پنجشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۳:۴۲

نقدی بر فیلم "ابد و یک روز" روستایی

مضمونی سیاه برای دلخوشی جماعت شکم سیر و استعمارگران نفت خوار آنسوی آبها!

ابد و یک روز

سینماپرس: "ابد و یک روز" برای نسل استعمارگران نفت خوار آنسوی آبها عین تلقین شکرگزاری شان است که ببالند به سردم دارانشان ، گور پدر بچه های یافت آباد ، پاسگاه نعمت آباد ، پرند و ... که نباید بفهمند آنچه برسرشان آمده نتیجه اعمال مدیریت همان استعمارگرانی است که حالا جوان روشنفکر ما برای خلاصی دل آنها فیلم می سازد .

فیلم «ابد و یک روز» بی تردید یکی از فیلم های چند سال اخیر است که واجد چند فاکتور فرمیک جذاب است ، والبته به همین سان بیش از دیگر فیلم ها تلاشی برای حراج «ما» در نزد «دیگران» است . فیلم «بازی» و «موقعیت» است . برای اجرای بازی خوب و ایجاد موقعیت ملتهب ، عوامل دیگری مانند میزانسن صحیح ، طراحی صحنه باورپذیر ، انتخاب لباس درخور نقش ، لوکیشن تنش زا و دیالوگ های سنجیده به کمک آمده اند تا در مجموع فیلمی سرگرم کننده در چارچوب تلخ اجتماعی به منصه برسد . حتی لحن فیلم درست است . روستایی به تبعیت و متاثر از شکسپیر (که هر جا تراژدی به اوج می رسید دلقک را وارد داستان می کرد) ، در اوج کشمکش های فیمابین و تلخی مضاعف ، رویکردی به طنز کلامی دارد تا لختی تماشاگرش را از جهنم ! نجات دهد . 
در شرایطی که اغلب فیلم ها نشان می دهد که خالقانشان به اتکای نقش های پیشین بازیگران به سراغشان رفته اند و پس از این در همان کلیشه رهایشان کرده اند ، اما سعید روستایی بازیگر را برای نقش های طراحی شده خودش راهنمایی و بهره برداری کرده است . همان چیزی که «کیمیایی» از بهروز وثوقی در قیصر و گوزنها خواست و شد . یعنی «سید» گوزنها چنان معتادی از آب درآمد که به گفته برخی آمارها برتعداد معتادان وقت افزود .

روستایی هم دراینجا فقط انتخاب خوبی نکرده است بلکه ازاین انتخاب چیزی که می خواسته بدست آورده است . معادی و محمد زاده و بقیه بازیگران ابد و یک روز با استعداد و سواد دار و حسی ای هستند که دیگر توانایی هایشان ثابت شده است ولی همین ها اگر به حال خودشان واگذار می شدند همانی بودند که قبلا دیده بودیم ، در حالی که الان همه ابراز وجودشان و هنرنمایی آنها تازه و با طراوت است . 
ابد و یک روز را نمی توان نادیده اش گرفت یا نفی و رد کرد . فیلم از چنان ویژگی هایی برخوردار هست که باید به روستایی دست مریزاد گفت و آینده ای خوب را برایش متصور شد ولی روستایی برای رسیدن به این کرسی خیلی چیزها را قربانی کرده است . اولین مشکل فیلمش غفلت از سینمای قصه گو و تادیب کننده ی رو به امید است : این آدم های فلاکت زده در زندگی سرشار از کثافتشان تا ابد و یک روز همزیستی مناقشه آمیز خواهند داشت . البته که  او حتی دغدغه و مسئله هم داشته است و به درستی به سراغ طبقه فرو دست و استثمار شده اقتصادی و استحاله شده فرهنگی رفته است (وبه درستی می شناخته و با جزییات به کارشان گرفته) ولی در خروجی به نفع آنان نشده است و به جد «ابزار»شان کرده است تا خود به پرواز درآید . به تعبیر درست ، سواستفاده از مردمی که سینما باید به جنبششان درآورد ولی خود مانند همان «شیشه» های جاسازی شده در فیلم ، به خلسه می بردشان و محکوم و محتومشان می شمارد و می گذرد  . 
عکاسان حرفه ای ومتعهد الان درمانده اند  که دیگر نمی توانند و جرات نمی کنند  لنز دوربین شان را به سوی مثلا کارگران در کوره پزخانه ها ، زنان شاغل در مزارع ، دوره گردها ،  خیابانی ها ، عشایر و ... بگیرند چرا که آنقدر عکاسان جویای نام از چهره آنان به نفع گرفتن تندیس و جوایز جهانی استفاده کرده اند که دیگر کمتر فقیر و فلاکت زده ای  در لایه های پایین جامعه باور می کند که عکاس جماعتی پیدا شود و  برای مطرح کردن رنج و مرارت آنها ، چهره و زندگی شان را در قاب بگیرد . «ابد و یک روز» دراین زمینه دچار غش در معامله شده است و استفاده ابزاری از فقر و استحمار از سر و روی آن می بارد .

تنها «مرد» فیلم نوید محمد زاده است . آدم «تراز» فیلم  ، او است ! مخاطب با او همذات پنداری می کند . دل برایش کباب می شود . صداقت و یک رنگی را در او می بیند و جهان او جهانش می شود . حالا در نظر بگیرید وقتی معتادی خرده فروش و فلاکت زده نماینده «انسان» های جامعه ی قابل تعمیم فیلم باشد ، بقیه در کجا و چه قعری قرار می گیرند . 
متاسفانه «ابد و یک روز» در این مرز متوقف نمی شود . فیلم به دلیل فقدان قصه و شخصیت ، تعمدا یا سهوا به ورطه سینمای نشانه گذار و به اصطلاح نمادین می افتد . در جامعه ی طراحی شده ی فیلم ، «مرد» ماجرا در طبقه ی بالای ساختمانی کهنه و در حال فروپاشی زندگی می کند . افیون از بالا به پایین توزیع می شود . پله ها ، آهنین ولی فرسوده اند . خانه در گند و کثافت غرق است . ساکنین اش همه دروغ گو و پشت هم اندازند . کودک با هوش ، سرنوشت اش دراین وانفسا و محیط ، ختم به نتیجه ای مانند بقیه خواهد شد . پسر بزرگ خانواده (اگر قائل به وجود خانواده باشیم) از رهگذر «برادر فروشی» و «حراج خواهر» به مایملک بیشتری می رسد . مردم محله ناظر منفعلانه  ویرانی روح و جسم یکدیگرند . فوندانسیون تغییر اقتصادی از دکان سنتی به مدرن ، بر معامله کثیف بنا می شود . «پدر» که رفته استحاله ی رو به انحطاط آغاز شده ، اما «مادر» وسیله ای چز «۹ تا ۹ تا» پس انداختن نبوده است . مادر و دخترانش ، همه چیزی جز عقب ماندگی رقت پذیری و ماست مالی کننده افیون زدگی نبوده و نیستند . دیالوگ ها ، به منظور هدف  طراحی شده اند : «بابا که بود حال همه مون خوب بود» و ...
در فیلم «ابد و یک روز» هوای تازه ای نمی وزد . بوی تریاک و دود شیشه همه جا را در بر گرفته است . لحظه ای آسایش و آرامش وجود ندارد . متولیان بهبود بخش ، خود نیازمند «آدم شدن» هستند . ماموران ، گرازهای وحشی ای هستند که در حمله رحم و مروتی ندارند بلکه بیمارانی بستری پذیراند . انسانیت محلی از اعراب ندارد . آدم های این جامعه به شکلی فرساینده به هم می تازند . یکدیگر را زیر پا می گذارند . به خواهر و مادر هم رحم نمی کنند . فحش نقل و نبات است . زخم های ناسوری هستند که «مادر» زاینده آنها است . مادری که خود با زایش هایش به انواع بیماری مبتلا است که اگر عطسه ای کند چارستون بدنش به هم می ریزد پس چارچشمی باید مراقبت کرد که عطسه ای نکند ، دماغ و دهانش را باید بست . این ها همه ی آن چیزی نیست که در فیلم منتشر و ترویج می شود . اما اگر درخانه کس است ، یک حرف بس است .
ابد و یک روز ، می تواند با همین سیاق تا ابد ادامه یابد ، آدم ها در همین محیط هی دور هم بگردند و همدیگر را پایمال کنند . چون قصه و شخصیت محوری درکار نیست ، پایانی هم لازم نیست . فرجام و رستگاری پیش روی احدی گسترده نمی شود . با تمام این تفاصیل «ابد و یک روز» برای اهل محفل و رفاه و آپارتمان های با ویوی جذاب و شکم سیر جماعت دیدنی است ، خصوصا برای نسل استعمارگران نفت خوار آنسوی آبها عین تلقین شکرگزاری شان است که ببالند به سردم دارانشان ، گور پدر بچه های یافت آباد ، پاسگاه نعمت آباد ، پرند و ... که نباید بفهمند آنچه برسرشان آمده نتیجه اعمال مدیریت همان استعمارگرانی است که حالا جوان روشنفکر ما برای خلاصی دل آنها فیلم می سازد . بگذار پول تو جیبی شان هزینه خرید دی وی دی فیلم های آمریکایی بشود که توجیه گر جهان خواری و جنگ طلبی آنها در اقصی نقاط جهان هستند . 
دریک کلام «ابد و یک روز» مجموعه ای از استعداد به کار رفته در راستای تخدیر مغزها برای غارت شان است .  شاید سعید روستایی با پخته تر شدن در آثار بعدی اش ، این انرژی را برای این دیار و مردم زحمت کشش صرف کند و نه برای تخدیر و به خلسه بردن آنها . 


محمد تقی فهیم

 

نظرات

  • ۱۳۹۴/۱۱/۱۵ - ۱۵:۰۷
    0 0
    احسنت آقای محمد تقی فهیم. طیب الله. الحق که گل گفتی : بوی تریاک و دود شیشه و نجاست و کثافت در این فیلم همه جا را در برگرفته است
  • مهدی ۱۳۹۴/۱۱/۱۷ - ۰۴:۴۵
    0 0
    به نظرم میشه مثبت نگاه کرد ... بالاخره این چیزا تو جامعه وجود داره .......... حتی مستند شوک هم نشون میده , یعنی تلوزیون هم سیاه نماست ؟

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.