دوشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۰:۴۷

نگاهی به فیلم شماره ۱۷سهیلا ؛

فیلمی آسیب شناسانه از جنس هنر و تجربه اما گرفتار در بن بست نا امیدی

سهیلا

سینما پرس: علی دشتبان/ شاید اگر این پایان تلخ و نا امید در انتهای فیلم وجود نداشت می شد آن را به عنوان یک فیلم هشدار دهنده اجتماعی به همه اقشار جامعه پیشنهاد داد ، اما گویی این ژست فیلمساز های اول سینمای ماست که جامعه خود را تلخ تر و بسته تر از آنچه هست یا آنچه می تواند باشد تصویر می کنند.

فیلم سینمایی شماره ۱۷ سهیلا به کارگردانی محود غفاری دومین فیلم از اکران روز دوم جشنواره در سالن همایش های میلاد بود که دقایقی پیش اکران آن به پایان رسید. فیلم به نوعی اولین فیلم بلند کارگردان به حساب می آید، البته کارگردانی که سابقه ساخت آثار زیادی را در سینمای کوتاه و نیز بلند غیر سینمایی دارد، فیلم داستانی در رابطه با یکی از معضلات اجتماعی امروز دارد، معضل ازدواج جوانان که دیگر به مرحله بحران رسیده و مرز آن از سنین جوانان عبور کره و به نوعی به یک اپیدمی تبدیل شده است. فیلم با محوریت دختری پیش می رود که از سن ازدواجش گذشته و وارد سنین میان سالی شده است. او که زیر فشارهای عاطفی و احتمالا مالی و حمایتی از همه جوانبش دچار اختلال و تشتت اجتماعی شده است تصمیم می گیرد تا از هر راه ممکن شرایطی را برای ازدواجش فراهم آورد. شخصیتی ناشناس که از دوستان سهیلا است و تنها با تماس های تلفنی اش او را راهنمایی می کند در هر تماس علی رغم تشویق او و حمایتش جهت انجام این تصمیم به او روحیه داده و سعی می کند تا راه هایی را برای عملی کردن آن تصمیم به او پیش نهاد دهد، راه هایی که سهیلا را در معرض تعاملات گوناگون با افراد مختلف از همه قشر قرار می دهد تا او بتواند گزینه مورد نظر خود را برای ازدواج در میان آن ها پیدا کند.

 فیلم که از مونتاژ روان و خلاقه ای بهره برده است از ساختار مستند در ارائه تصویری رئال از جامعه و روابط میان آدم هایش استفاده می کند و گاهی این تکنیک را تا جایی ارتقاء می دهد که مخاطب در مستند بودن یا ساختگی بودن سکانس معرفی اعضای یک کمپین ازدواج به تشکیک می افتد. فیلم با آنکه از چهره های مشهور و ستاره های سینما به عنوان شخصیت های اصلی اش استفاده نکرده اما مخاطب را به دلیل فضاسازی رئال و واقع گرایانه اجتماعی و نیز نگاه منتقدانه و آسیب شناسانه اش به یک معضل اجتماعی تا انتها با خود همراه می کند.

فیلم با آنکه شخصیتی نگران و ناراحت و کمی افسرده را قهرمان خود قرار داده اما با فراهم کردن لحظاتی سرخوشانه و شاد ریتیمی به فیلم می بخشد که ناراحتی موجود و تلخی حاکم بر فضای فیلم در میان شور و نشاط فضای فیلم و شوخی های رئالیستی میان آدم هایش گم می شود.

اما شاید پایان فیلم را بتوان یکی از آسیب های فیلم دانست که متأسفانه نتوانسته نگاه آسیب شناسانه و راهگشای خود را تا انتها ادامه دهد و در دام فضای تلخی گرفتار شده است که ناگزیر از پرداخت به آن برای شخصیت اصلی اش بوده است.

سهیلا که احتمالا درگیر شرایط و فشارهای سخت مسائل جنسی است در کلاسی شرکت می کند که جنبه مشاوره برای او دارد تا بتواند به کمک راهنمایی های ارائه شده غریضه جنسی خود راکنترل کرده و بر آن غلبه کند تا در شرایط حساس بتواند تصمیم درستی اتخاذ کرده و تصمیم ازدواج خود را در شرایطی سالم روحی و روانی و در آسایش کامل بگیرد.

اما در انتهای فیلم سهیلا با بازگشتن از مسیر رفته با آن هیجان و تشتت اعصاب و روان که موسیقی و فیلمبرداری و نیز مونتاژ خوب اثر هم راستا با محتوا آن را تشدید کرده اند به مخاطب چنین القاء می کند که راه گریزی در جامعه برای دفع مناسب چنین فشاری نیست و در انتها شاید بتوان این مشکل را موقتا رفع کرد اما هیچ راه درمانی برای آن در جامعه پیدا نمی شود و گویی این معضلی است که هر روز بر بزرگی و شدت آن افزوده می شود. سهیلا که تمرین ۵۰ بار تنفس عمیق را برای دفع این غریضه انجام می دهد بازهم ناکام از مغلوب ساختن آن آشفته  و مستأصل دوان دوان به دنبال پسر جوان می دود در حالی که پشتش به دوربین و مخاطب است و راه مقابل او هر لحظه تنگ و تنگ تر می شود.

شاید اگر این پایان تلخ و نا امید در انتهای فیلم وجود نداشت می شد آن را به عنوان یک فیلم آگاه و هشدار دهنده اجتماعی به همه اقشار جامعه پیشنهاد داد، اما گویی این ژست فیلمساز های اول سینمای ماست که جامعه خود را تلخ تر و بسته تر از آنچه هست یا آنچه می تواند باشد تصویر می کنند.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.