یکشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۳:۲۵

نگاهی به پخش فیلم اکران نشده مهرجویی از سیما

«آسمان محبوب»؛ فیلمی که محبوب نشد/ چرا فیلم‌های تخیلی ایرانی، کمدی از آب درمی‌آیند؟!

فیلم سینمایی آسمان محبوب

سینماپرس: عباس کریمی‌عباسی/ «آسمان محبوب»؛ فیلمی از داریوش مهرجویی است که به سینمای مردمی نزدیکتر است اما اشکالات مختلف داستان تخیلی آن که هنوز بسترسازی مناسبی از آن در سینمای ایران انجام نشده باعث شد تا این فیلم از سوی منتقدان مورد هجوم قرار گرفته و بیشتر به شکل یک هجویه به آن نگاه شود.

«آسمان محبوب» فیلمی است درباره دکتری مبتلا به تومور مغزی و رو به مرگ که پس از آگاهی از این موضوع آماده مرگ می شود اما پس از تصادفی به روستایی راه پیدا می کند که مردمی عجیب دارد و یکسال بدون دکتر بوده اند و بی دلیل از چشم هایشان اشک جاری است. در میان آنها دختری است که شباهت زیادی به دختر دکتر دارد و مردی که عرقیات و داروهای گیاهی درست می کند و غریب نام دارد از همه آنها عجیبتر به نظر می رسد. سردرد ناشی از تومور دکتر با خوردن دارویی گیاهی خوب می شود اما پس از مدتی به حال مرگ می افتد و غریب با به خطر انداختن جانش و رفتن به غاری تاریک گلی برای او می آورد که با ترکیب دارویی دیگری باعث نجات جانش می شود. در پایان وی در بیمارستان به هوش آمده و می فهمد که تومورش از بین رفته است. با دوست دکترش برای یافتن روستا می رود و آن دو متوجه می شوند که روستا پنجاه سال پیش بر اثر زلزله نابود شده و همه اهالی آن از بین رفته اند و دکتر نوعی سفر ذهنی زمانی به آنجا داشته است.

اما چرا «آسمان محبوب»؟ محبوب دکتر قبلی بوده که ورود دکتر درست یکهفته قبل از سالگرد وی است و اهالی می خواهند با ساخت مقبره ای بر مزار وی مراسم مناسبی در سالگردش برگزار کنند و بلد نیستند گنبد آن را بزنند و دکتر که پدرش معمار بوده و این کار را بلد است آن را به آنها یاد می دهد و چون گنبد رنگ فیروزه ای پیدا می کند نام آن را آسمان محبوب می گذارند. می بینیم که نام فیلم از بخش فرعی داستان گرفته شده که تاثیر چندانی در سیر حوادث آن ندارد و برای همین نام مناسبی برای فیلم به شمار نمی آید و همین موضوع بخشی از ارتباط گیری بیننده با فیلم را خدشه دار می کند.

از طرفی داستان پیرنگی کلیشه ای و نخ نما دارد که بارها در سینمای جهان مورد استفاده قرار گرفته و به خودی خود جذابیت لازم برای جذب مخاطب را دارا نیست مگر این که بر این پیرنگ شخصیتهایی سوار شوند که قدرت پیشبرد داستان فیلم را داشته باشند که متاسفانه در «آسمان محبوب» شاهد این اتفاق نیستیم. برای همین است که برق زدن چشم غریب جای آن که ماهیتی مرموز و جذاب در جهت پیشبرد داستان فیلم باشد خنده دار به نظر می رسد و باعث خنده و مضحکه برخی از تماشاچیان در زمان نمایش فیلم در جشنواره فیلم فجر شد و نقدهایی مختلف تندی را در ادامه خود در رسانه ها به دنبال داشت. به نظر می رسد همین بازتابها نیز سیمافیلم را که تهیه کننده فیلم است بر آن داشته تا از اکران فیلم جلوگیری کرده یا لااقل دنبال اکران آن به صورت جدی نباشد و پس از پنج سال فیلم روز گذشته و برای اولین بار از شبکه چهار سیما پخش شود.

مشخص است که مهرجویی در این فیلم به مخاطب مردمی نزدیکتر شده اما هنوز عناصر و نمادهای سینمای خود را دارد که متاسفانه در خدمت فیلم نیستند و به امان خدا رها می شوند. می شود گفت که غریب نماینده طب سنتی است که از بین رفته و می تواند حتی بیماری های لاعلاج را درمان کند. دکتر محبوب که در سیل جانش را برای نجات بقیه از دست می دهد نیز نماد فداکاری است و مردم بخشنده ده نماد دست و دلبازی. دکتر سرطانی نیز نماد پزشکی امروز که قادر به درمان برخی بیماری ها نیست و متوسل به طب گیاهی می شود. اما اشکهای مردم نماد چیست؟ مرواریدهایی که فقط در دست غریب از آب رودخانه بیرون می آید چه؟ زنی که ناگهان از افسردگی در می آید و به ساماندهی خانه می پردازد چه؟ و ... البته برای هر کدام از این ها می توان حدس هایی زد که تعداد آنها بسیار است اما این که مد نظر فیلمنامه نویس چه بوده و این نمادها چگ.نه در خدمت فیلم قرار می گیرند موضوعی است که مثل شفای دکتر نامکشوف باقی می مانند.

نکته مهم دیگری که باید به آن توجه داشت این است که سینمای تخیلی در ایران هنوز جایگاه خود را پیدا نکرده و مثل فیلم های کاراگاهی که حضور کاراگاهی با بارانی بلند و و رفتار کاراگاهان غربی باعث خنده تماشاگر ایرانی می شود باید متناسب با ظرفیت ها و شخصیت های قصه در بستری ایرانی باشد تا بتواند برای بیننده قابل باور به نظر برسد.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.