پنجشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۱:۰۰

نگاهی به آخرین ساخته هاتف علیمردانی

«هفت ماهگی»؛ جنینی ناقص از سینمای اجتماعی و ناکامی سینماگری خوش سابقه

هفت ماهگی

سینما پرس: سرویس نقد و تحلیل/ هفت ماهگی داستانی کلیشه و تکراری از آدم های تکراری را روایت می کند که هیچ وقت تا پایان فیلم نمی توانند از قالب تیپ فراتر رفته و به شخصیت تبدیل شوند.

فیلم سینمایی« هفت ماهگی» ساخته هاتف علیمردانی شب گذشته یکی از فیلم های پخش شده در بخش سودای سیمرغ بود که علیرغم حضور تماشاگران بسیار در سالن و استقبال خوب حاضرین، نتوانست آنطور که انتظار می رفت توقعات را برآورده سازد و تماشاگر را در دنبال کردن سیر پیشرفت یک فیلم ساز جوان ناکام گذاشت.

هفت ماهگی داستانی کلیشه و تکراری از آدم های تکراری را روایت می کند که هیچ وقت تا پایان فیلم نمی توانند از قالب تیپ فراتر رفته و به شخصیت تبدیل شوند. داستان روابط سرد آدم ها با یکدیگر درون خانواده، بی تعهدی مرد جوان خانواده به همسرش که در آستانه مادر شدن است، خیانت و بی وفایی مرد ایرانی و چشیدن طعم جزا در از دست دادن همسر و زندگی آرامش همه و همه مانیفست های تکراری و بی رمقی است که مشخص است فیلمساز هم به آن ها اعتقاد چندانی ندارد.

حامد بهداد و باران کوثری نقش همسرانی را ایفا می کنند که در ابتدای امر و در لایه سطحی زندگی شان گویی هیچ مشکلی با یکدیگر ندارند، اما با حضور دختری دیگر با بازی هانیه توسلی مشخص می شود تعهد مرد به کانون خانه و خانواده آن قدر ها که ادعا می کند استوار نیست.

شخصیت مرد در فیلم علیمردانی تیپی است که دیگر در سینمای اجتماعی و خانوادگی کلیشه شده و می توان کنش و مقاصد و نیات او را حدس زد و از این رو هیچ کدام از کنش های دراماتیکش برای بیننده جذابیتی ندارد.

دیگر شخصیت های فرعی داستان نیز که قرار است با فضا سازی فیلم و ایجاد روابط بین شخصیت ها به رابطه نچسب و گنگ حامد بهداد، همسرش و هانیه توسلی عمق و مفهومی اجتماعی و ناهنجار ببخشند نمی توانند در حد و اندازه های تعریف شده شان ظاهر شده و بیشتر به پوسته ای تهی از مجموع کاراکترهای پر زرق و برق می مانند که بیهوده انرژی فیلم، فیلمساز و حتی مخاطب را از بین می برند.

هفت ماهگی نه بازی های قوی دارد که بتوان از آن ها لذت برد و به بهانه آن ها فیلم را دنبال کرد و نه ایده بدیع و جذاب دارد که با شروع فیلم مخاطب را درگیر کند. کارگردانی، فیلمنامه، فیلمبرداری و مجموع فیلم از دیگر تجربه های هاتف علیمردانی به مراتب ضعیف تر است و مخاطب در هنگام تماشای فیلم اگر دنبال کننده سیر فیلم سازی کارگردان باشد جز افسوس خوردن و منتظر ماندن کاری از دستش بر نمی آید. انتظار برای دیدن صحنه هایی واقعی و اثر گذار از سینمای اجتماعی خانوادگی همانند مردن به وقت شهریور و یا امکان دیدن بازی های خوب و قابل تأمل مثل کوچه بی نام!

اما فیلم نمی تواند هیچ کدام از انتظارات حداقلی مخاطب از فیلمساز و فیلم را برآورده سازد. فیلم هفت ماهگی عملا شروعی ندارد و به زعم بسیاری از تماشاگران که در نیمه و یا پیش از پایان فیلم سالن را ترک کردند فاقد داستانی مشخص است که دارای سه اصل شروع، میان و پایان باشد.

فیلم تا آخرین صحنه نیز مخاطب را در انتظار شروعی دراماتیک و ایجاد روابطی علی و معلولی میان شخصیت ها منتظر می گذارد. به طوری که در پایان و با صحنه ای که به یکباره از آینده به فیلم می چسبد و بسیار غیر واقعی و گنگ هم از آب درامده مخاطب احساس می کند فیلم قرار است تازه وارد داستان اصلی شود. حال آنکه همان صحنه، آخرین پلان از فیلم هفت ماهگی است.

فیلم که موضوع خیانت و بی وفایی و بی تعهدی مرد ایرانی را به طرزی نخ نما شده و فاقد جذابیت و اثرگذاری بیان می کند از مؤلفه هایی استفاده می کند که عملا هیچ جایگاهی در ساختار دراماتیک ندارند. مؤلفه هایی چون اتفاق، حادثه و ... که با کنش های طبیعی چون پیش آمدن زلزله، زیر آوار ماندن همسر و ... قرار است بیننده را دچار همذات پنداری و اثرپذیری کند.

فیلم در بیان داستانک های خود نیز ابتر می ماند و نمی تواند کاراکترهای نصفه و نیمه اش را همچون مهرانفر و پگاه آهنگرانی به سر منزل مقصود در فضای داستانی برساند. کاراکترهایی که با بازی های مصنوعی و لباس و آرایش های عجیب بیشتر به دلقکان سیرک می مانند تا شخصیت هایی از یک مجموعه دراماتیک با معنا.

نظرات

  • شریعتی ۱۳۹۴/۱۱/۱۶ - ۱۳:۵۸
    0 0
    سلام نويسنده ی این مطلب چه کسی است؟
    پاسخ سایت: از همکاران سرویس نقد و تحلیل

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.