چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۰:۳۳

تحلیلی بر شکل‌گیری فیلمهای اجتماعی درایران/۲

جریان شناسی سینمای تلخ و مدعی و سینماگران «دانای کل»!

 سینمای مدعی

سینماپرس: م.شاه حسینی/ سینمای اجتماعی ایران هر روز بیشتر جلوه می کند، بی آنکه آن دسته از حامیان غافل این پدیده که اتفاقاً فاقد نگاه استراتژیک و راهبردی نیز هستند، از خود بپرسند اگر سایر پتانسیل های بالقوه این پدیده تمدن نابودکن فعال شود، دیگر چه نیازی به تحریم؟ چه نیازی به داعش؟ آیا اصلاً از فرهنگ زندگی اسلامی ایرانی چیزی باقی خواهد ماند؟

کم نیستند فیلمسازان و بازیگرانی که خود را دانای کل، مصلح اجتماعی و جامعه شناسانی می پندارند که بی نیاز از مشورت و رأی و نظر صاحب نظران رشته  های دیگر هستند. نتیجه آنکه فیلم  هایی متعددی در طول هر سال سینمایی ساخته می  شوند که با وجود مخالفت کارشناسان حوزه های گوناگون خارج از سینما، از دفاع قاطع فیلمسازان و رسانه  های هنری برخوردار می  گردند و در مقابل اما سینماگران اجتماعی افتخار میکنند که یک آسیب اجتماعی را به روی پرده برده اند، آسیبی که احیاناً خود مکتشف آن نبوده و پیشتر بسیاری از محققان علوم اجتماعی، کارشناسان قضائی، مددکاران و امثالهم پیرامون آن هشدار داده اند.

این سینماگران نیازی به اقتباس از آثار ادبی به ویژه آثار پرفروش ادبیات انقلاب اسلامی که بر پایه زندگی قهرمانان ملی دهه  های اخیر نوشته شده است، ندارند، چرا که آنها ذره بین بر دست به دنبال موضوعاتی هستند که یا در طبقات خاصی از اجتماع در حال ظهور است و یا اساساً در تعداد بسیار محدود و معدودی وجود دارد اما باعث تحسین سایر هنرمندان اجتماعی ساز و یا جشنواره های خارجی می شود.

سینمای طلبکار مدعی با سینماگرانی دانای کل1

یکی دیگر از افتخارات اغلب این دانایان کل این است که به هیچ کس اجازه نمی‌دهند تا در فیلمنامه شان تغییری داده و یا به اصطلاح دست ببرد، چرا که آنچه که نفس ایشان بدان دست یافته، حقیقت مطلق است و فهمی بالاتر از آن نیست! همچنین این سینماگران کوچکترین نیازی به مشاوره تیم  های پژوهشی و تخصصی و بهره مندی از اساتید و کارشناسان رشته  های گوناگون، به ویژه کارشناسانی که دغدغه فرهنگ اسلامی داشته و یا علوم انسانی غربی را زیر سوال می برند، ندارد.

برخی از این اجتماعی  سازان معتقدند که باید آگاهی بخشی کنند، چرا که «آگاهی‌بخشی در مخاطب مهم‌تر از ارائه‌ی راه‌حل است و به نوعی بالابردن آگاهی و مطالبه‌خواهی، خود، بخشی از راه‌حل است!» اما مشخص نیست هدف این آگاهی بخشی چه کسانی هستند؟ مسئولان، مردم یا جشنواره  های خارجی و مخاطب خارجی؟ در ساده  ترین مثال، نمایش اینکه در کلان شهر تهران دختران و زنانی به شغل روسپی گری اشتغال دارند، چه آگاهی بخشی مفیدی برای مردم نقاط دیگر کشور به همراه دارد؟ به جز اینکه هوس بازان و افرادی که حاضر به تحمل سختی  های زندگی شرافتمندانه نیستند را نیز به سمت روسپی گری و رسمیت دادن به آن سوق دهد؟ این سینماگران در حالی خود را دانای کل می  پندارند که مخاطب آثار آنها میلیون ها انسان از قومیت ها و فرهنگ  های مختلف و با سطوح معرفتی، تحصیلی و اجتماعی گوناگون هستند. این افراد اگر اندکی از لجاجت  های کودکانه خود دست می  کشیدند، به خوبی می  توانستند تبعات منفی و فاجعه بار منویات درونی شان که بر روی پرده سینما به تصویر می کشند را در سطح جامعه و حرکت کلی یک ملت مشاهده کنند.

سینمای طلبکار مدعی با سینماگرانی دانای کل1

در این سیستم افراد با آموختن فنون فیلمسازی، به ناگاه به مصلحان اجتماعی و جامعه شناسانی زبده که هیچ کس خارج از سینما اجازه تعرض و انتقاد به ایشان و آثارشان را ندارد، تبدیل شده و مورد تمجید و ستایش هم صنفی  های خویش قرار می  گیرند. نتیجه آنکه یک جوان کم دانش به سادگی می  تواند فیلمی هنرمندانه اما سراسر دروغ و حاوی تحریفات تاریخی پیرامون فتنه ۸۸ بسازد و از دفاع تمام قد اهالی سینما برخوردار شود. مشخص نیست چطور در حالیکه در رشته  های دیگر افراد بر حسب خدمات و فداکاری  هایشان برای ملت و یا بر اساس توانائی  ها و علمشان مورد تمجید قرار می  گیرند، در عرصه هنر، حتی یک جوان که حتی تلاشی برای کسب علوم آکادمیک ننموده است عقاید سیاسی غلط و مغرضانه خویش را در قبال مهم  ترین رویداد امنیتی و فرهنگی سال  های اخیر به تصویر کشیده نیز، لازم الاحترام بوده و حق هرگونه جسارتی را به بهانه هنرمند بودن، دارد!

سینمای طلبکار مدعی با سینماگرانی دانای کل1

به این ترتیب در حالیکه برخی سینماگران غربی علاوه بر فنون تکنیکی فیلمسازی، از شأن نظریه پردازی برخوردار بوده و در آثارشان افق  های نوینی را برای مردم و دولتمردان کشورشان مطرح می  کنند و یا پیچیده ترین آموزه های فلسفی را در قالب فیلم  های سینمایی به ضمیر ناخودآگاه مخاطبان وارد می  سازند، سینماگران ایرانی که بعضاً مبرخی از آنها خود را مصلح اجتماعی و دانای کل تصور می  کنند، آنهم مصلحانی که صرفاً وظیفه بازگو کردن واقعیات جامعه را دارند و نه ارائه هیچ راه حل و یا اصلاحی. از همین رو خود و هم صنفی هایشان را بی نیاز از مشورت گیری با متخصصان حوزه  های گوناگون و یا اظهارنظر و انتقادات آنها می  پندارند و نتیجه آنکه پرده سینماهای جمهوری اسلامی سالهاست پر شده از آثاری که صرفاً یا حدیث نفس فیلمسازان است و یا نسخه تجویز شده برخی طبیبان سینمایی بی مدرک و بدون صلاحیت که البته تمام این موارد مورد حمایت جریان شبه روشنفکری حاکم بر عرصه فرهنگ و هنر قرار گرفته و مانع از این می  شود که حقوق فرهنگی ملت و نظام اسلامی در حوزه هنر از جمله سینما مورد توجه قرار گرفته و از افراد مطالبه شود.

در این میان یکی از نتایج جدی و غیرقابل انکار غلبه این گونه هنرمندان باصطلاح روشنفکر بر حوزه فرهنگ و هنر، ایجاد یک جریان تمامیت خواهِ انحصارطلبِ باج گیرنده از نظام و مردم است، جریانی که خواستار حداکثر توجه و امکانات بوده و در مقابل کمترین فایده را برای مردم و نظام اسلامی داشته و حقوق آنها را نادیده می  گیرد. این جریان همواره با مظلومیت نمایی، طبع لطیف هنرمندان را مستمسکی برای فرار از تعهدات اجتماعی  اش قرار داده است. جریانی که نمی  توان هیچ سابقه قابل دفاعی از حضور آن در کنار ملت و نظام اسلامی در دوران انقلاب، هشت سال دفاع مقدس، دوران پس از جنگ و در زمان وارد آوردن انواع و اقسام فشارها بر جمهوری اسلامی مشاهده کرد، اما هر روز بر تواقعات و خواسته  های رنگارنگ آن افزوده می  شود. جریانی که علاوه بر رسانه  های هنری، ستون  های ثابتی در برخی روزنامه  ها و سایت  های سیاسی در دست داشته و مدام بر تقبیح سفارشی سازی و یا همان همراهی با ملت و نظام اسلامی اصرار کرده و آن را مغایر با ذات هنر می  داند.

سینمای همواره طلبکار به خوبی از شگردهای رسانها ی مطلع بوده و می تواند با راه اندازی انواع جریان های رسانه ای کار خود را پیش ببرد. ابداع انواع و اقسام اصطلاحات و تثبیت آنها جهت بهره برداری در زمان  های خاص، یکی از این شگردهاست. "سینمای سفارشی"، "سینمای مستقل"، "سینمای دولتی"، "سینمای نفتی"، "خودارزشی پندار"، "جریان‌هایی افراطی"، "تندرو" ،"متحجران"، "افراط گرایان"، "گروه  های فشار"، "نیروهای دولتی"، "ارزشی ها"، "مزدوران فرهنگی" و امثالهم نمونه  هایی است از القاب و برچسب هایی که به کرات در سال  های اخیر در رسانه  های حامی این سینما به کار گرفته شده تا هنگام مطالبه گری  های این جریان و هوچی سازی  های رسانه  ای آن، مورد بهره برداری قرار گیرد.

سینمای طلبکار مدعی با سینماگرانی دانای کل1

هنرمندان وابسته به این جریان که حتی پیام دوستانه، متواضعانه و مهربانانه رئیس دولت جمهوری اسلامی را به بخشنامه امید، دخالت دولت در امور سینما و فشار برای سفارشی  سازی تعبیر کرده و طبع لطیف هنرمندشان از دعوت رئیس جمهور برای وارد کردن امید به فیلم  ها آزرده می  شود؛ در برابر جنگ فرهنگی همه جانبه نظام سلطه علیه جمهوری اسلامی مغموم نمی  شوند. غرورشان زمانی که در آثار سینمایی ضد ایرانی، به ایرانیان توهین می  شود و یا زمانی که رؤسای دولت  های مختلف امریکا، به امضای تحریم  ها علیه جمهوری اسلامی می  پردازند، گوئی که حیات و ممات ملت  ها دست ایشان است، جریحه دار نمی  شود؛ اما زمانی که از آنها خواسته شود پیرامون شجاعت، ایثار، عدالت، ارزش  های الهی، شهداء، بیداری اسلامی و امثالهم فیلم بسازند، خون شان برای ابزاری نمودن هنر و سینما به جوش می  آید.

سینمای طلبکار مدعی با سینماگرانی دانای کل1

به واقع در سه دهه گذشته که جمهوری اسلامی همواره تحریم بوده، چند نفر از کارگردانان مطرح و بین المللی که در کنار صدها هنرمندی که در جشنواره  های متعدد هنری در رشته  های سینما، نقاشی، مجسمه سازی و ... در اقصی نقاط جهان شرکت کرده  اند، بعضاً جایزه گرفته  اند و یا داوری کرده  اند؛ به دفاع از مردم و نظام جمهوری اسلامی مبادرت نموده اند؟ کدام یک از این افراد روشنفکر در سه دهه گذشته عصری برای مقابله با هجمه  های سنگین رسانه  ای غرب علیه ملت ایران تولید کرده و به آن جشنواره  ها ارسال کرده اند؟ در سال  های اخیر که تحریم  ها رشد فزاینده  ای گرفته و حتی در برخی بخش  ها مستقیماً حیات و زندگی ایرانیان را نشان رفته است، هنرمندان اسکار گرفته، کن و ونیز رفته، برنده خرس طلائی و ... چندبار علیه این رفتارهای ظالمانه موضع گیری کرده  اند؟ دفاع از یک جامعه مسلمان در شأن یک جشنواره  ای هنری نبوده و به پرستیژ آن ضربه می زند؟ و یا در صورت اقدام به چنین عمل شجاعانه  ای، عمله  های فرهنگی نظام سلطه از اهدای جوایز به این هنرمندان روشنفکر طفره میرفتند؟ چگونه است که بسیاری از همین افراد در آثارشان، مطالبات سیاسی خود را در اعلی درجه دنبال کرده و در بیرون از فضای هنر نیز از هیچ اظهار نظر سیاسی کوتاهی نمی کنند، همان طور که در جریان فتنه ۸۸ نکردند.

تاکنون هیچ نامه و بیانیه ای در دفاع از مردم شریف، نجیب و مظلوم ایران، هیچ فیلم، تئاتر، نمایشنامه، فیلم کوتاه و مستندی از ایشان در ارائه چهره واقعی مردم ایران و هیچ اثر یا کلامی در پشتیبانی از حرکت  های ضداستعماری و ضداستکباری و ضد نظام سلطه در جهان یا دفاع از حرکت  های بیداری اسلامی، از این هنرمندان لطیف الطبع در جشنواره  های خارجی به نمایش درنیامده و ظهور و بروز نداشته است. نهایت حرکت ایشان به چیزی شبیه کمپین "کشتار را متوقف کنید"، آن هم پس از سال  ها اعتراضی که نسبت به خاموشی این جریان صورت می  گرفت، منتهی می  شود.

سینمای طلبکار مدعی با سینماگرانی دانای کل1

انصاقاً باید روحیه سینماگرانی که قائل به نقد اجتماعی هستند را تحسین کرد، سینماگرانی که اغلب آنها با گذشت بیش از ۳ دهه، کوچکترین انعطافی نسبت به نمایش نقاط و ترسیم افق  های روشن جامعه از خود نشان نداده و بسیار بر این امر افتخار می  کنند که سرسوزنی محافظه کار و عافیت طلب نشده  اند (در نگاه این هنرمندان، نمایش هر نقطه روشنی از دوران جمهوری اسلامی به معنای محافظه  کاری و سفارشی  سازی است). سینماگرانی که در سال  های اخیر و پس از رویگردانی مردم از سینمای تلخ و سیاه به اصطلاح اجتماعی، برای نیل به اهدافشان راه  های جدیدی را پیش روی خود گشوده  اند، عده  ای روی اکران خارجی حساب باز نموده تا مشکل سرمایه را حل کنند و عده  ای دیگر با اندکی جرح و تعدیل، برای نمونه در حجاب بازیگران زن، فیلم  های خود را روانه شبکه خانگی کرده  اند تا حداکثر اثرگذاری را بر جامعه داشته باشند.

سینمای طلبکار مدعی با سینماگرانی دانای کل1

در دهه  های اخیر صدها فیلم اجتماعی با ادعای انعکاس واقعیات جامعه و مشکلات مردم ساخته شده است، اما به سختی می  توان فیلمی را یافت که توانسته باشد بر مشکلات قشری که آنها را سوژه کرده است، اثر مثبتی داشته باشد. به واقع فیلمسازانی که حاضر نیستند جشن باشکوه ۲۲ بهمن ماه هرسال و اعیادی چون نیمه شعبان و عید غدیر را جشن بنامند، حال بد خود را به کل جامعه تعمیم داده و سینما را وسیله  ای برای بیان دیدگاه  های شخصی خویش می  نمایند. به این ترتیب افرادی که خود مدعی هنر برای هنر هستند، از سینما استفاده ابزاری نموده و آن را شدیداً سیاسی کرده و در جواب انتقادات، اجتماعی سازی و انعکاس واقعیات را بهانه می  کنند.  

برای نمونه عدم اثرگذاری عمده آثار اجتماعی دهه  های گذشته بر وضعیت فقر و نابسامانی  های اجتماعی نشان می  دهد که آثار فوق برای اصلاح وضعیت جامعه ساخته نشده  اند، چرا که اگر چنین بود، نیت خالص فیلمسازان سبب ایجاد اندک بهبود و ارتقائی در زندگی طبقات فرودست جامعه می  شد، حال که چنین اتفاقی در سال  ها و دهه  های گذشته نیفتاده است، می  توان نتیجه گرفت عمده فیلمسازان به اصطلاح اجتماعی  ساز، نه برای اجتماع، که برای دل خویش فیلم ساخته و در موارد متعددی حدیث نفس خود را مطرح کرده  اند. البته روی سخن این نیست که هر فیلمی الّا و لابد باید گره  ای از گره  های جامعه را باز کند، بلکه منظور این است که فیلم شخصی  ساز برخلاف ادعای سازندگان آنها برای اصلاح جامعه ساخته نشده  اند، اگرچه این افراد عموماً ادعای فیلم  سازی برای اصلاح جامعه را نیز ندارند، آنها صرفاً وظیفه خود را نمایش واقعیات می  دانند!

جریان سینمایی معتقد به نقد اجتماعی و نمایش فلاکت و سیاهی  های اغراق آمیز، یکی از عواملی جدی و اصلی سرخوردگی جوانان، معضلات عجیب و غریب فرهنگی و اقتصادی امروز جامعه است. مگر نه این است که عدم تبیین مؤلفه  های فرهنگ زندگی اسلامی نظیر همت برای کار و تولید سازنده، قناعت، ساده زیستی، انفاق، ایثار، وجدان کاری، پاک دستی اقتصادی، تلاش برای رونق وضع عمومی، پرهیز از اسراف و .... در کنار دامن زدن به مصرف گرائی، ستایش زرق و برق زندگی مادی غرب، نمایش آثار و تولیدات مروج فرهنگ غربی، پرستش نظرات و آراء فیلسوفان و نظریه  پردازان غربی و مواردی از این دست باعث شده تا در میانه دهه عدالت و پیشرفت امنیت فرهنگی جامعه و به تبع آن امنیت اقتصادی و اجتماعی آن مورد چالش و در آستانه بحران قرار گرفته باشد؟

سینمای طلبکار مدعی با سینماگرانی دانای کل1

صحبت در این باره بسیار است و پیش از این نیز بارها بدان پرداخته شده است، اما معلوم نیست مسئولان و متولیان حوزه رسمی فرهنگ، هنر و رسانه جمهوری اسلامی چه زمانی به این نتیجه می  رسند که هنر متعالی و متعهد از هنر بی تعهد و غیر مسئولی که یکی از عوامل اصلی ایجاد چالش  های پیچیده فرهنگی و اقتصادی در جامعه است، جدا بوده و نباید بیش از آنچه که ظرفیت این جریان  هاست به آنها بها داده شده و بیت المال هزینه استمرار حاکمیت آنها بر این عرصه باشد.

در پایان شاید می  توان گفت جریان موسوم به سینمای اجتماعی نه چندان معتقد به صیانت از ارزش  ها و آرمان  های اسلامی است و نه چندان متعهد به دفاع از ایران و ایرانی و اعتلای جامعه ایرانی، چه در داخل و چه در خارج از کشور؛ که اگر جز این بود آثار هنری و محصولات فرهنگی تولید شده توسط این جریان در ۳۷ سال گذشته به صیانت از عناصر فرهنگ زندگی اسلامی ایرانی، اعتلای فرهنگ جامعه، ایجاد شوق و امید، تقویت روحیه خودباوری، دمیدن روح اقتدار و استقلال و مواردی از این دست می  انجامید. کیست که نداند هنر کارکردهای فراوانی در جامعه سازی، تمدن سازی و اعتلاء و پیشرفت و اقتدار یک جامعه دارد؟ هنرمندان روشنفکر جمهوری اسلامی در رشته  های مختلف یا حاضر نیستند این کارکردها را ببیند، یا تمایلی به استفاده از آنها ندارند و دلیل آن مشخص است، چرا که هر پیشرفتی که در جامعه ایرانی صورت بگیرد، به پای نظام اسلامی نوشته خواهد شد و جشنواره  های خارجی از این بابت به کسی جایزه نمی  دهند.

جالب  تر آنکه مدیران سینمایی دولت یازدهم با تکرار نظراتی شبیه آنچه که مدت هاست هنرمندان بعضاً غیرمتعهد در سال  های اخیر در فضای رسانه  ای کشور پراکنده کرده  اند، سیاه نمایی و تلخی موجود در آثار نمایشی را به حال بد هنرمندان که منتج از حال بد و شرایط دشوار جامعه می  باشد، نسبت می دهند. این در حالی است که در ایالات متحده با وجود آنکه در ۵ سال اخیر درگیر بحران مالی شدید بوده و بسیاری از بانک  ها و شرکت  های این کشور ورشکست و میلیون  ها نفر به جمعیت بی  خانمان  ها و افراد متقاضی دریافت غذای رایگان اضافه شده است، کمتر نشانی از این بحران و یا جامعه  ی خسته و افسرده در آثار مطرح سینمایی هالیوودی می  توان یافت و حتی برعکس هنرمندان امریکایی، برخی قهرمانان فراموش شده را نیز مجدداً در قالب آثاری چون "کاپیتان امریکا" و "لیگ عدالت" احیاء کرده و به این وسیله جامعه خود را از لحاظ روانی سر پا نگهداشته  اند.

سینمای طلبکار مدعی با سینماگرانی دانای کل1

کم و بیش می توان در میان رسانه  های مکتوب یا مجازی به مواردی برخورد کرد که نویسنده از روی جهل و یا به عمد سعی دارد سینمای اجتماعی را به عنوان یک ژانر مهم تثبیت شده به مخاطبان بعضاً غیر هنری خود القاء کند، ژانری که پرداختن به آسیبها و معضلاتی چون جمله اعتیاد، طلاق و فحشاء، مشکلات زنان و ... در سایه نگاهی جامعگرا و جامعنگر اصلی  ترین خصوصیت آن است.

بزرگنمائی از سینمای اجتماعی و سینماگران اجتماعی  ساز در سال  های اخیر درحالی صورت می  گیرد که همان  طور که  اشاره شد،  این سینما از پایه، سینمایی دروغ گوست و سینمایی است که سینماگر آن وظیفه خود را در نمایش تیرگی  هایی می  داند که مسأله  جامعه  نیست  اما ایشان اصرار دارند آنها را به عنوان مسأله جامعه معرفی کند. این سینما نابیناست و واقعیت جامعه را صرفاً در بخش سیاهی  ها  در  نظر گرفته و حاضر به دیدن پیشرفت  های جامعه نیست. این سینما امیدکُش است و توانسته است طی ۳۷ سال بخشی از بدنه  ی جامعه را به رخوت، سستی، ناامیدی، بی انگیزه گی و امثالهم بکشاند و در مقابل با نمایش همین مشکلاتی که خود بوجود آورده، انگشت اتهام را  به  سوی نظام  و  فرهنگ اسلامی نشانه برود.

سینمای اجتماعی هر روز بزرگتر می  شود بی آنکه مدعیان آن و مدیران حامی آن پاسخ دهند این سینما دقیقاً چه خدمتی به اعتلای فرهنگی و صیانت از فرهنگ اسلامی ایرانی کرده و یا سینماگران معتقد به نقد اجتماعی چرا از نمایش قهرمانان پویا، زنده و امیدوار ایرانی عاجزند؟

چرا سینمای باصطلاح اجتماعی ایران نمی  خواهد پس از ۳۷ سال پیشروی جامعه خود حرکت کرده و با ترسیم افق  های روشن،  موجب تعالی جامعه گردد؟

چرا این سینما اصرار دارد مسیر جامعه را به سمت دره منحرف کرده و یا همواره پشت سر مردم حرکت کند و مدام نق بزند؟

سینمای اجتماعی ایران هر روز بیشتر جلوه می کند، بی آنکه آن دسته از حامیان غافل این پدیده که اتفاقاً فاقد  نگاه استراتژیک و  راهبردی  نیز  هستند،از خود بپرسند اگر سایر پتانسیل  های بالقوه این پدیده تمدن نابودکن فعال شود، دیگر چه نیازی به تحریم؟ چه نیازی به داعش؟ آیا اصلاً از فرهنگ زندگی اسلامی ایرانی چیزی باقی خواهد ماند؟

نظرات

  • محمد رضوانی پور ۱۳۹۴/۰۳/۲۸ - ۱۴:۴۳
    6 3
    تا وقتی که طرز برخورد شما هم این قدر با تهاجم و در حد این نق زدن ها باشد چیزی جلو نخواهد رفت.
  • رضا حسین نژاد ۱۳۹۴/۰۳/۲۸ - ۱۸:۳۶
    3 5
    کجای این مطلب نق زدنه جناب رضوانی پور؟؟؟؟ واضح تر از این توصیف در سینمای ایران سراغ دارید؟؟؟ چرا سعی می کنیم لایه های پنهان و تاسف بار سینما همیشه مخفی بماند؟؟؟
  • محمد رضوانی پور ۱۳۹۴/۰۳/۲۹ - ۱۳:۰۴
    7 4
    من اسم این تهاجم یک طرفه رو چیزی جز این نمیذارم. تا کی میخوایم دم از گناهکار بودن اهالی سینمای ایران بزنیم؟ در طول این سال ها ثابت شده چیزی که به سینمای ایران ضربه زده ورود یک سری از آدم های غیر متخصص و نا آشنا با این رسانه و کنار رفتن بقیه بوده. نویسنده در اینجا سینماگران را مقصر تمام مشکلات معرفی کرده. یک بار فکر کنیم واقعا چه می شود که در مسائل حساس، نظر اغلب منتقدین، فیلمسازان و کسانی که عمر خود را صرف شناخت این هنر کرده اند، 180 درجه با دوستان تفاوت می کند؟ یک بار فکر کنیم شرایط جامعه مان چیست که انتظار "یه حبه قند" ساختن را از تمامی فیلمسازانمان داریم؟ یک بار فکر کنیم آیا با جامعه سینمایی منصفانه برخورد کرده ایم یا با سیاست های غلط باعث منزوی تر شدن آن ها شده ایم؟ فیلم ارزشی ساختن از دل فیلمساز بر می خیزد نه از تحمیل کردن این مسئولیت به آن ها. نظام ما به همین هنرمندان نیاز دارد و طبق فرموده رهبری، کلید پیشرفت در دست آنهاست. ببینیم در طول این سال ها چقدر از دخالت های بی جا ضربه خورده ایم؟ بگذاریم این فیلمسازان و خود مردم باشند که برای خود تصمیم بگیرند. تاریخ نشان داده است که مردم ما آنقدر فهمیده هستند که اگر کسی به ارزش های آنان توهین کرد، او را از دایره ی انقلاب به خارج برانند. اما امان از روزی که عده ای بنشینند و برای مردم تعیین کنند ارزش ها و نا ارزش ها، خط قرمزها، هنجار و ناهنجارها را... به راستی زمان این نرسیده است که دریابیم مردم از این گفتمان دستوری به ستوه آمده اند؟ دغدغه هایمان برای ارزش ها بسیار درست است، روش را هم بیاموزیم.
  • ۱۳۹۴/۰۳/۳۰ - ۱۱:۱۹
    7 0
    من هم با نظرات محمد موافق هستم. واقعا ما از دخالت های بی جا در حوزه هنر و مخصوصا سینما رنج می بریم. تو غرب وقتی کارگردانی نتوانه فیلمی بسازه که هزینه هاش را به واسطه تماشاچی دربیاره، از دور فیلمسازی خارج میشه و اونوقت اینجا تازه سال دیگه فیلم جدید تر می سازه! تو غرب وقتی اثری با روح اخلاق عمومی جامعه در تعارض باشه ساخته میشه، اون فیلم اصلا موقعیتی برای ارایه و .. پیدا نمی کنه و اونوقت تو اینجا بهش جایزه هم میدن و تقدرش هم می کنن و ... تو غرب وقتی سینما گری موضع اپوزیسیون می گیره و تفکرات خودش را در تعارض با سیاست های کلی نظام حاکم معرفی می کنه، بدنه حاکمیتی غرب دیگه هیچ گونه کمکی در تولید اثرش نمی کنن و اینجا اتفاقا هرکی به حاکمیت بیشتر فحش بده و بیشتر ... تازه مقرب تر هم میشه و میتونه با مسئولین فالوده دو نفری بخوره و ...

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.