فیلم سینمایی«ابد و یک روز» به نویسندگی و کارگردانی سعید روستایی نماینده بخش نگاه نو جشنواره امسال در سومین روز جشنواره بود که ساعاتی پیش در سالن اصلی برج میلاد کاخ جشنواره به نمایش درآمد.
فیلم ابد و یک روز که با استقبال بی نظیر تماشاگران و حاضران در کاخ جشنواره روبرو شد در پایان تشویق ممتد تماشاگران را در پی داشت. امر مهمی که نشان از جدی بودن معضل محتوا و تلخی سینمای ایران در سال آینده سینمایی دارد!!
فیلم با ساختاری فوق العاده و تسلط کامل کارگردان توانست نبض هر لحظه تماشاگر را در طول فیلم به دست آورد. تسلط سعید روستایی بر کارگردانی، متن و بازی گرفتن از بازیگران کارآزموده فیلم قابل تقدیر و ستایش است. اما نکته ای که نمی توان آن را از نظر دور داشت پرداخت کارگردان جوان سینمای ایران آن هم با این حد توان و تسلط بر زبان سینما و ساختار درام به معضلات اجتماعی آن هم با دیدی غیر منصفانه است.
فیلم نه تنها به سیاه نمایی جامعه ایرانی پرداخته است بلکه با پایان نیمه باز خود و سرگذشت مبهم و آینده نامعلوم شخصیت سمیه به مثابه افق و آینده جامعه آسیب دیده، امید مخاطب به جامعه اش را نیز از او ستانده است.
خانواده ای که در فیلم ابد و یک روز تصویر شده است استعاره ای کامل از جامعه ایرانی است که محکوم به ابد و یک روز تلخ و سیاه است. جامعه ای که نظام اسلامی اش هنوز در حال آزمون و خطاست و در قیاس با حکومت های سیستماتیک چه در نوع غربی و چه شرقی اش در دوران جوانی خود به سر می برد و فرصت بسیار دارد که با تجربه و با تکیه بر جامعه اندیشمند، منصف، معتدل و صلح جو و مطیع دموکراسی اسلامی روزهایی بهتر و آینده ای روشن را برای جامعه و مردمش به همراه بیاورد.
اما نسخه تجویزی فیلمساز خوش آتیه و آگاه سینمای ایران متأسفانه نسخه ای محتوم به نیستی است؛ نه نسخه ای که بتوان در افق آن چشم اندازی از امید و روشنایی متصور شد.
در میان کاراکتر های خانواده نقش سمیه که دختر مجرد و به قولی دم بخت خانواده است بیش از همه در نمادپردازی فیلم اهمیت دارد.
زن که به مثابه اعتقاد و سرزمین در ادبیات فیلم و تصویر و همچنین درام غربی شناخته می شود، آشکارا در معرض معامله ای نابرابر و اجباری با بیگانه قرار می گیرد تا برای بقای زندگی پر رنج در ابد و یک روز به دست بیگانه غیر ایرانی به تاراج رود.
اگرچه در انتهای فیلم سمیه به خاطر تعلق خاطر به خانه و خانواده اش به خانه باز می گردد، اما هیچ بارقه ای از امید و روشنایی در خانواده ای که محکوم به ابد و یک روز است در انتهای فیلم به چشم نمی خورد.
برخورد با فیلم ابد و یک روز برخوردی دوسویه است. ساختار و فرمی که با تسلط هرچه تمام تر نوید ظهور یک کارگردان خوش آتیه و مسلط بر هنر و رسانه سینما را می دهد و از سوی دیگر تلخ پنداری و نگاه عاری از امید کارگردان خطر روزهای بد را برای سینمای اجتماعی ایران بیش از پیش جدی تر می کند.
کارگردانی که می تواند مخاطب خود را با هنر داستان گویی اش در سینمای اجتماعی امیدوار و منتظر روزهای بهتر در جامعه ای اسلامی و مهدوی کند، برای اولین تجربه بلند سینمای حرفه ایش ترجیح می دهد تا دریچه دوربین خود را به نیمه تاریک و ظلمانی جامعه ای نزدیک کند که غیر منصفانه هیچ تصویری امیدوار کننده ای در سراسر آن نیست.
با استقبال بی نظیر تماشاگران از فیلم و ارتباط عمیقشان با فیلم و شخصیت های اصلی و فرعی باید بیش از همه نگران مخاطبی باشیم که دیگر امید را در سینمای اجتماعی به مثابه تخیلی اساطیری می پندارد که پرداختن به آن را دور از واقعیت جامعه اش می داند.
نظرات