شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ - ۰۸:۳۹

تحلیلی بر سریال ویدئویی «حسن فتحی»

«شهرزاد»؛ بیان دغدغه‌های سیاسی کارگردان در بستر قصه ای جذاب و تاریخی

شهرزاد

سینماپرس: صابر الله دادیان/ گرایش شخصیت های قهرمان قصه و دلدادگی شان به افرادی همچون دکتر مصدق و نیز کشش شخصیت فرهاد به سوی آذر که از سویی یک توده ای مبارز و از سویی دیگر یک عاشق تمام عیار است، همه نشان هایی از رگه های سیاسی جاری در زیرمتن سریال است.

سریال«شهرزاد»  به کارگردانی حسن فتحی که در شبکه نمایش خانگی کشور به صورت هفتگی توزیع می شود، بی شک یکی از پر طرفدارترین سریال های شبکه خانگی است که تا به امروز تولید و پخش شده است، اما دلیل این جذابیت را می توان در چند وجهی بودن سریال دانست که می توان آن را به طور مجزا تحلیل و بررسی کرد و تأثیر رسانه ای این سریال پر مخاطب را بر تماشاگر ارزیابی نمود.

حسن فتحی که علاقه ویژه ای به تاریخ معاصر کشور دارد و از لحاظ ادبی نیز فرم روایی خود را تا حدودی متأثر از مرحوم علی حاتمی می داند، برای روایت جدید سریالش در «شهرزاد» نیز بستر تاریخی واقعه ۲۸ مرداد را برگزیده است که با حادث شدن این واقعه تاریخی در قسمت نخست، در بستر جریانات تاریخی معاصر، داستانی عاشقانه و پر کشش بازگو می شود که بی شباهت به مجموعه های مفصل شبکه های ماهواره ای «جم» نیست. اما نمی توان بر این عقیده نیز پا فشاری کرد که فتحی برای جذاب تر کردن مجموعه اش دست به تقلید از سریال های آن سوی آبی زده است. بدون شک بازی بازیگران شناخته شده، طراحی ظریف و با جزئیات لباس و صحنه و همچنین کارگردانی قابل قبول فتحی همه از مؤلفه هایی است که در جذابیت بصری فیلم جدا از جذابیت های روایی و داستانی سریال توفیق داشته است.

در این خصوص نیاز است تا به صورت مختصر با شخصیت های اصلی و تأثیرگذار سریال بیشتر آشنا شویم و کارکرد داستانی آن ها را در قصه واکاوی کنیم:

بزرگ آقا: شخصیت «بزرگ آقا دیوان سالار» با بازی ماندگار و ظریف استاد «علی نصیریان» از شخصیت های اصلی و جریان ساز سریال است که می توان آن را از خیلی جهات با شخصیت «دن کرلئونه» پدرخوانده با «بازی مارلون براندو» قیاس کرد، چه از لحاظ داستانی و شخصیت پردازی و چه از لحاظ تأثیر روانی که بر مخاطب می گذارد. بزرگ آقا فرد متمول و با نفوذی است که تقریبا در تمام گلوگاه های سیاسی، اقتصادی شهر نفوذ بالایی دارد و می توان میزان قدرت او را در این حیطه، از نجات دادن جان فرهاد از پای جوخه اعدام در قسمت های نخست فهمید. بزرگ آقا که استعاره ای از طاغوت و استبداد حکم بر زمانه پهلوی نیز هست، حاکم عاطفه، حیات و ممات مردمی است که خواه ناخواه زندگی شان به تصمیمات بزرگ آقا بسته است و هر کنش و واکنشی از سوی او می تواند سرنوشت شخصیت های داستان را تغییر دهد.

دستور بزرگ آقا برای ازدواج دوم برادرزاده اش «قباد» با «شهرزاد» نمونه بارز این اثرگذاری بر سرنوشت اشخاص قصه است. با این حال، وجود استبداد حاکم در شخصیت پردازی بزرگ آقا، چیزی از جذابیت های شخصیتی و فردی او نزد بیننده نمی کاهد و ظرایف بازی، دیالوگ ها و حتی شخصیت پردازی چند وجهی او به جذابیت و مقبولیتش نزد بیننده های سریال کمک شایانی کرده است تا او را در دسته آنتاگونیست های فیلم جای ندهند.

شهرزاد: شخصیت «شهرزاد» همان شهرزاد قصه گو داستان های هزار و یک شب است که در حقیقت روایتگر داستان زندگی اشخاصی است که زندگی شان به او گره خورده، شخصیت شهرزاد که دانشجوی پزشکی است و در چند مقطع دانشگاه خود را رها کرده و دوباره آن را از پی می گیرد، از لحاظ استعاری نیز «طبیب» قصه است و در جریان داستان های اصلی و فرعی داستان به خوبی این موضوع را نشان داده است، او مرهم است بر دل زخم خورده شخصیت عاشق پیشه داستان «فرهاد»، حتی زمانی که به عقد و همسری قباد در می اید و فرزندش «امید» یا «کبیر» را به دنیا می آورد، او تنها کسی است که می تواند التیام بخش دل زخم خورده و شکسته عاشق داستان باشد. شهرزاد همچنین در معنای عقلانی طبیب هم دلالت دارد و در خانواده و در میان دختران «جمشید» نقش عقل مطلق را ایفا می کند که در کنار شجاعت و جسارتی که دارد می تواند راهگشا، چاره ساز و حل کننده معضلات گوناگون خانوادگی و اجتماعی قصه باشد.

شهرزاد قصه گو همان «دانای کل» قصه است که در هر داستانی از سوی راوی یا قصه گو بر جریان کلی داستان تسلط معنوی دارد و می تواند خوبی و بدی اشخاص قصه را تعریف و تثبیت کند. کارکرد شهرزاد در قصه تا جایی است که خوب و بدی شخصیت هایی چون بزرگ آقا، شیرین، قباد و دیگر شخصیت های خاکستری و لب مرز داستان، در تعامل با اوست که مشخص می شود و حس کلی و بازخورد عاطفی شهرزاد از اشخاص زندگی اش «پروتاگونیست» و «آنتاگونیست» های قصه را برای مخاطب روشن می سازد.

فرهاد: «فرهاد دماوندی» با بازی قابل قبول «مصطفی زمانی» که می توان این نقش را از بهترین بازی های او دانست، شخص عاشق پیشه قصه است، شخصی که بازی زمانه او را در گرداب هایی می اندازد تا زخم های بیشتر و عمیق تری بر پیکر عاشق دلسوخته اش بیاندازد و به گونه ای او را برای رسیدن به عشق حقیقی و اکمل، تطهیر کند. شاعر پیشه گی او و کارش در نشریه فرهنگی «زمانه» همه استعاره ای از مام وطن است که هرچند در دل حوادث نیک و بد زمانه ضربه ها می خورد، اما هیچ چیز نمی تواند از عاشقانه بودن او و سرشت پاکش بکاهد.

فرهاد که در قسمت نخست جانش توسط تدابیر و نفوذ بزرگ آقا نجات پیدا می کند و از حکم ناعادلانه اعدام در پای جوخه اعدام جان سالم بدر می برد، محکوم به زندگی با چشمان باز در هجر و فراق یار می شود که برای او طعمی بدتر از مرگ با چشمان بسته دارد. آشنایی او با شخصیت «آذر» که بازیگری است در نقش معشوق که رفته رفته عصاره نقشش در وجودش اثرکرده و خود واقعی اش را تحت تأثیر نقش شاعره عاشق پیشه از دست می دهد، نشان از سرشت عاشق پیشه و دل ساده و بی آلایش فرهاد دارد که عنصر«عشق» را نه به واسط معشوق، بلکه قائم به ذات خود می پرستد و معنای (بنده عشق بودن) را و (رهایی از هر دو جهان) را به تعبیر شاعرانه اش در دل داستانی دراماتیک نشان می دهد.

از سویی سرنوشت فرهاد و رسیدنش به معشوق حقیقی که نه الزاما شخصی همچون شهرزاد یا آذر است، نقش عمده ای در مفاهیم زیر متن و استعاری داستان دارد که می تواند عمق و غنایی مفهومی به داستانک های عاشقانه و سطحی قصه ببخشد.

قباد: شخصیت قباد که بازی ساده و صمیمی «شهاب حسینی» به آن هویتی اصیل، دلپذیر و باورپذیر داده است، نقشی است که بیش از همه قدرت استبداد و طاغوتی بزرگ آقا را تجسمی عینی می بخشد. قباد که از خاندان دیوان سالار است و در نقش برادرزاده و داماد بزرگ آقا، قرار است امتداد دهنده نسل و خون بزرگ آقا باشد، شخصیتی ضعیف و بی اراده است که نشان از تو خالی بودن قدرت دیوان سالارها در زمانه و نسل های بعدی دارد. قدرتی که رفته رفته به دست مردم، زمانه و استبداد درونی خودش تضعیف شده تا در نهایت محتوم به نیستی و از بین رفتن می شود. دو همسر داشتن قباد نیز و درگیریش در میان دو زندگی «خیر و شر» با شهرزاد و شیرین نیز، نشانی دیگر از این عدم تعادل و بی ثباتی است که می تواند هر لحظه او را به زمین بزند و تمدید و تثبیت جریان خون دیوان سالار را بر قدرت حاکم زمانه از بین ببرد. شخصیت پردازی خنثی و در عین حال واقع گرایانه قباد، مستأصل بودن او را در داستان و اتخاذ تصمیمات مهم از سوی او نشان می دهد. در حالی که بیش از همه افرادی که در کنار قباد حضور دارند به جای او تصمیم می گیرند که نشان از دخالت های نیروهای زیر دستی در اخذ تصمیمات مهم و جریان ساز دوران طاغوت و استبداد پهلوی دارد. حضور اشخاصی چون «حشمت» نشانی از این نفوذ قدرت های زیر دستی و اعمال نظرهای جریان ساز در قصه به مفهوم تاریخی و استعاری اجتماعی است که تلاش می کند تا مصداقی امروزی نیز به آن ببخشد.

دیگر شخصیت های قصه نیز اگرچه کارکردهای عاطفی، داستانی و مهم در قصه دارند، اما کمتر از شخصیت های یاد شده وجوه غیر متنی دارند و کارکردشان تنها به سطح بالایی داستان در جریان درونی قصه مربوط می شود و ما به ازای بیرونی یا استعاری ندارند. شاید در این میان سرنوشت شخصیت خردسال قصه یعنی«کبیر» یا «امید»، که حاصل پیوند عقل و قدرت در قصه است کارکردی مفهومی و فرامتنی در داستان پیدا کند که باید دید تا انتهای داستان، نویسندگان سریال چه سرنوشتی را برای او رقم می زنند. تقدیری که که از لحاظ داستانی جوابگوی پذیرش منطق مخاطب و منطق درونی داستان باشد و از سویی دیگر بتواند نتیجه پیوند شهرزاد را به عنولان طبیب و دانای کل قصه با قباد به عنوان امتداد دهنده نسل و خون دیوان سالار در دل نسل های آینده ، به مثابه  امیدی برای آینده کشور و زمانه نشان دهد.

با مرور شخصیت های اصلی داستان و نگاه به کارکردهای داستانی، استعاری و مفهومی آن ها در داستان و بازخوردهای فرامتنی اثر نزد مخاطب، می توان با نگاه و تحلیل بر جریان های داستان ساز و دراماتیک سریال به ماحصل تأثیر کلی سریال بر ذهن بیننده و نتیجه دلخواه فیلمساز و نویسندگان مجموعه نزدیک شد، که مطمئناَ بخشی از آن فکر شده و تعمدی است و بخش دیگری از آن نیز زاییده فضای اجتماعی، نقش اقتصادی سریال سازی در شبکه خانگی و عوامل بیرونی دیگر است که از تأثیر خودآگاه داستان در روابط علی معلولی شخصیت های داستان با یکدیگر می کاهد.

مثلث های عشقی: وجود عنصر «مثلث عشقی» از پیش زمینه داستانی «رقیب عشقی» تا امتداد آن به روابط عاطفی میان سه شخصیت با چیدمان دو عاشق و یک معشوقه و نیز برعکس، از عناصر دراماتیک داستان های ملودرام، تراژیک و حتی گونه های دیگر ادبیات و ژانرهای سینمایی است که جدا از جذابیت داستانی و درگیری عاطفی بیننده، می تواند به مفاهیم زیر متنی و استعاری گوناگونی نیز دست یابد که بسته به انتخاب های نویسنده و چگونگی امتداد این رابطه سه سویه دارد.

در سریال شهرزاد ایجاد ارتباط عاطفی میان شخصیت شهرزاد با فرهاد دماوندی در قسمت نخست و جدایی آن ها به جبر زمانه و استبداد حاکم، نشان از ورود شخص سومی در داستان دارد که تداعی کننده یک عشق مثلثی در داستان است. حضور شخصیت قباد و نمایش مشکلات ظاهری او و همسرش شیرین نیز، داستان و روابط میان اشخاص قصه را آماده یک پیوند عاطفی میان دو زخم خورده می کند که همانا با تصمیم مستبدانه بزرگ اقا و پیوند قباد و شهرزاد، این داستان همه چیز را برای روایت های چندجانبه یک عشق مثلثی مهیا می کند.

اما  از سویی باید شیوه روایت داستان و روابط عاطفی میان این سه شخصیت را وام دار سریال ها و مجموعه های پر طرفدار ترکیه ای و «شبکه جم» دانست، چراکه نمایش اینگونه روابط نه تنها در این سریال، بلکه در سینمای اخیر کشور و در میان خیل فیلم های تولید شده در چند ساله اخیر، نشان از تأثیر مستقیم پخش و مخاطب داشتن این سریال ها بر روند فیلمسازی حاکم در جامعه دارد. تأثیری که نمی توان آن را به صورت مستقیم بر فیلمساز دانست و باید آن را واکنش فیلمساز به زمانه خویش و میزان جدیت مخاطب در پذیرش و قبول این قسم داستان ها از جانب رسانه های بیگانه ارزیابی کرد.

فیلمساز اما در این جریان، به نظر می رسد غافل از این که بداند باید به گونه پدافند غیرعامل فرهنگی عمل کرده و نه اثرپذیر از جامعه، بلکه اثرگذار و ترمیم کننده نگاه اجتماعی و فرهنگی جامعه اش باشد، به بهانه پرداختن به سلیقه مخاطب و اثرپذیری از  جامعه روز، همانند شبکه های بیگانه در پرداختن به سریال هایی با مضامین ناهنجاری های خانوادگی و خیانت و امثالهم، با ایرانیزه کردن این جنس داستان و قبح زدایی از آشکار کردن این روابط نزد مخاطب، با سلیقه ای خوش آب و رنگ و گیرا نزد مخاطب، در دل داستانی جذاب و در بستری تاریخی که بر میزان باورپذیری آن نزد مخاطب می افزاید، به نوعی فتنه ها و تهاجم فرهنگی را به مخاطب خود می خوراند و خوراک فرهنگی قشر وسیعی از مخاطبین کشور را با سوء استفاده از آزادی سیستم پخش شبکه خانگی به مخاطب حقنه می کند.

واگویی حوادث تاریخی: پیش تر گفته شد که دلبستگی کارگردان مجموعه شهرزاد به بسترهای تاریخی معاصر کشور برای مخاطب آشنا و محسوس است و در سریال های گذشته کارگردان نیز همیشه می توان ردی از وقایع اجتماعی و سیاسی دوران معاصر را از قاجار گرفته تا دوران پهلوی مشاهده کرد. اما در سریال شهرزاد، نگاه فیلمساز به وقایع کودتای ۲۸ مرداد و جریانات وابسته به آن همچون برکناری مصدق و ... نگاه دیگری است، نگاهی آزادانه تر که به یمن فضای بازتر شبکه خانگی و جدایی آن از سیست ممیزی رسانه ملی، قدری دست فیلمساز را در بیان آنچه دل خواه اوست باز گذاشته است.

شخصیت های قهرمان قصه همچون فرهاد که هم شاعر است و هم با تمایلات سیاسی تصویری تمام عیار از جبهه مبارز فرهنگی آن دوران را نشان می دهد، در کنار شهرزاد و تمایلات مشابه او به فرهاد و طرفداری شان از مصدق و ... نگاه سیاسی فیلمساز و تعلق خاطرش به جبهه ملی و جریانات مشابه دوران معاصر را که از آبشخور روشنفکری غرب تأمین می شوند به خوبی نشان می دهد. جریانات چپ گرایی که تا به امروز نیز در جریان های مختلف سیاسی فرهنگی پس از انقلاب، نقش عمده ای داشته اند. جریاناتی که از توده ای ها و لیبرال های اسلام گرا در پیش و پس از انقلاب آغاز شده و تا جریان اصلاح طلبان دوره معاصر به گونه ای دیگر استمرار پیدا کرده است. در این بین، نوع پرداخت فیلمساز به شخصیت هایی چون بزرگ آقا در دیالوگ های مزبور و کنش های مختلف از سوی او، می تواند نوعی دهان کجی تلقی شود به نظام دوران معاصر و زمانه حال که فیلمساز در آن با همانند سازی و مصداق سازی مصدق ها و استبدادگران و حاکمیت مطلق، نتایجی آشکارا موضع طلبانه و سیاسی از روایت داستان خود می گیرد و تمایلات سیاسی خود را به مخاطب نشان می دهد.

گرایش شخصیت های قهرمان قصه و دلدادگی شان به افرادی همچون دکتر مصدق و نیز کشش شخصیت فرهاد به سوی آذر که از سویی یک توده ای مبارز و از سویی دیگر یک عاشق تمام عیار است، همه نشان هایی از رگه های سیاسی جاری در زیرمتن سریال است که سعی دارد با استفاده از استعاره هایی در متن و بطن اثر، بیننده را به جریان حاکم در زمانه خود به فکر و تأمل وادارد و آشکارا به او در پذیرش جریانات چپ و اصلاح طلب، برای اصلاح و ترقی کشور و آزادی بیان و شعار های دیگر خط دهی کند. استعاره های همچون انتشار مجله «زمانه»، دلداگی او به آذر، میل به دانشگاه و اثر پذیری از دکتر فاطمی، مبارزات فرهنگی و سیاسی در طرفداری از مصدق و جبهه ملی و ... همه از انگاره های سیاسی جانب دارانه سریال به حساب می آید.

با این حال اثر جدید و پرمخاطب «حسن فتحی» را نه می توان بیانیهای جدی در باب سیاست از سوی او دانست و نه اثری تأثیرگذار در باب نشر و خط دهی جریانات سیاسی روز و یا واگویی بی طرفانه از حقایقی تاریخی و کمتر گفته شده در دل تاریخ؛ بلکه باید سهم عمده توفیق سریال شهرزاد را از میان خیل مقولات سیاسی و فرهنگی و ...، از آن تهیه کنندگان و سرمایه گذاران سریال دانست که استقبال بی نظیر مخاطبین از سریال و نیز طلاهای دست ساز از نماد مرغ آمین که به تازگی در میان مردم و مخاطبین رواج زیادی پیدا کرده است، سود سرمایه گذاران را تأمین و اثر بعدی حسن فتحی را تضمین کرده است. والا در بیان هنری و کیفی اثر «شهرزاد» باید گفت، سریال شهرزاد اثری متوسط در کارنامه کارگردانش است که با اختلاف زیاد از آثار درخشان او همچون شب دهم، عقب تر می ایستد.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.