به عنوان مخاطب خاص و مطلع از پشت صحنه و شرایط تولید گاهی متوجه میشوید، فلان بازیگر برای فلان نقش انتخاب درستی نبوده و حتی باعث شده نه تنها تماشاگر نسبت به آن شخصیت موضع بگیرد که حتی نقشهای دیگر نیز از این انتخاب لطمه دیدهاند.
دست اندرکارانی که در این راستا بسیار شاکی و گلایهمندند نویسندگان اثرند که در این باره بارها و بارها نارضایتی خود را اعلام داشتهاند.
یکی از نویسندگان سریالهای پلیسی یکی- دو سال اخیر معتقد بود به هیچ وجه در سریال انتخاب آقای بازیگر x در سریال ما با پرداخت شخصیت در فیلمنامه مطابقت ندارد و حتی این مسئله میتواند برهم زننده فضای قصه در نظر مخاطب باشد. این نویسنده با سابقه اعتقاد داشت که حتماً تیم تولید هم دوست نداشتهاند کار لطمه ببیند ولی این انتخاب اشتباه یک تنه کار را به نابودی کشانده است. در این مقال تصمیم داریم به دلایل این انتخاب اشتباه و البته تاثیر آن بر روند کیفی کل کار بپردازیم.
بودجه
منطقیترین دلیل سالهای اخیر برنامهسازان و در رأس آن تهیهکنندگان و کارگردانان این بوده که پروژه به لحاظ بودجه مشکل داشته و ما نمیتوانیم بازیگران دلخواهمان را جذب کنیم. یکی از سختترین کارها در زمان پیش تولید یک سریال تلویزیونی انتخاب تیم بازیگری است. مقولهای که در همه جای دنیا به شکلی کاملاً حرفهای و از طریق فردی که عنوان انتخاب بازیگر را یدک میکشد انجام میشود. این اتفاق با حواشی بسیاری در کشور ما هم انجام میشود که اگر به یک مسیر درست و سلامت بیفتد حتماً یک اتفاق مهم است که میتواند نفع دو سویه به سود پروژه و بازیگر داشته باشد. بودجهای که به انتخاب بازیگران یک سریال تلویزیونی اختصاص داده میشود میتواند با یک تقسیم منطقی فرضی باشد برای یک انتخاب منطقی، به هر حال مشخصاً ما بر مبنای پولمان آش میخوریم پس چه خوب است اگر اندازه پولمان محدود است به سراغ کاسه آش پر نرویم.
در این سالها هر برنامه تلویزیونی که به سمت تئاتر و بازیگران با استعداد و پر توان تئاتر راه کج کرده چیزی جز پیروزی عایدش نشده است. ما میتوانیم به اندازه داراییهایمان به سراغ بازیگران نخبه و کاربلد تئاتر برویم و با مبلغی واقعی و قابل دفاع تیم بازیگری سریالمان را جمع کنیم.
این نکته که مدیران و حتی خود تهیهکنندگان اعتقاد دارند حضور چهرههای پرطرفدار و جذاب در سریالها عامل پیروزی است قبول ولی بی شک اگر به چهرههای قوی تئاتری فرصت بروز داده شود حتماً با گذشت چند وقت تماشاگر از بازی خوب لذتی میبرد که دیگر به اسم و رسم فکر نمیکند. مدیریت هزینه در انتخاب بازیگر باعث میشود ما به یک تیم یک دست در گروه بازیگران جلوی دوربین دست پیدا کنیم. بارها دیده شده است که مبلغ مورد نظر تهیهکننده برای انتخاب بازیگر به حدی بوده که پروژه فقط میتواند یک بازیگر گران را در اختیار داشته باشد در این شرایط قطع به یقین شکست دو سویه حاصل میشود چرا که پارتنر آن بازیگر چهره هر چند توانمند نمیتواند توجه مخاطب را به حضورش جلب کند و حتی بازیگر چهره نیز در این مسیر با این مقوله لطمه خواهد دید.
بازیگران تحمیلی
یکسری بازیگر هم هستند که اصولاً سفارش میشوند. در طول سال بارها در تلویزیون دیده میشوند و در این تکرار مکررات شاید فقط یک بار در جای واقعی خود حضور داشته باشند. بازیگران تحمیلی که میتوانند از جاهای مختلف سفارش شده باشند و حتی گاهی در بحث اسپانسر پروژه موثر بوده باشند باید بدانند لطمهای که خود پروژه از حضور آنها میبیند یک بحث است. ناچسب بودن وصله حضورشان از دور آشکار است و عملاً این حضور پر رنگ به تکرار نمیرسد چرا که برگ برندهای از وجود آنها در کار حس نمیشود. بسیاری از کارگردانان در این باره مینالند و از تهیهکنندشان در خفا شکایت دارند که چرا؟!
یکی از کارگردانان جوان این سالها که اخیراً سریالش روی آنتن بوده است میگوید: من تا دقیقه نود ایستادگی کردم تا از فلان آقا برای بازی در این نقش مهم و حیاتی استفاده نکنم ولی دیگر زورم نرسید. این کارگردان عقیدهاش این است تهیهکننده هم تقصیری ندارد ما مجبوریم گاهی تن به آن چیزی بدهیم که هیچ ربطی به دنیای هنر و فیلمسازی ندارد و لطمه آن را هم سالها و بارها خوردهایم و باز خواهیم خورد.
این کارگردان جوان میگوید: آقای بازیگر جوان و تازه کاری که در رساندن اسپانسر به پروژه نقش موثری داشته حتی برای ایفای نقش، نظراتی دارد، به خودش حق انتخاب میدهد و... من وقتی از تهیه کنندهای حتی در عالم دوستی گلهمند میشوم در جواب میگوید که اگر این اسپانسر به پروژه متصل نمیشد اصلاً سریال پا نمیگرفت که شما روی صندلی کارگردان بنشینی!! در این موقع من چه جوابی میتوانم داشته باشم؟!
دقیقه نودیها
بازیگران یک سریال به شکلی کاملاً منطقی در طول زمانی مشخص در مرحله پیش تولید انتخاب میشوند. در دقیقه نود آقا یا خانم بازیگر به دلایل مختلف از انصراف به خاطر پیشنهاد بهتر گرفته تا مشکل مالی و تداخل کاری و... از پروژه جدا میشوند چون چند روزی بیشتر تا کلید خوردن کار فاصله ندارد، مجبوریم به تعویض تیم جلوی دوربین که این امکان پذیر نیست پس به اجبار سراغ بازیگری برای همان نقش میرویم. در این شرایط وقتی معلوم میشود بازیگر قبلی با وسواس و درست انتخاب شده که ما به سراغ بازیگری با همان خصوصیات و ویژگیها برویم!
وقتی به جای بازیگری طناز و کمدین با فیزیک درشت میرویم بازیگری لاغر و به لحاظ توانایی در طنز با درجه و جنس متفاوتی میآوریم مشخص است این خانه از پای بست ویران بوده، در واقع آن نقش و کلیت قصه اصلاً به بازیگرش مرتبط نبوده و نمیشود. وقتی یک بازیگر مسن با محاسن به لحاظ گریم ایفاگر نقشی میشود که تا دو روز پیش یک پسر جوان با آن تست دوربین شده چه جوابی میتوان داشت؟! بازیگر مقابل یا پارتنر این نقش میگوید: ما تا دو روز پیش با آقای x درباره این نقش گپ و گفتهایی و حتی تمرین و دورخوانی داشتهایم، با آمدن آقای y اصلاً بازی و نوع نگاه من به پارتنر مقابل تغییر کرده و حس میکنم این انتخاب کاملاً اشتباه باشد. اما چارهای نیست کار از امروز کلید خورده و باید خودم را با بازیگر جدید هماهنگ کنم.
اینکه بازیگری برای این نقش یافت نمیشود یک بحث است و اینکه نقش خصوصیاتی دارد که هر بازیگری میتواند آن را بازی کند بحثی است که بیشتر به یک شوخی میماند. مگر میشود در یک قصه شخصیتی وجود داشته باشد که هر بازیگری با هر خصوصیاتی بتواند از پس آن بر آید.
خیلی از بازیگران تمایل دارند نقشی را بازی کنند که برای خودشان نوشته شده، خیلی از نویسندگان هم هستند که بر اساس یک بازیگر نقشی را مینویسند و تمام ویژگیهای کاراکتر را بر اساس آن بازیگر طراحی میکنند، در این شرایط عملاً نقش از آن بازیگری خاص است که خودش را به لحاظ زمان و درگیری کاری با پروژه هماهنگ میکند. اما در این میان هستند بازیگرانی که به شکل مستمر آماده حضور در هر پروژهای هستند. کافی است بازیگری قراردادش را با پروژهای کنسل کند و ما حضور آن بازیگر را به شکل ثابت در هر اثر با هر ژانری ببینیم.
و حرف آخر
اصولاً یک فیلمنامه قوی با کاراکترهای خوش پرداخت و موثر به سازندگانش این اجازه را نمیدهد هر بازیگری را با هر خصوصیاتی به پروژه تزریق کند. قطعاً این تعریف فیلمنامه است که به کارگردان و تهیه کننده این مسئله را تحمیل میکند که چه بازیگری برای آن نقش مفید و موثر است. نقشی که ضعیف، بدون طراحی و شناسنامه در دل یک قصه جای گرفته است نباید برایش متفاوت باشد که چه کسی ایفاگر آن خواهد بود.
گاهی شاهدیم که بازیگران با سابقه و صاحب نام هم با قبول ایفای یک نقش که از آنشان نیست به کارنامه حرفهایشان لطمه میزنند...
یکی از این بازیگران چهره که حتی در سینما هم دارای سابقه چشمگیری است در این باره میگوید: تعریفی که آقای نویسنده از این نقش ابداً با آنچه سر صحنه رخ داد همخوان نبود. جالب است بدانید من سال گذشته رفتم سر یک سریال، قرارداد بستم، با تهیه کننده و کارگردان و نویسنده سه روز نشست و گپ و گفت داشتیم بر سر همه چیز به توافق رسیدیم. روز اول تصویربرداری من تازه متوجه شدم نقش کاملاً کمدی است. در حالیکه هرگز با من نه از سوی نویسنده و نه از سوی کارگردان صحبتی نشده بود.
قاعدتاً انتخاب غلط چه از سوی بازیگر و چه از سوی کارگردان راجع به نقش کمدی و تهیه کننده باعث میشود نقش به تن بازیگر زار بزند و مخاطب خیلی زود متوجه شود این نقش با بازی این بازیگر در نمیآید.
ارسال نظر