چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۴ - ۲۱:۴۰

نگاهی کوتاه به فیلم سعید روستایی

"ابد و یک روز"؛ اوج تلخی و بی انصافی یک کارگردان خوش آتیه!؟

ابد و یک روز

سینماپرس: سرویس نقد و تحلیل/ برخورد با فیلم ابد و یک روز برخوردی دوسویه است. ساختار و فرمی که با تسلط هرچه تمام تر نوید ظهور یک کارگردان خوش آتیه و مسلط بر هنر و رسانه سینما را می دهد و از سوی دیگر تلخ پنداری و نگاه عاری از امید کارگردان خطر روزهای بد را برای سینمای اجتماعی ایران بیش از پیش جدی تر می کند.

فیلم سینمایی«ابد و یک روز» به نویسندگی و کارگردانی سعید روستایی نماینده بخش نگاه نو جشنواره امسال در سومین روز جشنواره بود که ساعاتی پیش در سالن اصلی برج میلاد کاخ جشنواره به نمایش درآمد.

فیلم ابد و یک روز که با استقبال بی نظیر تماشاگران و حاضران در کاخ جشنواره روبرو شد در پایان تشویق ممتد تماشاگران را در پی داشت. امر مهمی که نشان از جدی بودن معضل محتوا و تلخی سینمای ایران در سال آینده سینمایی دارد!!

فیلم با ساختاری فوق العاده و تسلط کامل کارگردان توانست نبض هر لحظه تماشاگر را در طول فیلم به دست آورد. تسلط سعید روستایی بر کارگردانی، متن و بازی گرفتن از بازیگران کارآزموده فیلم قابل تقدیر و ستایش است. اما نکته ای که نمی توان آن را از نظر دور داشت پرداخت کارگردان جوان سینمای ایران آن هم با این حد توان و تسلط بر زبان سینما و ساختار درام به معضلات اجتماعی آن هم با دیدی غیر منصفانه است.
فیلم نه تنها به سیاه نمایی جامعه ایرانی پرداخته است بلکه با پایان نیمه باز خود و سرگذشت مبهم و آینده نامعلوم شخصیت سمیه به مثابه افق و آینده جامعه آسیب دیده، امید مخاطب به جامعه اش را نیز از او ستانده است.
خانواده ای که در فیلم ابد و یک روز تصویر شده است استعاره ای کامل از جامعه ایرانی است که محکوم به ابد و یک روز تلخ و سیاه است. جامعه ای که نظام اسلامی اش هنوز در حال آزمون و خطاست و در قیاس با حکومت های سیستماتیک چه در نوع غربی و چه شرقی اش در دوران جوانی خود به سر می برد و فرصت بسیار دارد که با تجربه و با تکیه بر جامعه اندیشمند، منصف، معتدل و صلح جو و مطیع دموکراسی اسلامی روزهایی بهتر و آینده ای روشن را برای جامعه و مردمش به همراه بیاورد.
اما نسخه تجویزی فیلمساز خوش آتیه و آگاه سینمای ایران متأسفانه نسخه ای محتوم به نیستی است؛ نه نسخه ای که بتوان در افق آن چشم اندازی از امید  و روشنایی متصور شد.
در میان کاراکتر های خانواده نقش سمیه که دختر مجرد و به قولی دم بخت خانواده است بیش از همه در نمادپردازی فیلم اهمیت دارد.

زن که به مثابه اعتقاد و سرزمین در ادبیات فیلم و تصویر و همچنین درام غربی شناخته می شود، آشکارا در معرض معامله ای نابرابر و اجباری با بیگانه قرار می گیرد تا برای بقای زندگی پر رنج در ابد و یک روز به دست بیگانه غیر ایرانی به تاراج رود.
اگرچه در انتهای فیلم سمیه به خاطر تعلق خاطر به خانه و خانواده اش به خانه باز می گردد، اما هیچ بارقه ای از امید و روشنایی در خانواده ای که محکوم به ابد و یک روز است در انتهای فیلم به چشم نمی خورد.
برخورد با فیلم ابد و یک روز برخوردی دوسویه است. ساختار و فرمی که با تسلط هرچه تمام تر نوید ظهور یک کارگردان خوش آتیه و مسلط بر هنر و رسانه سینما را می دهد و از سوی دیگر تلخ پنداری و نگاه عاری از امید کارگردان خطر روزهای بد را برای سینمای اجتماعی ایران بیش از پیش جدی تر می کند.

کارگردانی که می تواند مخاطب خود را با هنر داستان گویی اش در سینمای اجتماعی امیدوار و منتظر روزهای بهتر در جامعه ای اسلامی و مهدوی کند، برای اولین تجربه بلند سینمای حرفه ایش ترجیح می دهد تا دریچه دوربین خود را به نیمه تاریک و ظلمانی جامعه ای نزدیک کند که غیر منصفانه هیچ تصویری امیدوار کننده ای در سراسر آن نیست.
با استقبال بی نظیر تماشاگران از فیلم و ارتباط عمیقشان با فیلم و شخصیت های اصلی و فرعی باید بیش از همه نگران مخاطبی باشیم که دیگر امید را در سینمای اجتماعی به مثابه تخیلی اساطیری می پندارد که پرداختن به آن را دور از واقعیت جامعه اش می داند.

نظرات

  • ۱۳۹۴/۱۱/۱۵ - ۱۲:۲۰
    2 16
    آنچه در این فیلم تاسف بار بود فروختن ناموس ایرانی بود به داماد افغانی برای برپا کردن فلافل فروشی. افغانی که در فیلم از ایرانی جماعت بالاتر و با کلاس تر بود.ماشین شاسی بلند و خانواده به ظاهر با کلاس !!!!
  • سینا ۱۳۹۴/۱۲/۲۹ - ۱۱:۲۹
    14 3
    جامعه ای که نظام اسلامی اش هنوز در حال آزمون و خطاست، و فرصت بسیار دارد که با تجربه و با تکیه بر جامعه اندیشمند..... چرا فکر میکنی فرصت بسیار و زمان بی انتها دارد. مملکت داری جای آزمون و خطا است؟؟؟
  • مهدی ۱۳۹۵/۰۱/۰۷ - ۱۳:۳۲
    3 9
    با سلام در خوب بودن فیلم شکی نیست من به شخصه ازدیدنش لذت بردم و دیدنش رو به همه توصیه می کنم فردی که توی ایران زندگی میکنه این فیلم رو درک میکنه و فضایی رو که فیلم توش اتفاق میفته میشناسه ولی مخاطب جهانی با ذهنیتی که از کشور ما داره وقتی فیلم رو ببینه چه برداشتی در مورد ایران و ایرانی خواهد داشت؟ اگه این فیلم به اسکار معرفی بشه به احتمال خیلی زیاد یکی از برگزیدگان اسکار خواهد بود نه به خاطر قوی بودن فیلم بلکه بخاطر فضایی که فیلم داره هیچکدوم از شخصیت های فیلم زندگی عادی ندارد و بوی از خوشبختی نبردن فضای فیلم کلا در یه خونه قدیمی و فرسوده میگذره، پیمان معادی یه جوری پشت تلفن صحبت میکنه انگار همه مردم شهر مواد فروشن و دارن تک تکشونو میگیرن خدارو هم شکر میکنه که اونا توی دام نیفتادن از همه مهمتر اون چیزی منحصرا مال این فیلمه اینکه یک ایرانی خواهرش رو به یک افغانی میفروشه تصور کننین یه غیر ایرانی این فیلم رو ببینه: افغانی ها با لباس های شیک و مرتب خیلی با کلاس و آرایش شده میان و دختر ایرانی رو میخرن و از در خونه با شاسی بلند میبرن این تصویر جدید است که از این فیلم در ذهن مخاطب غیر ایرانی شکل میگیره: ایرانی ها بدبختن حتی بدخت تر از افغانی ها
  • ۱۳۹۵/۰۱/۲۲ - ۲۲:۲۶
    10 4
    فیلم بسیار واقعی از زندگی بسیاری در ایران
  • ظهیرالدینی ۱۳۹۵/۰۲/۱۲ - ۰۲:۰۸
    2 4
    سمیه به نوید میگه تو به شهناز زنگ زدی؟ نوید میگه نه به خدا سمیه میگه تو مثل ماها قسم دروغ نخور مرتضی که ناموسش رو فروخته به افغانی ها تا فلافلی بزنه به خانوادش هم میگه از ما خیلی آدم ترن با یه چکشون کل مارو میخرن و میفروشن وقتی سمیه رو افغانی ها دارن میبرن به صورت کاملا نمادین قران میزارن تو سینی جلوش میگیرن شب که سمیه برمیگرده خونه قران بدون توجه افتاده رو نرده ها و روشم بارون اومده خیس شده تو خونه ای که همشون زندگی میکنن میگه هرکی تو این خونه بمونه از سگ کمتره هرکی هم بره دوباره برگرده از سگ هم سگتره(بعید نیست که منظورش از خونه ایران و اهالی خونه مردم ایرانه) شهناز که دیه صورت پسرش نگرفته داشت دنبال راه خرج کردنش میگشت ------------------------------------------------------ سوتی های فیلم ------------------------------------------------------- چطوری یه مادر 70 ساله پسر 10 ساله داره اختلاف سنی در چه حد چطوری مغازه ای که بیشتر از 6 ماه بسته بوده که آب میوه هاش تاریخشون گزشته گوجه و سیب زمینیش سالم مونده چرا پلیس وقتی محسن گرفت آمار چند سالش رو داشت پلاک خونه رو نمیدونست تازه حکم ورود به منزلم داشت چرا از اونهمه آدم که اونجا وایساده بود آدرس نپرسید از یه بچه پرسید چرا مرتضی اون بسته شیشه رو پرت کرد رو پشت بوم چرا مثل تریاک ها تو چاه توالت نریخت تکلیف اون بسته مواد که نوید کرد تو لباسش چی شد نویدی که مثلا درس خونه همش یا تو گیم نت بود یا داشت کارتون میدید یا با توپ تو کوچه فوتبال بازی میکرد فقط برای دستشویی میومد خونه این فیلم رو ممکنه آدم های پولدار باور کنن ولی هیچ آدم فقیری شبیه به خودش نمیبینه چون این خانواده اصلا فقیر نبودن هرکس برای خودش یک اتاق داشت فقط اتاق ها رنگ و لعاب نداشت خونه حیاط دار و بزرگ بود هیچ کس هیچ چیزی احتیاج نداشت توالت میگرفت فرنگی میخریدن خونه بو میداد هواکش میبستن پراید صفر هم که داشتن حتی ضبط صوتی که توش موزیک گزاشتن آخرین مدل سونی بود مواد محسن میگرفتن برمیگشت بیشترش میکرد دوباره کاسبی میکرد موقع غذا خوردن اول فیلم هم که چهار مدل غذا سر سفره بود همه مدله به هم تعارف میکردن اعظم هم خونه مجردی داشت از دبی و کیش رفتنش تعریف میکرد 206 صفر هم که ثبت نام کرده بود
  • بابك ۱۳۹۵/۰۲/۱۲ - ۱۰:۳۳
    22 1
    تا فيلم ميسازن ميگن قصدش سياه نمايي و توهين بوده چيزي كه توي اين فيلم ديدم واقعيت محضه اين اتفاقات ساختگي نيست حداقل5-6تا سكانسش رو من توي زندگي خودم به چشم ديدم ...
  • نسترن ۱۳۹۵/۰۲/۳۰ - ۰۳:۰۲
    2 22
    آقای بابک همه ی مردم ایران قرار نیست زندگی شمارو داشته باشن . اگه فیلمی ساخته میشه برای همه هست و ابروی یک ملت و در جشنواره های بین المللی میبره بر خلاف شما من اصلا باور پذیز نبود این فیلم برام .
  • علی ۱۳۹۵/۰۹/۱۷ - ۲۲:۱۷
    0 25
    ظاهرا جدیدا هرچی خودمون رو کثیف تر و بدبخت تر و دور از جوون هموطنان با شرف مون حقیرتر و از سگ کم تر نشون بدیم بیشتر مدرن و روشنفکر هستیم حاضریم برای اینکه بگیم متفاوت هستیم و خیلی می فهمیم و مدرن هستیم به خودمون گند بزنیم… کسی منکر قوت تکنیکی و میزانسن خوب و بازی های خوب فیلم هرچند متظاهرانه و نمایشی فیلم نیست همونطور که منکر فقر و فاصله طبقاتی و فساد نیست اما میشه فقر رو همراه با عزت نفس و امید نشون داد چه بسا خانواده هایی که تنگ دست هسنن اما با امید و محبت و فضای گرم خانوادگی دارن زندگی میکنن… بازیچه قرار دادن فقر دیگران و دست و پا کردن پز روشنفکری با تمسخر این قشر کار درستی نیست متاسفانه حتا خیلی از اهل سینما هم مرعوب بازی های اگزجره و دیالوگ های به ظاهر روشنفکرانه و فضای فخر فروشانه فیلم شدن… اینکه در سکانس هایی فیلمساز تکنیک خوبی رو اجرا کرده جای خود اما واقعا چرا بعضی از ما به ظاهر روشنفکران از توهین کردن به خودمون لذت میبریم…. نشانه مدرن بودن و منورالفکر بودن اینه که خودمون رو پست و کثیف نشون بدیم و یه ظاهر لجن مال از خودمون و زندگیمون به نمایش بزاریم.. ظاهرا هرچی بیشتر خودمون رو لجن مال کنیم و حقیر نشون بدیم بیشتر مدرن هستیم و روشنفکر… بعضی فیلمساز ها حتا یه ذره هم نه تنها برای هموطنانشون و فرهنگ و وطنشون ارزش قایل نیستن برای خودشون هم شانی قایل نیستن… خودزنی و حقارت تا کجا... هیچکس توهم خوشبختی زیاد و نبود فقر و فساد رو نداره اما کاش یاد بگیریم که میشه فقیر بود اما عزت نفس داشت و ذلیل نبود...

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.