و اجزای ساختاری اثر عقب تر از واقعیت های حوزه سیاست و سینمای استاندارد است.

«ماه گرفتگی» می توانست و می باید خیلی بهتر از این می شد. در واقع همین ابتدا باید گفت که ماه گرفتگی فیلم مهمی در سینمای انقلاب است. نمی توان وجودش را کم ارزش جلوه داد و ادامه و استمرارش را نخواست. ولی این نکته هم آشکار و مبرهن است که همه اهمیت فیلم از موضوع و رویکردش به وقایع سال ۸۸ می آید. ولی در رویکر های واکاوی اتفاقات و اجزای ساختاری اثر عقب تر از واقعیت های حوزه سیاست و سینمای استاندارد است. به همین دلیل  حالا جایگاه «ماه گرفتگی» را باید در کارنامه کارگردانش جستجو و عیار سنجی کرد و نه در بدنه ی سینمای ایران. در واقع دهه هشتاد، ایام خوش یمنی برای سید مسعود اطیابی است! او در این دهه پر کار است و نزدیک به ۱۰ فیلم ساخته است. فیلم هایی که البته کمتر در حافظه سینما دوستان جایی به خود اختصاص داده اند. «شرط اول» را برخی خواص به یاد میاورند، «صبح روز هفتم» به روشنفکری اخته می غلطد و «مصایب دوشیزه» هم خاطره ای موقتی می سازد و ... ولی   «خروس جنگی» با وجود ویژگی های مفرحش، تا حدودی به یاد می آید، اما به طور کلی فیلم های جدی او، کارنامه اش شده اند. همین. حالا باز هم دهه ۸۰ برایش برکت آورده است. دستمایه قرار دادن آشوب های سال ۸۸ در رزومه این کارگردان جایی باز می کند. اما افسوس که قدر این فرصت را ندانسته و استفاده ای حداقلی از این شانس کرده است.


وقایع سال ۸۸ به رغم اهمیتش در تاریخ کشورمان و حساسیت اش در عرصه سیاست و اجتماع، ولی در سینما کم فروغ ترین موضوع بوده است. واقعیتی که نشان از محافظه کاری مفرط سینمای ایران دارد. اگر فیلم «قلاده های طلا» نبود یعنی دست سینما در این زمینه خالی  و صفر می بود. بلاخره روزنامه نگاری به نام «مهدی آذرپندار» دست به قلم شد و تیمی به لیدری «اطیابی» پای کار آمدند تا سینما را از خنثایی و بی توجهی به پرالتهاب ترین سوژه سیاسی – اجتماعی نجات دهند. اگر ابوالقاسم طالبی از درون تشکیلات امنیتی و با رویکردی به نفوذی ها و جاسوسان به سراغ فتنه انگیری ها رفت و نگاهی از بالا و درون به مسایل داشت اما اطیابی لنزش را از کف خیابان و متن مردم رو به بالا گرفته و چالش ها را نمایشی کرده است. سختی کار از همین جا نشات  می گیرد. گونه گزینی دشوار می شود. دراین رویکرد جامعه شناسی و روان کاوی مردم در زمره ی نیازهای تحلیلی فیلم می شود. شناخت از سیاست و جامعه، کار را حساس می کند. موضع و مواضع جناح ها به میان می آید. انتظار و توقع طیف ها و تشکل ها دخیل می شوند. سهم خواهی بالا می گیرد. نظرات و آرا پیشاپیش فیلم را قضاوت می کنند چرا که  سیاست و سیاسی کاران بر فیلم سایه می اندازند، برای همین توجه به رعایت عناصر سینمایی رنگ می بازد. از همین رو، فیلم ساختن دراین زمینه،  راه رفتن روی باریکتر از طناب است  . ولی چه باک! به تعبیر عامیانه اش شتر سواری که دولا دولا شدن ندارد. در یک کلام یا رومی رومی یا زنگی زنگی. ماه گرفتگی از همین ناحیه آسیب جدی دیده است : «فقدان صراحت و جسارت و شجاعت». چیزی که قلاده های طلا داشت. ولی ماه گرفتگی ندارد. یعنی ضمن رعایت تعادل در قضاوت، اما هدف را گم نکرده بود. باور کنیم که حتی مخالفانمان هم از صداقت و رک گویی مان کلاه از سر بر می دارند. ولی از پنهان کاریمان لج شان در می آید.  


نگارنده بیش از خیلی ها افسرده است. چرا که دوست می داشت این بار فیلمی مهم از سینمای ایران را با جزییات ساختاری و فرمیک اش مورد نقادی قرار می داد. اما چنان مسایل محتوایی کار،  شور شده که فرصت نقد هنری اثر باید به فرصتی دیگر واگذار شود. الان به راحتی می شود از این پایان بندی غیر سینمایی عبور کرد. از ترسیم چهره بسیجی های یورش آورده به زنگ خانه ای گذشت. داستانک خیانت را فراموش کرد، چرایی شمایل قهرمان کم تاثیر را مورد پرسش قرار نداد. موتورسواری های بی مورد را نادیده گرفت و فصل های طولانی گفتگو محور را به امان خدا گذاشت، حتی از لاغری قصه نگفت  و ... ولی نمی توان به اصلی ترین مسئله فیلم که گم کردن هدف و ندیدن درست دوست و دشمن است نپرداخت. سال ها از فتنه ۸۸ گذشته و دیگر بسیاری از غبارها کنار رفته و خیلی از زوایای پرونده ۸۸ مکشوف شده است. بصیرت های کور آن ایام به روشنی گراییده و خطاها بر ملا شده است لذا انتظار از رویکرد به آن اتفاقات حداکثری  و پرده پوشی برآنچه عیان شده، عین نکوهیدگی است. نمایش آن روزها و فضاها در قالبی حداقلی، اوج کم لطفی است. بنابراین حق بدهید که افسرده شوم. بله! اگر بخواهیم ماه گرفتگی را با انبوه فیلم های سیاه همین جشنواره مقایسه کنیم، می شود کنار فیلم قرار گرفت و با قامتی افراشته علم دفاع از آن را برافراشت، ولی با این نمونه چه کنیم؟ چطوری می شود باور کرد که اطیابی نمی دانسته که مردم کجای فتنه بودند و برخی خواص کجای کار بودند. مگر می شود باور کرد که آن فتنه عظیم توسط فرمانده ای خاموش شد که خود در مرز ریزش از انقلاب است. اگر خیابان ها به آرامی گرایید آیا چنین ماموران و فرماندهانی سکاندار برملایی طرح براندازی بودند؟ چطور می شود پذیرفت که فیلمساز مردم ایران را خلاصه در چند تیپی دیده که درگیر خیانت و نظربازی و تو در تویی عشق و عاشقی بوده اند؟ همچنانکه بالاتر آمد از موشکافی فرم کار باید عبور کرد چرا که بعید است اطیابی نمی دانسته که هرکدام از این آدم ها باید شناسنامه داشته باشند و ارتباط ارگانیک بینشان سنجیده و فکر شده باشد. فرض کنیم که برخی از آدم ها برداشته شود چه اتفاقی می افتد  ؟ اساسا این آدم ها نماینده کدام طیف فکری و طبقه اجتماعی هستند؟ حالا از ساختار هم بگذریم که حرف زیادی وجود دارد.  
پس از تحریر :
طی ماه های گذشته، برخی از عوامل تولید، در مصاحبه هایی تلاش می کردند تا فیلم را اجتماعی صرف معرفی و از انتسابش به فتنه تبری جویند. مدام خبرپراکنی می شد که ماه گرفتگی فیلمی سیاسی نیست و ... همین موضع متاسفانه در تمام اجزای اثر جاری و ساری است. بخواهید و نخواهید فیلم سیاسی و درباره وقایع سال ۸۸ است بنابراین هوشمندی می خواست که دراین زمینه ایستادگی و درام پردازی کند. موضع خنثای اعلام شده، چنان کارکردی در فیلم یافته که مورد مهمی چون آتش زدن مسجد لولاگر در فیلم محلی از اعراب ندارد و عملا نقشی در التهاب آفرینی دراماتیک نیافته است.  

نظرات

  • شاهین ۱۳۹۵/۱۱/۱۵ - ۱۶:۰۷
    1 0
    فیلم ساختن راجع به هشتادوهشت کار هر کسی نیست

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.