جمعه ۲۹ آبان ۱۳۹۴ - ۱۱:۵۴

نگاهی متفاوت به فیلم جلیلوند

چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت؛ مفهومی گنگ از نظام تقدیرگرایی!

فیلم سینمایی«چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت»

سینما پرس: امیر ارسلان صمدی/ فیلمنامه که توسط سه نفر نوشته شده و در میان آن ها نام جلیلوند و همچنین حسین مهکام به چشم می خورد باید از غنا و پختگی خوبی برخوردار باشد، اما شاید همین تعدد نفرات و سلیقه ها کمی به کار ضربه زده و درام را از یک دستی و روانی دور کرده است.

فیلم سینمایی«چهارشنبه۱۹ اردیبهشت» به کارگردانی وحید جلیلوند که اولین ساخته این کارگردان جوان و فعال سینمای کشور است توانسته در هفته اول اکران خود نظر مخاطبان را به خود جلب کرده است.

 فیلم که نسبت به درام های ایرانی از زمان بیشتری برخوردار است در سه اپیزود، داستانی سر راست را از سه زاویه دید روایت می کند. داستان مردی میان سال و فرهنگی که دینی را بر گردن خود احساس می کند و می خواهد به بهترین روشی که فکر می کند آن را ادا کند. اما در مقابل با واکنش هایی متفاوت روبرو می شود.

ساختار فیلمنامه

امیر آقایی در نقش خیری ظاهر شده است که چندین سال پیش یکی از پسرانش را در سن ۵ سالگی بر اثر پیشرفت بیماریش از دست داده، او که پس از گذشت یازده سال نتوانسته درد حاصل از این زخم را التیام بخشد، درصدد برآمده است تا  پس از پیدا شدن ماشین گمشده اش، مبلغ سی میلیون تومان را به یک نیازمند واقعی کمک کند. اما راهی که برای این کار برمی گزیند او را وارد چالش عظیمی می کند. او یک آگهی در نیازمندی ها به چاپ می رساند و موضوع را شرح می دهد. صبح فردا خیل عظیمی از مردم نیازمند جلوی دفتر او صف می کشند تا شرایط بحرانی خود را برای او شرح دهند. غافل از اینکه او نمی داند قرار است با چه کسانی روبرو شود.

فیلمنامه که توسط سه نفر نوشته شده و در میان آن ها نام جلیلوند و همچنین حسین مهکام به چشم می خورد باید از غنا و پختگی خوبی برخوردار باشد، اما شاید همین تعدد نفرات و سلیقه ها کمی به کار ضربه زده و درام را از یک دستی و روانی دور کرده است. هرچند می توان تصور کرد که با ساختار اپیزودیک داستان نویسنده ها به دنبال یک پیچیدگی فرمی و عمق بخشیدن به غنای مفهومی داستان بوده اند که  در کلیت اثر دیده نمی شود. سه اپیزود داستان اگرچه در ارتباط و امتداد یکدیگر طراحی شده اند. اما نتوانسته اند در جمع بندی و نتیجه گیری فیلمنامه را به سرانجامی راهگشا برسانند. به گونه ای که بسیاری از داستانک ها و پیرنگ های فرعی در نهایت غیر الزامی و بی اثر احساس می شوند.

اپیزود ابتدایی که با روایتی تلخ از یک زندگی آغاز می شود، در پایان اپیزود دوم ارتباط خود را با جریان اصلی داستان پیدا می کند. همچنین اپیزود دوم که بیش از حد نیز طولانی و کش دار به نظر می رسد با اپیزود پایانی در ارتباط است و هر سه اپیزود به جریان اصلی داستان که عمل خیر امیر آقایی است ارتباط پیدا می کنند. اما پایان داستان عملا داستانگویی بیش از حد و سرمایه گذاری نویسنده را بر روی شخصیت ها و کنش های دراماتیک بی تأثیر می کند، چراکه پایانی تقریبا تصادفی است و همیشه عنصر اتفاق، باعث حذف بسیاری از سرمایه های داستانی می شود. زیرا اتفاق نشأت گرفته و حاصل ارتباطات معنایی و روابط علی و معلولی داستان به یکدیگر نمی شود.

پایان داستان همچنین از لحاظ ارضای حس نیاز مخاطب جوابگو نیست و از آنچه مخاطب آن را می طلبد و یا می تواند در عین غافلگیر بودن داستان متصور باشد به دور است. همچنین مهم ترین ایراد ساختمان بندی داستان را می توان منطق دراماتیک فیلمنامه دانست.

منطقی که باید توسط نویسنده ها در پیش داستان قوی داستان طراحی و پرداخت می شد تا خود را در طول درام به وضوح نشان داده تا مخاطب را به خاطر حس غیرمنطقی بودن اتفاقات و تصمیم گیری های در طول داستان مبهم و گیج نکند.

اما منطق داستان در پایین ترین سطح دراماتیک خود یعنی دیالوگ نمودی کلیشه ای پیدا کرده و در سکانس هایی خام دستانه در دیالوگ هایی اجباری در زبان شخصیت اصلی«امیر آقایی» گنجانده شده است. منطقی که نه نیت و قصد او را از کمک و مساعدت مالی به عنوان کاری خیر نشان می دهد و نه درد حاصل از زخم فراق فرزندش را توجیه می کند و همچنین بسیاری از سوالات دیگری که در ذهن بیننده غیر منطقی جلوه می کند پاسخ می دهد.

نبود منطق در فیلمنامه تنها به کنش ها ختم نشده و دامن شخصیت های مکمل داستان را نیز می گیرد. شخصیت مرتضی، علی، پسر عمه ستاره و همچنین زن امیر آقایی در فیلم هیچکدام از استحکامی برخوردار نیستند تا بتوانند پاسخ گوی کنش ها و رفتار غیر منطقی شان باشند. شخصیت های مکمل که قرار نبوده بیش از آنچه هستند دیده شوند با تأثیرگذاری عمیقی که در پیشرفت داستان و نتیجه گیری دارند به طور سطحی پرداخت شده اند و از همین جهت نمی توانند از تیپ به شخصیت ارتقاء یافته و تصمیم گیرنده باشند. بلکه تصمیمات آشکارا از سوی نویسنده گرفته شده و حاصل یک رابطه دیالکتیکی میان شخصیت و کنش نیستند.

مفهومی گنگ از نظام تقدیرگرایی

مفهومی که فیلمنامه در پی آن است شاید مفهومی است خیر و خیرگرا اما شیوه چینش اتفاقات و خصوصا پایان بندی فیلم، معنایی دیگر را در تضاد با معنای مطلوب فیلمساز قوام بخشیده است. مفهومی که نظام تقدیرگرایی خلقت و اراده مطلق از سوی پروردگار عالم را به طوری گنگ بیان کرده و آن را به چالشی ناخواسته می کشاند. چالشی که در خوش بینانه ترین حالت می توان گفت به طور اتفاقی و در پی در نیامدن فیلنامه اپیزودیک به این سمت و سو رفته است.

هنگامی که امیر آقایی متوجه می شود که تصمیمی اشتباه برای کار خیرخواهانه خود گرفته است و با واکنش قانونی پلیس به ماجرا در می یابد که کاری احمقانه مرتکب شده، خود را در برابر مردمی نیازمند می بیند که آگاهانه و با اراده شخصی غالب خود آن ها را به سوی خود کشانده است. کششی بی ثمر که حتی نمی تواند به کمک یکی از آن ها بیاید. در کنار این ماجرا، آشفتگی او و دوست خیرش که درگیر این چالش شده است و نمی دانند باید در میان این همه مستحق و نیازمند به چه کسی کمک کنند تصویر ذهنی دیگر را در ذهن مخاطب ایجاد می کند که مفهومی متضاد با تقدیر و قادر بودن پروردگار عالم را در ذهن متبادر می کند.

در صحنه ای که دوست آقایی برگه ها و فرم های درخواست مخاطبان را همانند برگه های پاسور به اصطلاح بُر می زند و مقابل او می گذارد تا از میان آن ها یکی را انتخاب کند، اوج این مفهوم متضاد را نمایان می کند. کنشی که با این تمثیل به بازی و سرگرمی تعبیر شده و از آن به عنوان شانس و نه تقدیری از سوی قادر متعال یاد می شود. کما اینکه تمثیلی که بکار گرفته شده خود از مفاهیم مخدوش و مشکل دار است، چراکه بازی پاسور با داشتن اشکال و اشخاص بازی درونش مفاهیمی غیر اسلامی و ماسونی را باخود به همراه می آورد.

در خوش بینانه ترین حالت می توان کارگردانی فنی و درست فیلم را در مقام فیلم اول کارگردانش تحسین کرد و آینده ای روشن را برای این سینماگر متصور بود. اما این مورد نمی تواند معضلات فیلمنامه و مفاهیم نیمه مخدوش آن را پنهان کند و همچنین نگاهی که از سوی جوامع بین الملل و مخاطبان خارجی نثار فیلم می شود. نگاهی که بیش از همه چیز، خشونت، بد دلی، فقر و نیازمندی ایرانیان را به ذهن متبادر می سازد و از همین سو از چشم تیزبین و سوء استفاده گر جشنواره های خارجی پنهان نمی ماند و مانند همیشه جوایز نفیس جهانی را برای سینمای کشورمان به ارمغان می آورد.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.