شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۴ - ۰۸:۳۲

یک نشریه ارزشی در آستانه تعطیلی

«سینمای خانگی»؛ آخرین تلاش‌ها برای مقابله با جنگ نرم، بدون حمایت حتی یک دستگاه فرهنگی!؟

نشریه سینمای خانگی شماره28

سینماپرس: نشریه «سینمای خانگی» آخرین تلنگر خود را به کسانی زده است تا بدانند این راه و رسم حمایت از یک حرکت حساب شده و هوشمندانه در رو در رویی با جنگ نرم دشمن نیست؛ تلنگری که شاید برخی مدیران دستگاههای فرهنگی را به خود آورد که اگر توان مالی بود نشریه «سینمای خانگی» هرگز در این اوضاع ناسامان فرهنگی با تأخیر منتشر نمی شد و زمزمه های قطع انتشار آن به گوش نمی رسید!

جنگ نرم دشمن و در رأس آن استکبار جهانی علیه اهداف و آرمانهای نظام جمهوری اسلامی ایران، موضوعی نیست که به تازگی پیرامون آن سخن گفته شده باشد. بسیاری از صاحبنظران و دلسوزان انقلاب به خوبی آگاهند که بعد از ۸ سال جنگ فیزیکی و البته شکست دشمنان این مرز و بوم در این تلاش نافرجام، راهی برای مخالفان انقلاب اسلامی باقی نمی ماند جز نفوذ نامحسوس و غیرآشکار در لایه های مختلف کشور و آغاز عملیاتی تخریبی نسبتl به باورها و ارزشهای انقلاب؛ که در این مسیر، چه هوشمندانه، رهبر معظم انقلاب که تربیت یافته خمینی کبیر(ره) است، از همان ابتدای حضورش در جایگاه ولایت فقیه، نیت پلید معاندان را شناسایی و هشدارهای لازم را به تمامی کشور از جمله مدیران و در رأس آنها مسئولان حوزه فرهنگی ابلاغ فرمودند.

اگرچه حرکت خزنده دشمن با ابزار گوناگون و به روش های متخلف و شاید هم جذاب و وسوسه انگیز در درون کشور از سالهای سازندگی تاکنون، نمود بیشتری یافته است، اما بر کسی پوشیده نیست که نطفه آن از همان ابتدای پیروزی انقلاب و همراه با هجمه هایی چون جنگ تحمیلی شکل گرفته بود و غفلت بدنه مدیریتی دولتها و به تبع آن اقشاری از مردم نیز در استقبال خواسته و ناخواسته از این نفوذ همه جانبه انکار ناپذیر است؛ اما حال که این روزها سکاندار دلسوز انقلاب، پس از انجام مذاکرات هسته ای به کرات از تشدید این نفوذ به ویژه در عرصه فرهنگی سخن می گویند و تلویحاً خواهان وحدت همه دغدغه مندان این نظام در مقابله با آن از طریق تولید محتوا و شناسایی و معرفی ابزار نفوذ دشمن در بین مردم ایران به ویژه خانواده ها و نسل نوپای جامعه هستند، جای شگفت است که برخی اهمال و کم لطفی ها در حق جریان ارزشی و جهادی انقلاب ازکجا و از چه تفکری نشأت می گیرد؟

نشریه «سینمای خانگی» به مدیر مسئولی مهدی عطیمی میرآبادی از جمله محصولات فرهنگی و رسانه ای کشور است که با توجه به تأثیر مثبت و منفی آثار سینمایی و ویدئویی بر ذهن و روح و روان مخاطب از ابتدای آغاز بکار دولت تدبیر و امید فعالیت خود را با هدف معرفی و تحلیل فیلمها و رویدادهای سینمایی_ ویدئویی آغاز نمود و تا حدود ده ماه پیش بطور متوالی و منظم و البته با بودجه کاملأ شخصی و بدون کوچکترین حمایت دولتی هر دو هفته یکبار بر روی دکه های مطبوعاتی قرار می گرفت و مورد توجه بسیاری از مردم به خصوص خانواده های علاقمند به آثار ویدئویی بوده است؛ آثاری که فارغ از تولیدات داخلی و رسمی، با توجه به تمرکز دشمن بر ساخت انیمیشن ها و فیلمهای کاملاً هدفمند و سیاسی از طریق کمپانی های معروف خارجی به یکی از ابزار مهم مخالفان جمهوری اسلامی ایران برای نفوذ در اعتقادات و باورهای جوانان و خانواده های ایرانی بطور گسترده و غیر رسمی در بین دختران و پسران ما  به وفور دست به دست می شود!؟

حال جدیدترین نسخه این نشریه، بعد از ۲۷ شماره و البته پس از ماهها تأخیر و همراه با بدهی سنگین مالی، به سختی در اختیار برخی مخاطبان خود قرار گرفته و با طرح پرسشی تحت عنوان«چرا؟!...چه کسی پاسخگوست؟!» بر روی جلد خود (که با رنگ زمینه مشکی طراحی شده است) آخرین تلنگر خود را به کسانی زده است تا بدانند این راه و رسم حمایت از یک حرکت حساب شده و هوشمندانه در رو در رویی با جنگ نرم دشمن نیست؛ تلنگری که شاید برخی مدیران دستگاههای فرهنگی را به خود آورد که اگر توان مالی بود نشریه «سینمای خانگی» هرگز در این اوضاع نابسامان فرهنگی با تأخیر منتشر نمی شد و زمزمه های قطع انتشار آن به گوش نمی رسید!

کافیست مسئولان فرهنگی و آنان که ادعای تلاش برای مقابله با جنگ نرم دشمن را دارند صفحاتی از همین شماره جدید را تورقی کنند تا با مطالعه نقدها و مطالب منتشره به راحتی ببینند که خود و فرزنداشان در معرض چه آثار زیرکانه ای در عرصه ویدئویی و نمایش خانگی هستند که با ظاهری داستانی و جذاب، به راحتی اهداف سیاسی جریان سلطه و صهیونیسم جهانی را در ذهن ملت ایران اسلامی پیاده سازی می کنند؛ با هم یادداشت صریح و دردمندانه مهدی عظیمی میرآبادی مدیر مسئول این دوهفته نامه که سابقه ای جز فعالیت موثر و انقلابی از وی در تولید آثار ارزشی و فرهنگی و یا تجربه مدیریت در مراکزی چون انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس، بسیج صدا و سیما، معاونت نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی دولت دهم و...دیده نمی شود را مرور می کنیم؛ باشد که مدیران دستگاههای فرهنگی نیز بر آن تأملی دقیق تر داشته باشند.

بخش هایی ازین سرمقاله با عنوان «می فهمی؟! شده مسئلۀ امنیت ملی! مسئلۀ... امنیت... ملی...!!» در ذیل آمده است:

«تا آن جا که من یادم هست! دوران سازندگی به ایستگاه آخر رسیده بود و داشت کم کم سر و کله دوران اصلاحات پیدا می شد؛ ابراهیم حاتمی کیا فیلمنامه «آژانس شیشه ای» را نوشته و به شدت پیگیر ساخت آن بود، اما با توجه به شرایط فرهنگی آن ایام و سیطره فضای ضدامنیتی موجود در آن مقطع کسی جرأت همکاری در ساخت این فیلم را نداشت، چرا؟ چون این فیلم به تمامی اقشار و گروه های تأثیرگذار در فضای ملتهب آن روزها پرداخته و آن ها را به نوعی نقد کرده بود، پس کمک به ساخته شدن آن یعنی درگیری با تمامی این طیف ها و گروه ها! و البته کسی حاضر نبود خود را به این دردسر بیاندازد که با همه آن ها درگیر شود. وزارت ارشاد نمی توانست یا نمی خواست پروانه ساخت بدهد! هیچ سرمایه گذاری هم برای این فیلم پا پیش نمی گذاشت! ابراهیم به دلیل دغدغه دینی و انقلابی اش مثل حاج کاظم مسئله اش را همه جا مطرح کرده بود، اما هرگز پاسخ مثبت و مؤثری نشنیده بود. اگر کسی هم با او همراهی می کرد، کاری از دستش بر نمی آمد. مستأصل مانده بود تا اینکه فیلمنامه اش را به دست یکی از مقامات عالی رتبه کشور رساند. ایشان ظاهراً فیلمنامه را خوانده و پیشنهاد داده بودند که برای ساخت آن کمک کنند اما پاسخ یک سؤال مانده بود!! آیا حاج کاظم قصه آژانس شیشه ای، واقعاً به بن بست رسیده بود که چنین اقدامی را (که برای امنیت ملی مسئله ایجاد کرده) انجام می داد؟! آیا او واقعاً برای حل مسئله اش به تمامی مسئولان کشور مراجعه کرده بود؟! ابراهیم شاید فراموش کرده بود و یا شاید بدیهی تصور کرده بود و گمان می کرد که وقتی چنان فضای ملتهبی در آن سال ها در کشور حاکم شده، لابد تمامی مسئولان عالی رتبه کشور در آن دخیل هستند! در حالی که واقعیت امر غیر از این بود!! بنابراین علی رغم باز شدن مسیر برای ابراهیم و فراهم شدن شرایط ساخت «آژانس شیشه ای» تغییر مختصری در فیلمنامه اش داد و با سرافرازی تمام سربلندترین فیلم تاریخ سینمای ایران را ساخت...
... اما مگر می شود برای ساخت هر فیلمی، یا انتشار هر مجله ای دست به دامان همه مقامات عالی¬رتبه کشور شد؟! پس اساساً ساختار و سازمان و سیستم برای چیست؟! آیا جز برای این است که هر برنامه ای که در درون این سیستم تعریف شده باشد باید به صورت طبیعی مراحلش را یک به یک پشت سر بگذارد؟!
حتی اگر بتوانیم دستهای پنهان و پیدای دشمن غدّار را در جریان جنگ نرم انکار کنیم، مگر نمی بایست آحاد مسئولان حوزه فرهنگ و هنر و سینما و رسانه با پشتیبانی از همدیگر، و با کمک و یاری دادن به افراد و نهادهای بخش خصوصی به تقویت جریان همسو با اهداف و منافع ملت و کشور (یا همان امنیت ملی) بپردازند؟!
مگر جز این است که غرب با سرمایهگذاری هنگفتی که در زمینه فرهنگ، هنر، سینما، رادیو، تلویزیون، و مطبوعات کرده، نه تنها تا حد بسیار زیادی ذائقة ارزشی و فرهنگی مخاطبانش را به سوی اهداف استعماری خود سوق داده، بلکه بخش قابل توجهی از هنرمندان و اهالی فرهنگ، و همچنین مسئولان فرهنگی را نیز با خود همراه کرده و نهایت استفاده را از این فضا در جهت ترویج ارزشهای خود برده است؟
راستی، این روزها که کسی در استفاده دولت ها و حکومت ها از هنر به عنوان ابزار استراتژیک شک ندارد، بلکه همگی به این کلیات اعتقاد داشته و آن را قبول دارند، چگونه است که همان افراد که (اتفاقا در مقام مسئولان فرهنگی) در سخنرانی های خود چنین جملاتی را با آب و تاب و التهاب و جدیت مطرح می کنند، در عمل و در حوزه مسئولیت خود، به راحتی مصادیق این جنگ تمام عیار نرم را نادیده می گیرند؟!
آیا بسیاری از مسئولان حوزه های متعدد فرهنگ کشور هنوز! به این باور نرسیده اند که غرب و به خصوص آمریکا در عرصه فرهنگ استراتژی دارند و این استراتژی تابعی از سیاست های کلی آن هاست که در مقوله جنگ نرم تعریف می شود؟!
چه کسی پاسخگو است که، چرا برخی از مسئولان مربوطه در حوزه فرهنگ و رسانه و حتی مسئولان دیگری که در نهادهای خود می بایست در این زمینه انجام وظیفه نمایند، به صورتی عامدانه یا از سر غفلت و ناآگاهی مزمن، گروهی از افراد مطلع و متخصص را که تنها به دلیل انگیزه های اعتقادی و ولایی در موقعیت ها و شرایط متفاوت، به طور صحیح و اصولی به نقد عناصر ضد دینی، ضد اسلامی، ضد شیعی، و ضد ایرانی سیاست¬ها، فعالیت ها، فیلم ها، و برنامه های داخلی و خارجی این حوزه می¬ پردازند، به جای کمک و بهره برداری، عملاً آنان را از حیِّز انتفاع خارج می کنند، و صد البته توجیه های بدتر از گناه هم ارائه می دهند؟! انگاری آنان با پول و اعتبار نظام جمهوری اسلامی و مملکت ایران اسلامی فقط مأمور جذب ضدانقلاب ها و معاندین، معامله با فرصت طلب ها و بی تفاوت ها، و طرد انقلابی ها و متدینین از حوزه فرهنگ و رسانه هستند. طرفه آن که بخشی از همین مدیران و مسئولان خودشان، نشست ها، همایش ها، کنفرانس ها، و جشنواره های گوناگون مقابله با جنگ نرم برگزار می نمایند...

آیا حقاً و انصافاً این مصداق مسئله امنیت ملی نیست؟! ...»

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.