چهارشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۲

درنگی پیرامون امنیت فرهنگی در جامعه/ بخش پایانی

تلاش ۳۷ ساله برخی مدیران برای «نقض مصالح عمومی» کشور در عرصه سینما و تلویزیون!؟

امنیت روانی۲

سینماپرس: م. شاه حسینی/ مردم انتظار ندارند یک فیلمساز لیبرال برای آنها از ایمان و غیب بگوید، بلکه انتظار دارند حداقل با پرداختن به دغدغه های شخصی اش به شعور آنها توهین نکرده و آنها را وارد دعواهای سیاسی – عقیدتی اش با حکومت نکند. مردم فیلمی را می خواهند که در آن راستی، صداقت، امید، باور، احترام، انصاف، شجاعت، پهلوانی و مانند اینها نمایش داده شود، ضمن اینکه فیلمی خوش ساخت بوده و فرم داشته باشد.

در بخش نخست این نوشتار که با تیتر« گام های محکم سینما و تلویزیون در ایجاد ناامنی در ایران اسلامی!؟» در سینماپرس منتشر گردید، علاوه بر ارائه تعاریفی از نقش رسانه ها و سینما در ایجاد امنیت روانی جامعه در حوزه های مختلف و آسیب شناسی تولیدات این دو عرصه مهم فرهنگی در طول ۳۷ سال گذشته پیروزی انقلاب اسلامی، به کم کاری مدیران سینما و تلویزیون در تأثیرگذاری بر زنان و جوانان مسلمان ایرانی و عدم ارائه الگویی صحیح به این دو قشر پر اهمیت از طریق تولیدات تصویری پرداخته شد. حال بخش دوم این نوشتار از نظر خوانندگان گرامی می گذرد:

سینما و اقشار مختلف جامعه:

روشن است که پیشرفت یک جامعه در گرو آرامش خاطر اقشار مختلف آن بوده و به هر میزان که اقشار گوناگون به مسئولیت ها و وظایف خود به درستی عمل کنند، حرکت رو به جلوی جامعه نیز تسریع خواهد شد. به همین علت است که دستگاه هنری و رسانه ای هالیوود به اغلب قشرها توجه می کند، در میان قهرمان فیلم ها و سریال های امریکایی از تمام اقشار و گروه های جامعه یافت می شود، کارگر، پرستار، وکیل، نگهبان، معلم، کارمند، مغازه دار، نویسنده و ... . ترسیم قهرمانان در لباس اقشار مختلف با دمیدن روح خودباوری، شجاعت، امید، سلحشوری و نظیر اینها سبب تقویت امنیت روانی گروه های مختلف اجتماعی می شود.

سینمای ایران مدت هاست که به جهت بالابردن سطح فکر مخاطبان و ارتقاء جایگاه سینمای جشنواره ای و روشنفکری در ایران، قهرمان و قهرمان پروری را کنار گذاشته است، در نتیجه اساساً قهرمانی وجود ندارد که بخواهد به قشر خاصی تعلق داشته باشد. از طرف دیگر کارگران، معلمان، اساتید، پرستاران و سایر صنوف و مشاغل تنها زمانی در آثار فرهنگی و هنری رؤیت می شوند که منویات سیاسی، اجتماعی و روشنفکری صاحب اثر را برآورده سازند، برای نمونه مشکلات کارگران صرفاً نقش دستاویزی برای بیان افاضات افراد داشته و سند قضاوت های یکطرفه و بعضاً مغرضانه ایشان هستند.

در محصولات مختلف فرهنگی و هنری دستگاه های گوناگون به ندرت می توان تکریم و ترسیم چهره ای مطلوب از عموم اقشار جامعه را مشاهده کرد، البته به جزء افراد هنرمند، روشنفکر، اساتید غرب گرا، نتیجه آنکه عموم اقشار و گروه ها از مسئولیت های اجتماعی خود تغافل داشته و جایگاه تاثیرگذاری برای خود در پیشرفت و سازندگی کشور قائل نیستند، این امر صرفاً از وضعیت روانی مخدوش و نداشتن آرامش قلبی سرچشمه می گیرد. برای نمونه تا زمانی که کارگران در غالب محصولات فرهنگی و هنری افرادی بدبخت، مفلوک، همواره پریشان و مضطرب به تصویر کشیده شوند، چگونه می توان از آنها انتظار سازندگی و نگریستن به افق های آینده کشور را داشت؟ اگر معلمان یک جامعه حس مطلوبی نسبت به جایگاه اجتماعی خود نداشته باشند، چطور می توان توقع ایجاد انگیزه و امید از طرف آنها در کودکان و نوجوانان را داشت؟

درنگی پیرامون امنیت روانی

«هر کس که در جمهوری اسلامی مشغول کار است - به معنای اعم کار: کار فرهنگی، کار اقتصادی و کار خدماتیِ صحیح و مفید - باید بداند که حسنه انجام می‌دهد و برای خدا کار می‌کند، پس عمرش به بیهودگی تلف نشده است. شما یک روز که کار کنید، یک روز در دیوان الهی ذخیره کرده‌اید، یک روز به ملت فایده بخشیده‌اید، و یک روز به سیر تکاملی جامعه مدد رسانده‌اید. این، فرهنگ اسلام است؛ نه آن که متأسفانه در بعضی از برنامه‌های هنری و رادیو و تلویزیون ما، انسان می‌بیند که کسی بعد از سی سال کار، احساس می‌کند که کارش به هدر رفته و عمرش تلف شده است! این فرهنگ، فرهنگ اسلامی و قرآنی نیست. اگر سی سال درست کار کردید، سی سال این جامعه را جلو برده اید و سی سال پیش خدا ذخیره کرده‌اید. اگر درست کار کردید، سی سال خودتان جلو رفته‌اید. این، فرهنگ قرآنی و اسلامی است. همین فرهنگ باید در هنر ما هم منعکس بشود. این مفاهیم باید در نمایشنامه‌ها، فیلم ها، سینما، تلویزیون و رادیوی ما انعکاس یابد.

من نمی دانم این دستگاه رسمی هنری ما، کی می خواهد با اعماق تفکر اسلامی آشنا بشود. می‌نویسند، غلط! اجرا می‌کنند، غلط! در قالب های هنری حرف می‌زنند، غلط! چرا؟! منطق اسلام این‌طور نیست. اسلام می‌گوید، شما کارگر که خوب و با وجدان و با نیت حَسَن کار می‌کنید، شما معلم که برای احساس مسؤولیت درس می‌دهید، شما کارمند که برای پیشبرد جامعه و گشودن گره های جامعه کار می‌کنید، هر یک ساعت کارتان، ذخیره و حسنه‌یی در پیش پروردگار است؛ هر یک ساعت کارتان، این ملت را یک ساعت جلو می‌برد. انسان از چنین کاری، دیگر خستگی و کسالت پیدا نمی‌کند. ( بیانات حضرت آیت الله خامنه ای در دیدار جمعی از کارگران و معلمان -  ۱۳۷۰/۰۲/۱۱)»

سینمای ایران و امید:

همواره یکی از عوامل به حرکت واداشتن انسان ها دادن امید به ایشان و در مقابل یکی از راه های جلوگیری از دستیابی به اهداف و خواسته هایشان، گرفتن امید از آنهاست. تنها در سایه امید است که پیشرفت و تعالی صورت می گیرد و اهداف یک جامعه محقق می شود. یک حرکت اجتماعی عظیم زمانی شکل می گیرد که آحاد یک ملت به افقی واحد باورمند شده و حاضر باشند سختی ها و مشقات را به امید رسیدن به آن هدف تحمل نمایند. به هر میزان که در اثر فشارهای بیرونی امید افراد به یأس مبدل شود، احتمال به سرانجام رسیدن و حصول نتیجه کاهش پیدا کرده و حتی از میان خواهد رفت. به همین علت است که مدیریت امید و یأس در بین افراد جامعه در کنترل شرایط اجتماعی و راهبری جوامع جایگاه ویژه ای دارد. بر این اساس امید را می توان متغیری استراتژیک که امنیت روانی یک ملت و در نتیجه بقای جامعه را تضمین می کند، در نظر گرفت. 

استعمارگران برای صدها سال در سرزمین های مستعمره ی خود به طرق گوناگون امید برخاستن، پیشرفت، استقلال و توسعه را در سکنه ی آنها از بین بردند، گاه فرهنگ بومی را تحقیر و تمسخر نمودند و گاه به قدرت نظامی متوسل شدند. کشورهایی که امروز جهان سوم نامیده می شوند، در قرون گذشته با فرهنگ "ما نمی توانیم" پرورش پیدا کرده اند و به هیچ وجه توانایی های خویش را باور نداشته و افقی برای جامعه خود متصور نیستند چرا که از اساس امیدی به فردای سرزمینشان ندارند. این برنامه  به موازات سایر کشورهای مستعمره، در ایران دوران قاجار و پهلوی به عنوان مستعمره فکری شرق و غرب، پیاده شد و نتیجه آن ظهور نسل هایی پی در پی از روشنفکرانی بود که فرهنگ اسلامی ایرانی را به عنوان تکیه گاهی سودمند برای پیشرفت و تعالی باور نداشته و ندارند.

درنگی پیرامون امنیت روانی

محصولات فرهنگی و هنری مهم ترین ابزارهای تزریق فرهنگ به یک جامعه و ایجاد شوق و انگیزه در مردم آن و یا در طرف مقابل، گرفتن امید از ایشان و ایجاد رکود در جامعه می باشند. ابزارهایی که در دستان اهالی فرهنگ و هنر و دستگاه های رسمی و غیررسمی فرهنگی قرار دارند.

در حالی که در قرن گذشته، هالیوود و سایر ساختارهای هنری و رسانه ای، با تکیه بر عناصر فرهنگ زندگی آمریکایی مردم ایالات متحده را برای ابرقدرتی آماده کرده و هژمونی نظام سلطه را در ذهن تمام مردم جهان نهادینه نمودند، روشنفکران و بخشی از هنرمندان و اهالی فرهنگ در ایران، همچون اغلب کشورهای غیرغربی، با گرفتن امید از مردم سرزمین خود، با کشتن روحیه مبارزه با سلطه گری و زورگویی، با تحقیر فرهنگ های بومی، با ابراز شیفتگی نسبت به فرهنگ امریکایی و مواردی از این دست، این سرزمین ها و ملت ها را عقب نگهداشتند تا در غیاب حریفانی واقعی، ایالات متحده به یکه تازی در عرصه های گوناگون پرداخته و قهرمانان رویای امریکایی با موجودات عجیب الخلقه فرازمینی مواجهه داشته باشند.

درنگی پیرامون امنیت روانی

اما انقلاب اسلامی ایران برنامه ریزی های استعمارگران و طرفدرانشان را بهم ریخته و با دمیدن روح امید و خودباوری در ملت ایران، مستکبران را به عقب راند. نظام سلطه برای جلوگیری از گسترش الگوی انقلاب اسلامی در بین کشورهای اسلامی و غیراسلامی از یکسو به تخریب این انقلاب و ملت ایران نزد افکار عمومی جهان پرداخت و از سوی دیگر دستگاه های تبلیغاتی خود را بر روی مأیوس کردن قشرهای مختلف مردم ایران متمرکز ساخت.

«این، روح ناامیدی است. استعمار این را می‌خواهد. امروز استکبار جهانی مایل است که ملت های مسلمان و از جمله ملت عزیز ایران، دچار روح ناامیدی شوند و بگویند: دیگر نمی‌شود کاری کرد؛ دیگر فایده‌ای ندارد! می‌خواهند این را به زور در مردم تزریق کنند. ما که در جریان خبرهای تبلیغاتی و زهرآگین دشمنان قرار داریم، به عیان می‌بینیم که اغلب خبرهایی که تنظیم می‌کنند، برای مأیوس کردن مردم است. مردم را از اقتصاد و از فرهنگ مأیوس کنند، متدینین را از گسترش دین مأیوس کنند، آزادی‌طلبان و علاقه‌مندان به مسائل فرهنگی و سیاسی را از امکان کار سیاسی، یا کار فرهنگی مأیوس کنند و آینده را در نظر افرادی که چشم به آینده دوخته‌اند، تیره و تار جلوه دهند! برای چه؟ برای این‌که جوشش و امید را از این مجموعه‌ی انسانی که با امید کار می‌کند، بگیرند و آن را به یک موجود مرده، یا شبیه مرده تبدیل کنند، تا بتوانند هر کاری که مایلند انجام دهند! با یک ملت زنده که نمی‌توانند هر کاری بخواهند، انجام دهند. به یک جسم بی‌هوش مدهوش بی‌حسی که کنجی افتاده است، هر کس هرچه دلش خواست، می‌تواند تزریق کند؛ با آن هر کاری می‌توانند بکنند؛ اما با یک موجود سرحال زنده‌ی باهوش متحرک فعال که نمی‌توانند هر کاری را انجام دهند! (بیانات  مقام معظم رهبری در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت میلاد حضرت مهدی (عج) - ۱۳۷۶/۰۹/۲۵)»

درنگی پیرامون امنیت روانی

متأسفانه در مقابل هجوم همه جانبه دستگاه های فرهنگی، هنری و رسانه ای غرب به امنیت روانی مردم ایران و تلاش برای محدود کردن آنها، هیچ گاه تلاش قابل قبول و منسجمی از ده ها دستگاه و نهاد فرهنگی و هنری دولتی جمهوری اسلامی به جهت رویاروئی با این حملات مشاهده نشد. ساختارهای هنری و رسانه ای غرب که خصوصی بوده و هیچ گونه تصدی گری دولت درباره آنها موضوعیت ندارد، منسجم تر از دستگاه های فرهنگی متعدد جمهوری اسلامی فعالیت کرده و می کنند. به جزء معدود آثاری در دهه های مختلف پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نه تنها آثار قابل قبولی برای ایجاد شوق و امید در مردم ایران ساخته نشد، بلکه بالعکس در بسیاری از تولیدات هنری و رسانه ای از جمله سینمائی، یأس و ناامیدی حاکم مطلق اثر شد و به مرور زمان تعداد این قبیل محصولات افزایش پیدا کرد، به طوری که هم اکنون برای نسل جوان سینماگر ایرانی این مطلب تثبیت شده است که برای دیده شدن در جشنواره های خارجی و بردن جوایز متعدد، باید به سمت سیاه نمائی از جامعه ایرانی پشت دروغ واقع گرایی حرکت کرد.

در جامعه ای که اغلب محصولات و آثار هنری به تصویر می کشند گویی هیچ پیشرفت علمی، هیچ موفقیت ورزشی، هیچ دستاورد فنی و هیچ ابتکاری اتفاق نمی افتد و هیچ انسان برجسته، سلیم النفس، امیدوار و موفقی وجود ندارد. در فضای تیره و تاری که برخی هنرمندان از جامعه به تصویر می کشند بعضاً هیچ نقطه ی امیدی وجود نداشته و هیچ آینده ی روشنی ترسیم نمی شود، اما مردم ایران حق دارند نسبت به آینده و فردای خود، خانواده و جامعه شان امیدوار بوده و از زندگی در میهن شان خوشنود باشند.

درنگی پیرامون امنیت روانی

سالن خالی سینماها و نمایش خانه ها، تیراژ کم تعداد کتاب ها و نشریات و بی مخاطبی برنامه های رسانه ملی در کنار پیشرفت هایی که روزانه در رشته های مختلف علمی، تکنولوژی، ورزشی و توسعه ی زیرساختها، صورت می گیرد به خوبی گواه این است که ملت ایران به جای آنکه مأیوس شده و از اهداف خود دست بکشند، هنر ناامید، شاکی، پرمدعا، سیاه و خسته کننده را به حال خود رها نموده اند. هنری که در عوض انتقاد منصفانه و مصلحانه، صرفاً به قصد تخریب ارزش های الهی و مخالفت با نظام اسلامی از طریق برجسته کردن کاستی ها و مشکلات به سیاه نمایی پرداخته و مدام "نق" می زنند بدون آنکه کورسوی امیدی به مخاطب نشان بدهند. هنری که سعی دارد همپای همتایان غربی خود مردم ایران را بدبین، ناامید، بی اعتماد، ترسان و مضطرب نماید.

«خوب، شما می‌توانید سازنده‌ی اخلاق باشید؛ عکسش هم ممکن است. شما می‌توانید در نسل جوان این کشور صبر، امید، شوق، انگیزش، سلامت، نجابت و همه‌ی چیزهایی که یک جامعه‌ی پیشرفته نیاز دارد، القاء کنید. می‌شود هم به جای امید، نومیدی القاء کرد؛ می‌شود به جای شوق، رکود القاء کرد. ...

... این کشور، در یک چنین شرایطی است؛ این کشور می خواهد پیش برود، این کشور می‌خواهد حرکت بکند؛ ما این چیزهایی که حالا شما در زمینه‌ی فناوری هسته‌ای و پیشرفت های علمی می‌شنوید، اینها فقط بخشی از بسیارِ آن چیزی است که در کشور اتفاق افتاده. بحمداللَّه جوان و استعداد هم که زیاد داریم، ما احتیاج داریم به امید، به شوق، به کار، به اعتماد به نفس، به کم کردن تکیه‌ی بر بیگانگان - به فرهنگشان، به رفتارشان، به بخشنامه‌های فکری و فرهنگی شان - ما به اینها احتیاج داریم؛ به جوشیدن از درون، به استخراج گنجینه‌هایی که در میراث فرهنگی ما هست. این جوان اگر بخواهد این‌طور تربیت شود، به حضور شما در صحنه احتیاج دارد؛ یعنی شما باید وارد میدان بشوید تا این اتفاق بیفتد؛ من این را می‌گویم. من می‌گویم الآن کلید دست شماست. من شأن سینما را این می‌دانم. من می‌گویم امروز کلید پیشرفت این کشور، به میزان زیادی دست شماست؛ شما می‌توانید این نسل را یک نسل پیش رونده، امیدوار، پُرشوق، معتقد به خود و معتقد به ارزش های اسلامی و ملیِ خود بار بیاورید؛ و همین‌طور می‌توانید این نسل را شرمنده، پشیمان، زیر سؤال برنده‌ی افتخارات گذشته و زیر سؤال برنده‌ی افتخار انقلاب و دفاع مقدس بار بیاورید. (بیانات در دیدار جمعی از کارگردانان سینما و تلویزیون - ۱۳۸۵/۰۳/۲۳)»

درنگی پیرامون امنیت روانی

به این ترتیب در حالی  که برخی از هنرمندان باصطلاح روشنفکر به عنوان انعکاس واقعیات و با شعار اینکه "سینما، آیینه جامعه است" به سیاه نمایی، تحقیر عزت نفس ملی، ناکارآمد نشان دادن نظام اسلامی و مسئولان، گرفتن امید، شور و انگیزه از ملت مشغول هستند،  بخش های مختلف جامعه به پیشرفت و توسعه کشور می اندیشند و در حال ساختن تاریخ کشورند. دغدغه ی انبوهی از جوانان دانشگاهی و دانشمندان جوان در سراسر کشور فارغ از عقاید دینی و مذهبی و گرایشات سیاسی و قومیتی پیشرفت، توسعه و سازندگی کشور است، همچنان که دغدغه ی کشاورز، معدن کار، زن سرپرست خانوار، کودک کار و ... نیز گرچه در زیر انبوهی از مشکلات مادی پنهان شده اما تعالی و جلو بردن زندگی خود، خانواده و جامعه بوده و قطعاً هرچه که باشد قصاص، عشق مثلثی و مربعی، نمایش فلاکت و بدبختی ملت، مهاجرت و امثالهم نیست.

بنابراین باید گفت عنصر کلیدی عمده آثار برتر سینمایی، امید است، مؤلفه ای که در سینمای جمهوری اسلامی یه ندرت می توان آن را مشاهده نمود و حال آنکه جریاناتی نیز اصرار دارند تا این مؤلفه همچنان بر پرده سینماها نباشد.

سینما و حال بد جامعه:

دیگر در میانه ی دهه چهارم عمر نظام اسلامی که نیروهای دفاعی نه تنها امنیت داخل کشور را تأمین نموده، بلکه فضا و آب های بین المللی را نیز به دامنه ی عمل خود افزوده اند و دانشمندان متعهد موجود زنده به فضا فرستاده و از بیوتکنولوژی تا شیمی، داروسازی، فیزیک هسته ای، سلول های بنیادی، نانوتکنولوژی در رشته های گوناگون علمی مشغول پیشرفت و تولید علم هستند، هیچ خبری از این دستاوردها به عنوان بخشی از واقعیت جامعه ایرانی بر پرده سینما، صفحه تلویزیون، صحنه تئاتر و صفحات رمان ها یافت نمی شود. حتی موفقیت های ورزشی نیز بازتابی در محصولات هنری جریان روشنفکری ندارند.

بر این اساس می توان چنین پنداشت که یک حرکت خزنده فرهنگی در ۳۷ سال گذشته به خوبی توانسته نسل های مختلف هنرمند ایرانی در رشته های مختلف به خصوص جوانان را حتی از پرداختن به مضامین الهی، پیشرفت های تکنولوژیک و دستاوردهای علمی، موفقیت های ورزشی، توسعه و سازندگی و هرچیزی که کوچک ترین اشاره ای به سربلندی های بدست آمده در دوران جمهوری اسلامی در آن وجود داشته باشد، باز داشته و به ایشان القاء نماید که چنین هنری، مذموم، سفارشی، شعاری، غیرمنطقی، متحجرانه و مغایر با ذات هنر است.

در مقابل هنرمندان حق دارند به علت اختلاف نظر سیاسی شان با یک دولت، جامعه را به سیاه ترین شکل ممکن به تصویر بکشند. خشم عظیم و گلایه های هنرمندان از یک سیستم مدیریتی مجوز نشان دادن تباهی، روسپی گری، زنان بدبخت و امثالهم است. مضحک آنکه به زعم این قشر از هنرمندان، مخاطب نسل های آینده باید به مشاهده چنین سیاه نمایی و تصاویر تلخ از امروز ایران اسلامی نشسته و به عنوان اسنادی هنری، متوجه سال های ناگواری که بر اهل فرهنگ و هنر در این مرز و بوم گذشته، بنشیند و نظاره گر تولیدات امروز به عنوان واقیعت های موجود و البته گسترده ای باشند که از شان بیان در قالب تصویرگری پٌرهزینه ای چون صنعت-هنر- رسانه ی سینما برخوردار بوده است.

درنگی پیرامون امنیت روانی

عدم تأثیرگذاری مثبت فیلم های اجتماعی در دهه های گذشته به این علت است که عمده این فیلم ها نه برای جامعه و در راستای مصالح فرهنگی آن که برای دل کارگردان و رضایت نفس عوامل  و حامیان اثر ساخته شده اند، در غیر اینصورت امروز می شد از میزان تأثیرات مثبت این فیلم ها سخن گفت و آمار و ارقام ارائه داد.

امروز هیچ آماری پیرامون اثرات مثبت فیلم های به اصطلاح اجتماعی چون"دربند"، "بشارت به یک شهروند هزاره سوم"، "جیب‌بر خیابان جنوبی"، "قاعده تصادف"، "خرس"، "مرگ کسب و کار من است"، "بغض"، درباره الی"،"بیست"،"سوپراستار"،"جدایی نادر از سیمین"،"سعادت‌آباد"،"آفریقا"،"آتشکار"،"آینه‌های روبه‌رو"،"نارنجی‌پوش"،"یکی می‌خواد باهات حرف بزنه"، "میگرن"،"برف روی کاج‌ها"،"کافه ترانزیت"،"چهارشنبه‌سوری"،"خون‌بازی"،"محیا» و ... که عمدتاً موفق به دریافت یک یا چند سیمرغ در دهه اخیر شده اند نیز وجود ندارد، چرا که اغلب این فیلم ها با رویکرد ارتقاء فرهنگ جامعه و صیانت از ارزش های آن ساخته نشده اند. برای نمونه هیچ کس نمی تواند ادعاء نماید فیلم اسکاری محبوب جریان روشنفکری توانسته باشد بر آمار جدایی زوج ها، کاهش نرخ مهاجرت، ترویج راستگویی و مانند اینها اثر محسوس و مثبتی بر جای گذاشته باشد.

«... بالاخره مضمون سینما باید در جهت اصلاح کشور و جامعه باشد؛ اگر انتقاد هم انجام می‌گیرد، این انتقاد با این نگاه باشد و آن وقت من تصور می‌کنم اختلافات بر سر اینکه «آیا انتقاد بکنیم؟ اسم این انتقاد سیاه‌نمایی است یا نق‌نقوگری است یا نیست؟» کم خواهد شد؛ به خاطر اینکه وقتی نیت، نیت اصلاح و پیشرفت بود، این نیت خودش را در اثر نشان خواهد داد. بنابراین، این فاصله کم خواهد شد. ( بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار جمعی از کارگردانان سینما و تلویزیون –۱۳۸۵/۰۳/۲۳)»

به رغم ستایش هالیوود و ارادت به اسکار، اغلب سینماگران به هنگام فیلمسازی، عقیده دارند فیلم باید حرف داشته باشد نه اینکه عوام پسند بوده و گیشه را جذب کند؛ در صورتی که فیلم های هالیوودی هم حرف دارند و هم گیشه های سراسر جهان را در تصرف خود. در زمانی که سینمای امریکا در اوج بحران و رکود اقتصادی و سال های پس از آن به نوآوری دست زده و شکوه و ابهتش را حفظ نموده است، هنرمندان ایرانی فیلم های تلخ و سیاهشان را به حال مردم ربط می دهند. به بیانی دیگر، در حالی که هنرمندان امریکایی روز به روز به مردم کشورشان امید داده و کمترین اثری از فروپاشی اقتصادی و واقعیت های اجتماعی نظیر افزایش بیکاران و بی خانمان ها در عمده فیلم های مطرح آنها دیده نمی شود، فیلمسازان ایرانی در پشت سر مردم جامعه حرکت کرده و با انعکاس تلخی هایی بعضاً اغراق آمیز، خود را همراه مردم و مصلح اجتماعی معرفی می نمایند.

درنگی پیرامون امنیت روانی

تنها چیزی که در این میان نادیده گرفته می شود، امنیت روانی مردم است که هیچ دستگاهی متولی حفظ آن نیست. هیچ نهاد و سازمانی تهیه کنندگان، تولید کنندگان، حامیان و مدیران و کارمندانی که مسبب تولید آثار و محصولات مخل امنیت فرهنگی جامعه هستند را مؤاخذه نمی کند، به واقع هیچ سازوکاری برای مطالبه ی حقوق فرهنگی ملت از ساختارهای رسمی و غیر رسمی و افراد دخیل در این حوزه ها وجود ندارد و افراد آزادانه می توانند به عمد یا به سهو، در جهت مخدوش نمودن فضای روانی جامعه و بر هم زدن امنیت روانی مردم حرکت کرده و به هیچ ارگان و ساختاری پاسخگو نباشند، مگر زمانی که اعتراضات علما، مومنان و برخی دلسوزان فرهنگی گسترده شود.

نتیجه گیری:

در ژانویه سال ۲۰۱۴، پس از دستگیری جاستین بیبر به جرم کورس گذاشتن در خیابان و رانندگی تحت تاثیر الکل، ماری جوانا و دارو، تعدادی از مردم امریکا، با راه اندازی یک درخواست در سایت کاخ سفید، از اوباما خواستند وی را به علت تاثیر هولناکش بر جوانان امریکایی اخراج کرده و گرین کارتش را باطل کند.

درنگی پیرامون امنیت روانی

we petition the Obama administration to:

Deport Justin Bieber and revoke his green card.

We the people of the United States feel that we are being wrongly represented in the world of pop culture. We would like to see the dangerous, reckless, destructive and drug abusing, Justin Bieber deported and his green card revoked. He is not only threatening the safety of our people but he is also a terrible influence on our nation’s youth. We the people would like to remove Justin Bieber from our society.

در این میان، به مردمی که نگران امنیت روانی جامعه خود و تأثیرات منفی رفتار جاستین بیبر بود، عنوان دلواپس اطلاق نشد. "خودارزشی پندار"، "غوغا مداری جریان‌هایی افراطی در حوزه فرهنگ"، "متحجران"، "افراط گرایان"، "گروه های فشار"، "نیروهای دولتی"، "ارزشی ها"، "مزدوران فرهنگی" و امثالهم نمونه هایی است از القاب و برچسب هایی که به کرات در سال های اخیر علیه نیروهای متعهد و ارزش مدار و مردم مؤمنی که نگران امنیت روانی جامعه هستند، به کار گرفته رفته و به خوبی نهادینه شده است، به گونه ای که اعطای چنین القابی به مخالفین یک فیلم، برای به فروش رساندن آن کافی است. اگرچه حجم عظیم توهین، تمسخر و تخریب ها در قالب جوسازی های رسانه ای از سوی جریان انحصارطلب در مقابل انتقادات دلسوزان به محتوا و جهت گیری آثار سینمایی به وضوح نشان می دهد کدام جریان در حال دست و پا زدن است، اما متأسفانه عدم اشراف عموم جوانان و نوجوانان بر فضای رسانه ای و فقدان وجود سواد رسانه ای لازم باعث شده تا فرافکنی رسانه ای و مظلوم نمایی جریان انحصارطلب، اثرگذاری نامطلوبی در جهت گیری جوانان، کارشناسان و برخی مدیران نسبت به فیلم ها داشته باشد.

به واقع مؤمنان و دلسوزان جامعه چه هدفی جز دعوت سینما به پذیرش تعهدات اجتمای، پای بندی به مصالح و امنیت فرهنگی جامعه و همراهی و هماهنگی با ملت و نظام اسلامی در مواجهه با فشارهای خارجی نظام سلطه به خصوص در حوزه فرهنگ و هنر را دنبال کرده اند؟ تاکنون چه کسی آزادی و بی قیدی برخی از ایشان را محدود کرده است؟ هیچ کس هنرمندان را به پذیرش تعهد نسبت به ارزش های انقلاب اسلامی وادار ننموده است، کارنامه جمهوری اسلامی چنین مطلبی را تائید می کند، تنها خواست دلسوزان این است که هنر، به ویژه سینما اگر همراه مردم نیست، حداقل در تخریب فرهنگ ملی، مخدوش کردن وضعیت روانی جامعه و گرفتن امید مردم، همراه دشمنان مردم نباشد.

پایبندی رسانه های جمهوری اسلامی به دغدغه های مردم در حوزه امنیت روانی و مطالبه نظام اسلامی در این بخش، به حدی است که تنها ۲ روز پس از دیدار مقام معظم رهبری با فرماندهان نیروی انتظامی و اشاره به ناامنی ایجاد شده توسط لوکس سواران سرمست ثروت و برخورد با آنها، رسانه ملی اقدام به بازپخش فیلم اکشن سه‌بعدی جنون سرعت (Need for Speedمحصول سال ۲۰۱۴ ایالات متحده به عنوان کلکسیونی از ماشین های لوکس و گران قیمت و عطش مسابقه با آنها پرداخت.

درنگی پیرامون امنیت روانی

نمی توان از هنرمندانی که به علت اختلافات سیاسی فیلم آماده شان را به جشنواره یک دولت نداده و برای دولت بعدی نگه می دارند انتظار داشت تا امنیت فرهنگی، امنیت روانی و امنیت اخلاقی جامعه را در نظر بگیرند. ساخت آثاری همرده ی آثار هالیوودی به معنای خداحافظی از جوایز رنگارنگ، سفرهای خارجی، انتخاب به عنوان داور جشنواره های خارجی و مانند اینهاست. یک جوان فیلمساز ایرانی با ساخت چند اثر که بعضاً تعداد آنها به کمتر از انگشتان دست می رسد، کوله باری از ده ها جایزه خارجی برای خود جمع می کند، حال چگونه می توان این جوانان را تشویق به ساخت آثاری در جهت ایجاد شوق و امید در ملت ایران و تشویق آن به پیشرفت و آبادانی و سازندگی کشور که جایزه ای در پی ندارد، کرد؟

اگر در مردم سالاری دینی و یا به تعبیر روشنفکران، دموکراسی، "میزان رأی ملت است"، مردم ایران نشان داده اند از چنین سینمایی روی گردانند. مردم سینمایی را طلب می کنند که با فطرتشان سازگار باشد، در تمام دنیا نیز این چنین است. فیلمی که بر گزاره های فطری منطبق باشد هر مخاطبی را جذب می کند. مردم انتظار ندارند یک فیلمساز لیبرال برای آنها از ایمان و غیب بگوید، بلکه انتظار دارند حداقل با پرداختن به دغدغه های شخصی اش به شعور آنها توهین نکرده و آنها را وارد دعواهای سیاسی – عقیدتی اش با حکومت نکند. مردم فیلمی را می خواهند که در آن راستی، صداقت، امید، باور، احترام، انصاف، شجاعت، پهلوانی و مانند اینها نمایش داده شود، ضمن اینکه فیلمی خوش ساخت بوده و فرم داشته باشد!

از طرف دیگر این نکته را باید به فال نیک گرفت که حال مردم کوچه و بازار با حال سینمای ایران تنظیم نبوده و با آن منطبق نیست، چرا که چنین سینمای ناامیدکننده، فحاش، نق نقو، عصبی، تلخ، خمود، خسته، بی مبالات و بی مسئولیت، قادر است یک تمدن مادی و دور از ارزش های الهی را به نابودی کشانده و فرهنگ آن را از بین ببرد. جالب اینجاست که مدیران دولت های مختلف به هر راهی برای کشاندن مردم به سالن های سینما متوسل می شوند، به جای آنکه سینما را اصلاح نمایند.

با توجه به مطالب فوق باید از مدیرانی که عقیده دارند هنرمند امنیت کشور را به مخاطره نمی اندازد، پرسید امنیت چیست؟ آیا به خطر انداختن امنیت کشور صرفاً به هفت تیرکشی و اقدامات فیزیکی است؟ آیا ایجاد یأس در جوانان، زنان، مردان، کارگران و نوجوانان یک جامعه به خطر انداختن امنیت کشور نیست؟ آیا بر هم زدن آرامش قلبی و آسودگی خاطر مردم یک کشور مخاطره ای بزرگ نیست؟ آیا گستراندن عوامل تهدیدکننده امنیت روانی افراد جامعه اقدامی علیه امنیت فرهنگی و امنیت اخلاقی کشور نیست؟ آیا نمایش تلخی و سیاهی از جامعه و مخدوش کردن امنیت اخلاقی جامعه خیانت نیست؟

«به نظر شما علت کارکرد ناموفق دستگاه های فرهنگی در طول بیست سال گذشته چه بوده است؟...البته نمی‌شود گفت کارکرد دستگاه های فرهنگی، کلاً ناموفق بوده است؛ نه، موفقیت های زیادی هم داشته‌اند. معمولاً آدم ها، نیمه‌ی خالی لیوان را می‌بینند، ولی به نیمه‌ی پر چندان توجه نمی‌کنند. دستگاه های فرهنگی کشور کارکردهای موفق هم داشته‌اند؛ اما آن‌جاهایی که موفقیتی نبوده، ناشی از چند عامل بوده است که کم‌کاری و کم‌ابتکاری از جمله‌ی آنهاست. اینها به مدیریت ها مربوط می‌شود. مدیریت های ضعیف، معمولاً کارشان، ابتکارشان و گزینش انسان های کارآمدشان کم است؛ یا این‌که در مقابل امواج فرهنگی غرب تسلیم می‌شوند. این را دست کم نگیرید. من هفت، هشت سال پیش، مسأله‌ی تهاجم فرهنگی را مطرح کردم؛ اما خیلی ها با این قضیه برخورد تندی کردند و گفتند تهاجم فرهنگی چیست؛ در حالی که یک واقعیت بسیار مهم، حساس و خطرناک است. غربی ها سعی می‌کنند عرف های فرهنگی خودشان را بر کشورهای مختلف تحمیل کنند. یک مدیر اگر در مقابل اینها حالت وادادگی پیدا کرد، همین چیزهایی که پیش آمده، پیش می‌آید. وادادگی مدیران، یکی از مهم ترین و مؤثرترین و مضرترین عواملی است که دستگاه های فرهنگی را به انحراف می‌کشاند. وقتی که دستگاه فرهنگی منحرف شد، نتیجه‌اش در بیرون معلوم می‌شود. آن دستگاهی که باید در جهت رشد فکری و فرهنگی و عملی انسان ها فیلم بسازد و کتاب تولید کند و تمام ابزارهای فرهنگی را در این جهت به کار بیندازد، وقتی می‌بینم که در این زمینه‌ها کم‌کاری دارد، طبیعتاً مورد عتاب من قرار می‌گیرد. این را نباید حمل بر یک جهت گیری سیاسی کرد؛ همین چیزی است که این خواهر یا برادرمان این‌جا نوشته‌اند.(بیانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر - ۱۳۷۹/۱۲/۲۲)

 بخش اول

نظرات

  • صدرا ۱۳۹۴/۰۵/۲۱ - ۱۶:۵۹
    1 2
    باسلام صرف نظر از موفقیت ها وناکامی ها سینمای ایران عموما ماحصل سلیقه ها وتنگ نظری دوران مختلف مدیریت های ناکار آمدونگاه یک دست به تمام گونه ها ونوع هاست در سینمای ایران یک افق ویک هدف تقلید از هم مدیران ومشاوران وجود دارد باعث ازبین رفتن خلاقیت وسلایق هنرمندان فربه شدن نگاه شویقی مدیران شده نگاهی که لازم بود حاوی پیام ارزشهای انقلابی اسلامی با روی کرد تجاری سازی جریانهای والای اجتماعی سیاسی فرهنگی و...با حفظ شان مسلمانی مردم باشد اما امروز نه خبری از آن ارزشها در آثار ونه خبری از جامعیت سینما وجود دارد سینما در کشور با برنامه ی مدون اداره نمی شود در سینمای جهان کمتر تلویزیونی فیلم پخش می کند اما ارزش وتاریخ مصرف فیلم در ایران حدود 2ماه وبعد از آنها فیلم ها در تلویزیون وروی سی دی به حراج می رود سنما ایران مضمون گردن این مثنوی را بسته ای می کشی آن جا ی که دانسته ای می باشد
  • ۱۳۹۴/۰۵/۲۳ - ۱۵:۲۰
    0 0
    نمی توان از هنرمندانی که به علت اختلافات سیاسی فیلم آماده شان را به جشنواره یک دولت نداده و برای دولت بعدی نگه می دارند انتظار داشت تا امنیت فرهنگی، امنیت روانی و امنیت اخلاقی جامعه را در نظر بگیرند.
  • ۱۳۹۴/۰۵/۲۸ - ۱۰:۳۰
    0 0
    جالبه پس بالاخره شما سینمایی ها هم فهمیدید که در محصولات مختلف فرهنگی و هنری دستگاه های گوناگون به ندرت می توان تکریم و ترسیم چهره ای مطلوب از عموم اقشار جامعه را مشاهده کرد

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.