چهارشنبه ۱ دی ۱۳۹۵ - ۱۱:۴۵

نقدی بر یک فیلم پر هیاهوی در حال اکران؛

«سلام بمبئی»؛ گردابی از سهل بودن/ یک قصه نخ نما شده و الکن که در روایت دچار سردرگمی است!

سلام بمبئی

سینماپرس: حمید غفاریان/ پیش از آنکه «سلام بمبئی» به کارگردانی قربان محمدپور را به عنوان یک فیلم بشناسیم از آن یک سری حواشی و سروصداهایی که خود عوامل فیلم برای آن ساختند به یاد می آوریم، البته نمی توان منکر این شد که بعد از دیدن فیلم هم این رویکرد تغییر نمی کند چراکه فیلم در کلیت بر قواعد فیلمفارسی باقی مانده است و برای جذاب مخاطب از سطحی ترین داستان و نوع روایت استفاده می کند.

اولین مسئله در تولید مشترک، ضرورت فیلمنامه است که در «سلام بمبئی» گرچه این نیاز وجود دارد اما برای یک قصه نخ نما شده و الکن که در روایت دچار سردرگمی است، فیلم داستان «پسری به نام علی است که در هند در حال تحصیل دکتری است و همزمان در یک رستوران گارسونی می کند که در ادامه با همکلاسی اش به نام کاریشما که از خانواده ثروتمندی است آشنا می شود اما غافل از اینکه دختر خواستگار پولداری دارد...»، قطعا اگر بخواهیم روایتی به دور از حرف تازه برای بهانه تولید فیلم در هر کشوری داشته باشیم می توانیم به این خط داستانی بسنده کنیم. چرا که نه خلاقیتی در پشت ایده است و نه زحمتی!

فیلم با سکانسی از مطب علی(محمدرضا گلزار) در تهران آغاز می شود که بعد از مدتها احمد با بازی کودکانه بنیامین بهادری که به دیدن وی می آید و با یک دیالوگ فیلم را به بمبئی می برد، فیلم به ده سال قبل فلاش بک می شود در عین حال که فیلمساز در منطق فلاش بک هم دچار آشفتگی می شود چراکه اگر از ابتدا با بمبئی هم شروع می کرد تفاوتی نداشت و از ایرادات بسیاری که به فیلمش وارد است کاسته هم می شد. ضمن اینکه دلیل تصویر هلی شاتی از برج میلاد در ابتدای فیلم هم در نوع خودش عجیب بود!

فیلمساز خیلی ذوق زده رابطه علی و کاریشما را آغاز می کند تا با ذهنیت اشتباه مخاطب ایرانی از فیلم هندی همسو شود و در مدار نمایش درخت، موسیقی، رقص در کاباره قرار گیرد و در این میان بارها از یک لوکیشن چندین برداشت با دیالوگ دوست دارم بگیرد و یا تصویر سیلوئت که در ساحل می گیرد.

فیلم در نمایش شخصیت های فرعی هم به حداقل ها بسنده کرده است، احمد که در نقش همخانه و همکلاسی اش دائما در خانه دختر همسایه است و از جایی به لحاظ اینکه حضورش می تواند به لحاظ منطقی «کنش مند» باشد کنار می رود. پدرومادری که منطق رفتاری و ثباتشان دچار مخاطره جدی است، مادر و خواهری که در تهران به یک صدای کوتاه از پشت تلفن و نمایش نگران بودن محدود می شوند، اساتیدی که در تدریس علمی قلب به یک جستجوی موضوعی در گوگل راضی می شوند! در حالی که ساختمان و پی ریزی شخصیت های اصلی را شخصیت های فرعی می سازند.

پیش از «سلام بمبئی» در مجموعه «مسافری از هند» هم داستان علاقه مند شدن یک پسر ایرانی با دختر هندی را داشتیم اما در آن مجموعه داستان وارد چالش مسلمان شدن دختر هندی افتاد که این مجموعه را در این بخش روایتی اش روی پا نگه داشت اما قربان محمدپور در این فیلم عامل بازنگه دارنده شخصیت هایش یک خواستگار قدرتمند است که نمی گذارد این دو بهم برسند و فیلم در روند داستانی اش هیچ گره افکنی و گره گشایی ندارد و به نمایش توریستی از هند بسنده می کند.

فیلمبرداری به شدت ضعیف حسن پویا هم در ادامه مسیری است که خود فیلم پیش می رود چراکه در به تصویر کشیدن چند کارکتر در یک قاب به قدری بالاتر از  پرسوناژها قرار گرفته است که بازیگرها قدشان کوچک شده است و یا در سکانس بیمارستان که دوربین پایین قرار گرفته است، بیشتر قاب به سقف بیمارستان سهم رسیده است تا تصویر استاندارد از پرسوناژها.

آنچه که فیلم را در باتلاق می اندازد نگرش فیلمساز به مخاطبش است که سلیقه آنها را خیلی سهل قلمداد کرده است و خود عوامل سازنده از سینمای هند تصویر اپیدمی و اشتباه دارند که آنرا به مخاطب سال 95 سینمای ایران هم تسری دادند.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.