چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۴ - ۰۷:۰۵

نگاهی تحلیلی به فیلم دارای مجوز!! «کمپ ایکس ری»

ابراز وجود زیرکانه «هالیوود» در پردیس های تهران/ وقتی که ایرانی با درایت هنرمندان و مدیران ایرانی تحقیر می‌شود!؟

کمپ ایکس ری

سینماپرس: فاطمه سادات ناظمی/ آیا مظنون به تروریست خوانده شدن انسان ایرانی؛ عریان کردن نمایشی مرد ایرانی در برابر زن خارجی؛ پاشیدن مدفوع توسط انسان ایرانی به دیگری و ده‌ها موارد دیگر از این دست، نشانه‌ای از بی‌غیرت جلوه دادن و بی فرهنگ نمایش دادن انسان ایرانی نیست؟ و آیا پذیرفتن این ذلت‌ها رسم پادشاهان ایران‌ زمین و کورش کبیر و ... بوده است؟

فیلم سینمایی کمپ ایکس ری (Camp X-Ray) یا همان کمپ اشعه ایکس، روایتی متفاوت از زندان گوانتانامو و رابطه دوستی غیرمتعارف بین یکی از نگهبانان دختر به نام ایمی کول (Amy Cole) و زندانی به ظاهر مسلمانی به نام علی است؛ زندانی و زندانبانی ویژه که نقش ایشان را به گونه ای خاص یک ایرانی و یک آمریکایی، ایفا می نمایند؛ یک دختر جوان و زیبا روی آمریکایی به نام کریستین استوارت (Kristen Stewart) در نقش زندانبانی و یک پسر مسلمان ایرانی به نام پیمان معادی در نقش زندانی.

فیلم سینمایی کمپ ایکس ری محصول سال ۲۰۱۴ میلادی است که به کارگردانی پیتر سَتلِر (Peter Sattler) ساخته‌ شده و دیوید گوردون گرین (David Gordon Green) به عنوان تهیه‌کننده اجرایی، او را در این پروژه کمک کرده است.

کمپ ایکس ری اولین تجربه کارگردانی فیلم بلند سینمایی برای سَتلِر محسوب می‌شود و کارگردانی که در کارنامه هنری او هیچ‌گونه فیلم شاخصی را نمی‌توان یافت و جستجو در مورد اطلاعات حداقلی او موضوعی بیهوده محسوب می شود؛ با این همه بر خلاف کارگردان گمنام این فیلم که از حداقل شهره جهانی برخوردار نیست، کریستین استوارات در نقش ایمی کول در جایگاه بازیگر اصلی فیلم چهره‌ای جهانی محسوب می‌شود که شهرت خود را بیش از هر چیز مدیون مجموعه فیلم‌های گرگ و میش (Twilight) است.

هر چند استوارات در سال‌های قبل از ۲۰۰۸ میلادی فیلم‌های گوناگونی بازی کرده بود اما هیچ‌کدام به اندازه گرگ و میش نتوانست وی را به شخصیتی جهانی تبدیل کند؛ از این جهت حضور وی در فیلم کمپ ایکس ری تحولی اساسی برای وی در عرصه بازیگری محسوب می‌شود که خود در این باره معتقد است: این برای من فرصتی بود تا بتوانم خودم را از چهره کلیشه ای که هالیوود برایم ساخته نجات بدهم. برای همین هم وقتی فرصت مناسب پیش آمد، هرچند ریسک بود، اما پیشنهاد بازی در این نقش را با کمال میل قبول کردم.

اما در سوی دیگرِ کریستین استوارت که به عنوان زندانبان نقش ایفا می‌کند، پیمان معادی در قامت یک زندانی مسلمان و  تروریست حضور دارد؛ بازیگری که بر خلاف استوارت از چهره‌ای جهانی برخوردار نیست اما بر خلاف این ضعف هنری، وی در میان اهالی سینمای ایران چهره‌ای شناخته‌شده است. از این حیث کارگردان فیلم سعی داشته است تا با حضور استوارت در فیلمی سیاسی و سفارشی که از حداقل بیننده در سطح جهان برخوردار است، بحران مخاطب خود را جبران کند و از سوی دیگر با گذاشتن معادی در فیلم به عنوان نماد انسان ایرانی، بتواند ضمن بالا بردن حساسیت فیلم، سینما دوستان ایرانی را نیز به دیدن فیلم خود مجاب و او را به اسطوره ی بازیگری ایران مبدل نماید.

معادی در برابر استوارت به هیچ عنوان از کارنامه چشم‌گیری برخوردار نبوده و بازیگری او تنها دو فیلم درباره الی و جدایی نادر از سیمین را می‌توان دو اثر مهم هنری از او در عرصه ی سینما محسوب نمود؛ حضوری که شاید در پرتو ایفای نقش شخصیت های اصلی زن این دو اثر، پوششی بر معایب بازیگری او نهاده و هیچ گاه عدم موفقیت و ضعف بازیگری او دیده نشد.

با این همه تجربه حضور معادی در این دو اثر و به تبع آن انعکاس بین‌المللی آن موجب شد تا کارگردان گم نام فیلم کمپ ایکس ری تصمیم به استفاده از وی گرفته و از این جهت بتواند سوی دیگر فیلم که در ارتباط با ایران است را به گونه ای کاملا مسقیم شکل دهد.

پیمان معادی در این فیلم در نقش علی و به عنوان مردی عرب به بازی پرداخته است؛ اما نکته‌ای که در ارتباط با کاراکتر علی وجود دارد حضور او به عنوان مردی نه صرفاً عرب، بلکه با شاخصه‌های پس تصوری یک انسان ایرانی است؛ به واقع کارگردان فیلم در سکانس های مختلف سعی در این داشته تا نوعی هم ذات پنداری حداقلی برای بیننده ایرانی ایجاد کند و ضعف فیلمنامه خود را بپوشاند.

به طور نمونه در سکانسی که بین علی و ایمی یا همان بلوندی که وی در فیلم آن را به این ‌گونه صدا می‌کند، صحبت‌هایی رد و بدل می‌شود، علی در گفته هایش خود را از رهبر زندانیان جدا کرده و خواسته‌های او را خلاف میل خود می‌داند؛ حتی شخصیت و چهره‌پردازی او و همچنین المان‌هایی نظیر طراحی‌های هنری وی در زندان که شباهت زیادی به منبت کاری‌های ایرانی دارد؛ به نوعی تاکید و اهتمام کارگردان در جداسازی علی از دیگر زندانیان می باشد.

به واقع ستلر تمام تلاش خود را کرده است تا علی را از سایر اعراب تروریست زندان خود ساخته ی فیلم جدا کند و او را به عنوان یک انسان ایرانی به مخاطب خود نشان دهد و هر چند که در ظاهر او را یک عرب مقیم آلمان معرفی می‌کند، اما این مسئله را می توان به وضوح در سکانس های دیگر فیلم مورد بررسی و کنکاش قرارداد.

بر این اساس هیچ‌گاه مخاطبین خاص و عام در خارج و داخل ایران، علی را نمی توانند به عنوان یک انسان عرب بپذیرند و در این میان حتی انتخاب اسم علی از برای او نیز گویایی هوشمندی کارگردان است؛ از این جهت علی یا همان پیمان معادی در فیلم نه یک انسان عرب، بلکه شخصیتی کاملا شیعی است که او در فیلم باید به عنوان یک انسان ایرانی مورد توجه قرار داده و تمامی بررسی‌هایی که در باره نقش علی در فیلم صورت می‌گیرد را حول نماد انسان ایرانی او تعریف نمود.

به عبارتی دیگر تمامی القائیات صورت گرفته به مخاطب در کمپ ایکس ری نه در ارتباط با انسان عرب، بلکه درباره یک ایرانی است، چرا که نماینده اعراب در فیلم کاملا مشخص بوده و به عنوان رهبر زندانیان نقش بازی می‌کند؛ از این حیث حضور پیمان معادی در این اثر را باید از این زاویه نیز مورد بررسی قرارداد؛ حضوری که اما و اگرهای زیادی در اذهان مخاطبین ایجاد نموده و هر مخاطب به زعم خود در پی آسیب‌شناسی بازی او در این فیلم سیاسی و کاملا سفارشی می باشد.

پیمان معادی در کمپ ایکس ری به عنوان یک تروریست معرفی می شود؛ تروریستی که البته هیچ‌گاه این اتهام برای او اثبات نشده اما همچنان در زندانی قرار دارد که آمریکایی‌ها سرپرست آن هستند و او نیز به مدت هشت سال در اختیار آنان قرار دارد.

پیمان معادی یا همان علی در طول این سال‌های تجربه‌های زیادی به دست آورده و بارها در زندان به دلیل تنهایی و نداشتن کاری برای انجام دادن، قرآن را ختم کرده است؛ اما به دلیل گذر زمان و حل نشدن مشکلات، اکنون وی از تمامی اعتقادات خود دست کشیده و یا به عبارت بهتر درباره اعتقادات خود متزلزل شده است؛ تا اینکه با دختری نگهبان به نام ایمی کول آشنا می‌شود.

ایمی یا همان بلوندی که از طیف طبقه ضعیف و پایین جامعه آمریکا می باشد، برای تغییر زندگی خود به استخدام ارتش در آمده است؛ دختری جوان با ظاهری افسرده که در زندان مورد اذیت و آزار بعضی از همکاران خود قرار می‌گیرد و همین امر موجب می‌شود که ذره‌ای ابراز دوستی از سوی علی توجه ایمی را به سوی خود جلب نماید.

ایمی در ابتدا به عنوان مسئول پخش کتاب در زندان، با علی آشنا می‌شود وی در ابتدا برخورد چندان خوبی با علی ندارد و علی نیز متقابلا با او رفتار ناپسندی دارد، اما به مرور زمان کنش و واکنش ما بین آن دو تلطیف شده و تا به آنجا پیش می رود که در سکانسی از فیلم ایمی که در حال دادن کتاب دادن به زندانیان است به سلول علی رسیده و با او صحبت می‌کند؛ علی از او آخرین کتاب هری پاتر را درخواست می کند، اما ایمی در پاسخ به او از نداشتن شماره آخر این کتاب گفته و این مسئله موجب ناراحتی علی می‌شود؛ پس ایمی که حس دلسوزی نسبت به علی دارد به کتابخانه ی زندان رفته و سعی در پیدا کردن کتاب آخر هری پاتر می‌کند و این پیگیری خود را  نیز با علی مطرح می‌نماید.

به این ترتیب علی همواره سعی در هم صحبتی و برقرار ارتباط با ایمی را داشته و در این میان اما ایمی طبق قوانین زندان تلاش می‌کند تا با او صحبت نکند؛ با این وجود صحبت‌های مداوم  ایمی و علی و رابطه آن‌ها با یکدیگر در نهایت موجب می‌شود تا ایمی مورد شماتت رییس خود قرار گیرد و رییس زندان تصمیم به انتقال او از این محل نماید.

این موضوع موجب می‌شود علی ناراحت شده و تصمیم  به خودکشی بگیرد که ایمی با صحبت کردن او را از خطر مرگ نجات می‌دهد و سرانجام در سکانس نهایی فیلم به عنوان بخش انتهایی داستان، ایمی زندان را ترک کرده و علی با زندانبان جدیدی که بجای ایمی در حال کتاب دادن است مواجه می‌شود و ناگهان متوجه می‌شود که جلد آخر کتاب هری پاتر اضافه شده است و در ابتدای آن دست خطی از ایمی را مشاهده می‌کند که به او ابراز اعتماد کرده است.

گذشته از خلاصه داستان کمپ ایکس ری که نمایانگر ضعف اساسی فیلم‌نامه این اثر می باشد، ابعاد تکنیکی این سینمایی نیز در سطحی است که این اثر را به عنوان ساخته ای کاملا ضعیف و البته با القائیات ظاهری و بیانیه خوانی های کاملا عیان، در عرصه ی سینما معرفی می سازد.

علی یا همان پیمان معادی در اذهان عمومی جهانیان و حداقل در میان اصحاب رسانه کشورهای غربی با جدایی نادر از سیمین شناخته‌شده و ایرانی بودن وی در پس زمینه ی خاص جامعه غرب کاملا روشن است؛ از این جهت حضور علی در زندان گوانتانامو به جرم دست داشتن در واقعه یازده سپتامبر تصویری از یک انسان ایرانی را به خوبی به مخاطب غیر ایرانی القا می سازد که در فضای واقعی نیز همین اتهام به شکل غیرمستقیم درباره واقعه ی مجهول و مشکوک یازده سپتامبر به جمهوری اسلامی ایران  زده می‌شود.

و اکنون علی که هشت سال در زندان به سر می‌برد، سرکشی‌های مختلفی را در زندان تجربه کرده است که این امر نیز خود نمادی از تقابل جمهوری اسلام ایران با ایالات متحده محسوب می شود؛ در این میان اما حضور یک زن آمریکایی به عنوان نماد سرزمین و عقیده ی انسان آنگلوساکسون و نوع برقراری رابطه مسالمت آمیز ما بین آن‌ها، علیرغم تمامی اختلافات ریشه‌ای، فضا را مقداری دچار تغییر و تحول می نماید.

بر این اساس به واقع علی نمادی از ایران و ایمی نمادی از آمریکا می‌باشند که مبتنی بر قواعد حاکم بر دیپلماسی عمومی، ماموریت دارند تا دقیقا در فضای شدید مذاکرات هسته‌ای، تلطیف فضای نموده و از این جهت هم بازی شدن این دو را در سال ۲۰۱۴ میلادی می‌توان به عنوان سنبلی هنری در قالب رسانه ی سینما دانست که در اثری سفارشی به تصویرسازی ترحم آمیز و تحقیر گونه در نسبت با انسان ایرانی پرداخته است.

پس علی که شاید سید علی را نیز برای برخی مخاطبان خود تداعی نماید، در زندان با دختری ارتباط برقرار می‌کند که پشت دیوارهای زندان به او محبت می‌ورزد و به او نگاهی دلسوزانه دارد؛ از این جهت کارگردان که  قصد دارد از همان سکانس ابتدایی به مخاطب ایرانی خود حقنه کند که بخشی از جامعه طراز مثبت ایالات متحده که بدور از افراط و تفریط، در حالت اعتدال به سر می برند، نماینده ی این بخش را به گونه ای تصویر می کشد که همچون ایمی دلسوزانه و از سر لطف و مهربانی به انسان ایرانی داشته و دارند؛ نگاهی ویژه که که اگر چه به هیچ‌ وجه موجبات آزادی علی را فراهم نمی سازد و نمی‌تواند انسان ایرانی را آزاد بگذارد، اما به گونه ای متمایز از دیگران در صحنه ی عمل می باشد.

اما در بستر این دلسوزی مصنوعی، کارگردان تا نابودی کامل تمام شرف و عزت انسان ایرانی پیش می‌رود و این گونه است که در سکانسی از فیلم، کارگردان پیمان معادی را برای بردن به حمام آماده می‌کند و فیلمنامه را طوری رقم می‌زند که ایمی به هنگام عریان شدن علی برای حمام حضور داشته باشد که  متأسفانه این سکانس که شاید تحقیرآمیز ترین صحنه برای یک انسان ایرانی و نه صرفا مسلمان است، به شکلی رقم می‌خورد که علی در مقابل ایمی لخت شده و در برابر او حمام نماید.

پس اگر چه این صحنه با مخالفت ایمی به عنوان نماد طرز فکر مثبت آمریکایی مواجه می‌شود، اما آنچه وجود دارد و عرضه می شود آن است که کارگردان به بهانه حمام علی و مجاب کردن ایمی برای دیدن این صحنه به عنوان وظیفه مراقبت، انسان ایرانی و یا به عبارت بهتر مرد ایرانی را عریان کرده و لباس غیرت و شرافت را از او جدا می‌سازد و با به یغما بردن تمام حیثیت او، پیمان معادی را به عنوان یک انسان ایرانی در برابر زن اجنبی برهنه تصویر می نماید.

متاسفانه این حقارت‌ها محدود به سکانس ذکر شده نبوده و تا به آنجا پیش می رود که در صحنه‌ای علی با اطلاع از خبر رفتن ایمی، در اوج نارحتی قرار گرفته و با اعلام این مطلب که دیگر دلیلی برای زنده ماندن ندارد، قصد خودکشی می نماید و نهایتا ایمی با گفتگو و صحبت کردن، او را از این کار باز می دارد؛ به واقع کارگردان با این سکانس به مخاطب ایرانی و جهانی خود القا می‌کند ما شما انسان ایرانی را از بحران‌ها ی ناشی از فقدان خود و مرگ در فراق خود نجات خواهیم داد و نخواهیم گذاشت تا به دلیل دوری از ما و ایجاد تحریم و مشکلات به هلاکت برسید.

و این گونه است که علی منفعل در طی مذاکره با ایمی به سعادت رسیده و در صحنه‌ی تحقیرآمیز دیگری که در ادامه موضوع خودکشی علی به تصویر کشیده می شود، ایمی برای گرفتن تیغ از علی، دست خود را از بیرون پنجره دالان امنیتی زندان داخل سلول او نموده و دستان علی را به نشانه‌ی محبت می‌فشارد.

با این همه القائیات کمپ ایکس ری  به همین جا ختم نشده و در راستای سکانس خودکشی صحنه‌ی شرمگینانه دیگری رخ داده و پیمان معادی به هنگام خودکشی تیغی از بین ورق‌های قرآن درآورده و آن را بر گردن خود می‌گذارد که این صحنه خود پیامی غیرمستقیم به مخاطبین جهانی در راستای القای خروج خشونت از دل اندیشه قران کریم و اسلام شیعی دارد.

البته اگر چه کارگردان در صحنه‌هایی ویژه آب‌ نبات هایی تلخ را برای انسان ایرانی باز می‌کند و با هنرمند خواندن ایرانیان به دلایلی نظیر نقاشی هنری بر روی یک کاغذ و یا طراحی سودوکو، هوشمندی آنان را نمایش داده و در نهایت با تصویر سازی تلفیقی دیپلماسی عمومی، اقدام به رقم زدن سکانس تبادل فرهنگی میان جامعه ی ایران و آمریکا نموده و از این جهت علی جلد آخر کتاب هری پاتر را با دست خط ایمی به دست می‌آورد و در صحنه بعدی ایمی نیز با باز کردن کتابچه‌ای به آثار نقاشی شده از علی نگاه می‌کند که به واقع تمامی نگاه مثبت این اثر سفارشی به انسان ایرانی در ابعاد دیپلماسی عمومی، محدود به این موارد سخیف شده و در نهایت این‌ گونه به مخاطبین خود القا می نماید که همانا ما انسان ایرانی زندانی را مورد لطف قرار می‌دهیم، به شرط آنکه به طور کامل قوانین زندگی او را تعیین و حتی محصولات فرهنگی خود را در اختیار آنان قرار می‌دهیم اما هیچ گاه اجازه آزادی عمل را به او نمی‌دهیم.

گذشته از موارد ذکرشده و تحقیرهای گوناگونی که کمپ ایکس ری نسبت به انسان مسلمان شیعی روا داشته و به تصویر کشیده است، اگر چه چرایی بسط و کمک به ساخت چنین آثاری توسط هالیوود موضوعی کاملا قابل فهم است، اما حضور منور الفکری چون پیمان معادی که خود را یک ایرانی می خواند امری غیر قابل درک می باشد.

پس حتی در صورتی که تمامی بی‌احترامی‌های صورت گرفته در این فیلم به اسلام را مطرح نکنیم و از مواردی نظیر عدم رعایت حفظ مسائل شرعی سخنی نگوییم و نخواهیم از چرایی تصاویر دون شان یک انسان به ظاهر مسلمان سخنی به میان آوریم، باید به وجه پیام های ضد ملی این فیلم دقت نماییم و توجه کنیم که چگونه شان انسانی یک ایرانی در کمپ ایکس ری ضایع می گردد.

موضوعی که به سبب ایران ایران نمودن امثال این آکتور و تمسک منورالفکرانی چون او به واژه ایرانی، در تناقضی آشکار با نقش علی در کمپ ایکس ری بوده و این پرسش را مطرح می سازد که چرا پیمان معادی نه به عنوان یک انسان ظاهرا مسلمان، بلکه به عنوان یک انسان ایرانی به خود اجازه داده است در فیلمی نقش ایفا کند که هویت یک انسانی ایرانی زیر سؤال می برد؟

مگر نه آنکه انسان ایرانی به گذشته چند هزارساله خود افتخار می‌کند و در این میان به طور قطع تمامی روشنفکران سینمایی و بلاخص آکتور کمپ ایکس ری خود را پیش قراولان این افتخار به شمار می آورند، پس چرا صرفا به جهت هم بازی شدن با کریستین استوارت و بالا رفتن گرید بازیگری خود در عرصه جهانی، خود را به دست کارگردانی فیلم اولی سپرده و در اثری سفارشی هر گونه تحقیر را به خود موجه دانسته است؟

پس آیا صرف حضور در هالیوود پشت با به تمام فرهنگ خود فخر نموده ی ایرانی را موجه می سازد و می تواند جوازی برای حضور در فیلمی ضد ایرانی باشد؟

آیا مظنون به تروریست خوانده شدن انسان ایرانی؛ عریان کردن نمایشی مرد ایرانی در برابر زن خارجی؛ پاشیدن مدفوع توسط انسان ایرانی به دیگری و ده‌ها موارد دیگر از این دست، نشانه‌ای از بی‌غیرت جلوه دادن و بی فرهنگ نمایش دادن انسان ایرانی نیست؟ و آیا پذیرفتن این ذلت‌ها رسم پادشاهان ایران‌ زمین و کورش کبیر و ... بوده است؟

مگر نه آنکه پیمان معادی خود را یک ایرانی دوست می‌داند و در مصاحبه‌ای اعلام داشته است: من خط مشی مشخصی دارم که به مدیر برنامه‌هایم گفتم؛ اون هم اینکه در هیچ فیلم ضد دولت و ملّت ایران و مذهب خودم بازی نکنم، همچنین هرگز در فیلمی که رویه‌ای خلاف اصول اخلاقی داشته باشه، شرکت نخواهم کرد؛ پس چگونه است که ایشان تن به بازی در فیلمی داده که سر سوزنی حریت و استقلال برای انسان مسلمان ایرانی باقی نمی‌گذارد و جز مواردی سطحی و کودکانه نظیر نقاشی کردن بر روی یک لیوان و پیکاسو خواندن علی توسط سرباز، شخصیت ای برای او فرض نمی نماید.

در مجموع اگر چه کمپ ایکس ری اثری ضعیف در قاعده ی وظیفه و ماموریت دیپلماسی عمومی ایالات متحده در مرحله ی کنونی ارزیابی می شود، اما در ابعاد ظاهری خود سندی روشن از برای پایان کرنا و بانگ ایران ایران جماعت منوالفکری است که ایران را صرفا جهت مطامع خود خواسته و منویات نفسانی خویش را مقدم بر ایرانیت خود می دانند اما با این اوصاف طنز ماجرا آن هنگام به فکاهی مبدل می گردد که سینمای تدبیر و امید در اقدامی تامل برانگیز اقدام به صدور مجوز دوبله و عرضه و اکران این اثر سینمایی در پردیس های جمهوری اسلامی ایران نموده است!

نظرات

  • ۱۳۹۴/۱۰/۲۳ - ۰۹:۵۷
    8 2
    نقد بسیار جالب و قوی و پر محتوی بود. اما ای کاش به موضوع نفوذ و نفوذ فرهنگی اشاره می کردید و این اثر و اکران آن در ایران اسلامی را مصداق بارزی از نفوذ فرهنگی معرفی می کردید موفق باشید
  • ۱۳۹۴/۱۰/۲۳ - ۱۵:۴۶
    5 2
    الان چرا این فیلم در ایران اکران شده؟
  • ۱۳۹۴/۱۰/۲۴ - ۱۹:۲۱
    4 4
    دشمن بداند ما بیداریم و می بینیم و نخواهیم گذاشت اندیشه ی اسلامی توسط لیبرالیسم جنایت خوار و لیبرالیسم خود باخته داخل کشور به مسلخ برده شود!!!
  • امیر ۱۳۹۴/۱۰/۲۷ - ۱۴:۵۴
    3 3
    فیلمی که طی ده روز نمایش و مجموع 40 سئانس نتوانسته است، بیش از 600 تماشاگر را به خود جلب کند، تکلیفش روشن است. بهتر است انرژی منتقدان و نویسندگان سایت صرف فیلم های مهمتری شود.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.