پنجشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۲:۳۱

۷ فروردین زادروز زنده یاد خسرو شکیبایی؛

خاطرات شیرین سینماگران از هنرمند فقید و محبوب سینمای ایران/ از معجون فروشی تا نوکری امام حسین(ع)

تولد مرحوم خسرو شکیبایی

سینماپرس: ناصر بهزادی/ هفتم فروردین ماه، زادروز ولادت زنده یاد خسرو شکیبایی، ما را برآن داشت تا با برخی از هنرمندان برجسته سینمای ایران درباره خاطرات، ویژگی های شخصیتی و جایگاه خسرو شکیبایی در سینمای ایران گفتگو کنیم.

به گزارش خبرنگار سینماپرس، خسرو شکیبایی در سال ۱۳۲۳ در تهران به دنيا آمد و تحصيلاتش را در رشته بازيگري در دانشكده هنرهای زيبای دانشگاه تهران به پايان برد. او تا پيش از انقلاب فقط در عرصه تئاتر فعاليت داشت و فعاليت حرفه ای در عرصه سينما را با بازي در فيلم «خط قرمز» به کارگردانی مسعود کیمیایی آغاز كرد. اما سرآغاز دوره تازه فعاليت بازيگری شكيبايی را بايد فيلم «هامون» به کارگردانی داریوش مهرجویی دانست. او به خاطر بازی در اين فيلم سيمرغ بلورين بهترين بازيگر نقش اول را در هشتمين جشنواره فيلم فجر به دست آورد. او همچنين براي بازی در فيلم «كيميا» به کارگردانی احمدرضا درویش نیز بار ديگر برنده سيمرغ بلورين بهترين بازيگر نقش اول از سيزدهمين جشنواره فيلم فجر شد. شكيبايی بازي در بيش از بيست و سه فيلم سينمايی و نيز مجموعه های تلويزيونی متعددی را در كارنامه خود دارد. وی ۲۸ تير ۱۳۸۷ بعد از مدت ها تحمل بیماری و در میان بهت و حیرت و حسرت جامعه هنری ایران دار فانی را وداع گفت.

خسرو شکیبایی جزو آن دسته از بازیگرانی است که دیگر هیچ گاه در تاریخ سینمای ما تکرار نخواهند شد. شکیبایی بازیگری بود که از شاگردی کردن در عرصه سینما به یک نوع پختگی خاصی رسید که کمتر هنرمندی در عرصه بازیگری توانسته است به آن دست پیدا کند. شکیبایی تنها یک بازیگر نبود. او هنرمندی تمام عیار بود که نه تنها در حیطه بازیگری بلکه در سایر رشته ها از جمله: صدا پیشگی، نویسندگی و... هم دستی بر آتش داشت. علاوه بر تمامی این ها سابقه کار جدی و طولانی اش در عرصه نمایش باعث شده بود تا او اصول بازیگری از جمله: فن بیان، میمیک و امثالهم را به خوبی بیاموزد و از این رو است که بازی های وی در میان مخاطبان آثار سینمایی ایران تاکنون مانا شده اند.

علاوه بر تمامی این ها همکاری مداوم خسرو شکیبایی با فیلمسازان بزرگی همچون: سید ضیاء الدین دری، داریوش مهرجویی، احمدرضا درویش و... سبب شده بود تا اندازه بازی های این هنرمند ارزشمند سینما هیچ گاه افول پیدا نکرده و به بهترین و بالاترین شکل ممکن ادامه پیدا کند. از سوی دیگر اگرچه این هنرمند در سال های واپسین عمرش در آثاری میانمایه نیز ایفای نقش کرده بود اما به دلیل مسلط بودن بر کارش و تعهد حرفه ای که نسبت به سینما داشت همیشه به بهترین شکل ممکن نقش های خود را در فیلم ها و سریال ها ایفا می نمود.

از سوی دیگر شکیایی از معدود ستارگان سینمای ایران بود که بیش از ۲ دهه به صورت مستمر در اوج باقی ماند و کمتر بازیگری در آن دوران تاریخی توانست جا پای او بگذارد. امسال در نوروز ۱۳۹۴ و به بهانه زادروز این هنرمند فرهیخته سینمای ایران برآن شدیم تا با برخی از سینماگران مطرح از جمله: سید ضیاء الدین دری، امرالله احمدجو، جواد طوسی، علی رویین تن و ابوالقاسم طالبی درباره این هنرمند، خاطرات و ویژگی های شخصیتی اش گفتگو کنیم که قطعا خواندن نظرات آن ها برای مخاطبان خالی از لطف نخواهد بود.

 

فیلمی که شکیبایی را یاد امام حسین (ع) انداخت!

ابوالقاسم طالبی کارگردان فیلم «دستهای خالی» با حضور زنده یاد شکیبایی در گفتگو با خبرنگار سینماپرس گفت: «دستهای خالی» آخرین فیلم ۳۵ میلیمتری بود که زنده یاد شکیبایی در آن ایفای نقش کردند. البته ایشان بعد از بازی در این فیلم در چند پروژه دیگر نیز حاضر شدند اما آن ها آثاری ویدیویی بودند که بعدا برای نمایش در سینماها تبدیل به آثار ۳۵ میلیمتری شدند و من بسیار خوشحالم که در واقع آخرین حضور سینمایی این هنرمند ارزنده در فیلمی به کارگردانی من بود.

وی ادامه داد: خاطرات از خسرو شکیبایی به شدت زیاد است اما آنچه که برای من بسیار جالب توجه بود این است که زنده یاد شکیبایی بعد از برداشت آخرین پلان اش در فیلم «دست های خالی» نزد من آمد و گفت: «من قبل از اینکه خسرو شکیبایی بشوم در هیات های مذهبی یکی از کسانی بودم که برای امام حسین (ع) چای می ریختم اما بعد از آنکه به شهرت و جایگاه کنونی ام رسیدم این مساله مهم را از یاد بردم و الآن بعد از بازی در فیلم تو دوباره یادم آمد که زمانی رفاقت هایی با امام حسین (ع) داشته ام و افسوس می خورم که چرا سال ها مساله ای دنیوی مثل شهرت مرا از این مهم غافل کرده بود و می خواهم دوباره نوکری امام حسین (ع) را بکنم».

 

شکیبایی قربانی شرایط ناکارآمد سینما و تلویزیون شد!

جواد طوسی منتقد سرشناس سینمای ایران در آستانه زادروز زنده یاد خسرو شکیبایی گفت: زنده یاد شکیبایی نمونه بارز بازیگری است که قابلیت ستاره شدن از هر لحاظ را داشت که در مقطعی از دوران بازیگری اش این اتفاق برایش رقم خورد و در دوره ای هم به دلایل انتخاب های ناصحیح خودش و همچنین شرایط روز سینما تصویر ستاره بودنش به شدت مخدوش شد!

وی ادامه داد: در تداوم آزمون و خطای سینمای پس از انقلاب اسلامی علامت سوالی بزرگ وجود داشت که مدیران سینمایی تا چه اندازه به یک بازیگر میدان عمل می دهند تا او بتواند به عنوان یک ستاره تعریف شود؟ و آیا اینکه مدیران سینمایی در صدد هستند تا نسبت به حذف ستاره های سینما اقدام کنند یا خیر؟ چرا که ما در جامعه ای زندگی می کنیم که اصولا در آن قرار نبوده و نیست تا شرایط مناسبی برای بازیگران مستعد فراهم شود تا بتوانند موجودیت واقعی خود را عرضه کنند و این نگرانی و هراس از محوریت این گونه بازیگران هیچ گاه به یک پاسخ منطقی نرسیده است.

طوسی افزود: روی همین اصل این عوامل بازدارنده و الزام و اصراری که برای جلوگیری از ستاره شدن این طیف از بازیگران وجود دارد همچنان سوال برانگیز است و ما باید به این مهم دست پیدا کنیم که سینما قواعد  خودش را دارد و باید آن قواعد را ما درست به اجرا دربیاوریم و نگاه های خود را تحمیل کنیم چرا که تجربه نشان داده این گونه عملکردها می توانند یک عامل مخدوش شونده و آسیب زننده برای سینمای ایران به شمار آیند و خسرو شکیبایی هم یکی از قربانیان اصلی این نگاه و این مسیر انحرافی در سینمای ایران بود.

این منتقد سینمای ایران در ادامه با تاکید بر اینکه خسرو شکیبایی برخی مواقع به دلیل افتادن در دام کلیشه ناگزیر به تکرار شد اظهار داشت: شاخص ترین فیلم دوران بازیگری شکیبایی فیلم سینمایی «هامون» به کارگردانی داریوش مهرجویی است و بعد از آنکه از بازی وی در این فیلم استقبال شد ناخودآگاهانه شکیبایی در فیلم های بعدی اش به تکراری از نقش همان هامون رسید که نتوانست برای او مانند یک برگ برنده عمل کند.

وی ادامه داد: اما با تمامی این ها شکیبایی به خاطر اینکه بازیگر قدرتمندی بود و انعطاف پذیری بالایی در ایفای نقش هایش داشت سال ها بعد نیز توانست نقش هایی ماندگار از خود به یادگار بگذارد که نمونه بارز آن ها بازی در یکی از نقش های مکمل فیلم سینمایی «حکم» به کارگردانی مسعود کیمیایی بود که نشان داد اگر نقشی درست به بازیگر پیشنهاد داده شود چه نقش اصلی باشد و چه مکمل این قابلیت را دارد تا بازیگر را وادار به تغییر و تحرک و حرکت نماید. این نمونه تنها به این فیلم ختم نمی شود و شکیبایی در فیلم هایی همچون: «خواهران غریب» به کارگردانی کیومرث پوراحمد، «کیمیا» به کارگردانی احمدرضا درویش و یا «سالاد فصل» به کارگردانی فریدون جیرانی نقش هایی ماندگار را از خود برجای می گذارد.

طوسی افزود: این موارد نشان از آن دارد که شکیبایی فقط گاه به گاه انتخاب های خوب داشته است و متاسفانه به دلیلی نامعلوم اغلب در فیلم های فاقد روایت ایفای نقش می کرده که تمامی تلاش هایش برای یک بازی درست تاثیرگذار نبوده است. این مهم به ما یادآور می شود که بازیگران مستعد می توانند قربانی شرایط ناکارآمد سینما و تلویزیون شوند و به همین دلیل آن ها نیاز به مراقبت های لازم دارند تا به ورطه سقوط، تکرار و کلیشه نیفتند و بتوانند همیشه بدرخشند!

 

خسرو شکیبایی با یک ماشین پر از طالبی به همه شیرینی تولد همسرش را داد!

علی رویین تن دیگر کارگردان سینمای ایران نیز که فیلم «دل شکسته» را با حضور شکیبایی کار کرد در این باره اظهار داشت: خسرو شکیبایی هنرمندی بزرگ است که متاسفانه مانند بسیاری از هنرمندان بزرگ دیگر بعد از حیاتش توجه ویژه ای به وی نشان داده شد. حرف ها در مورد ویژگی های بازی و اصول اخلاقی و بازیگری این هنرمند پیش از این زیاد زده شده است و از این رو من مایلم تا دو خاطره جالبی را که از این هنرمند دارم بیان کنم.

وی ادامه داد: آخرین کار سینمایی زنده یاد شکیبایی بازی در فیلم سینمایی «دل شکسته» به کارگردانی من بود. در یکی از روزها که ما در حال تمرین بودیم تولد همسر خسرو شکیبایی نازنین بود و او از این امر بسیار خوشحال بود و مرتب به من می گفت: «علی امروز تولد همسرم است!»‌ من که از خوشحالی خسرو به شدت به وجد آمده بودم و می خواستم کاری برای دلخوشی او انجام دهم با چند نفر از بچه های صحنه هماهنگ کردیم و یک سینی پر از گل های قرمز طراحی کردیم و آن سینی را به خسرو دادیم تا برای همسرش هدیه ببرد و او را با یکی از راننده ها راهی منزل کردیم و مشغول کارهایمان شدیم.

رویین تن افزود: زمانی که راننده برگشت آمد،  همه بچه های گروه را صدا زد و ما دیدیدم که خسرو تمامی ماشین را پر از طالبی کرده و یک نامه روی آن گذاشته و گفته که «این طالبی ها شیرینی تولد همسرم است» گروه فیلمبرداری هم که از این امر بسیار به وجد آمده بودند کار را رها کرده و خود را با خوردن طالبی سرگرم کردند.

وی ادامه داد: خسرو همیشه کارهای جالبی انجام می داد. شاید باور نکنید اگر بگویم که او بستنی را در دنیا بیش از هر چیز دیگری دوست می داشت و به نوعی عاشق بستنی بود. اما به دلیل بیماری دیابت پزشکان به او اجازه مصرف بستنی نمی دادند. روزهایی در طول فیلمبرداری کار ما به شدت طول می کشید و ما ساعت ها در لوکیشن مشغول تمرین و یا چیدمان صحنه بودیم و خوب بیماری خسرو هم به شدت مزمن شده بود و از همین رو تاب تحمل چندانی برای ماندن در لوکیشن نداشت. از همین رو من صبح به صبح با یک کارتن بستنی به لوکیشن می آمدم و یکی از بستنی ها را به او می دادم که خوشحال شود اما بعد از یک ساعتی که سر یخچال می رفتم می دیدم که خسرو مانند یک کودک بازیگوش همه بستنی ها را یواشکی خورده است!

رویین تن در خاتمه گفت: خسرو شکیبایی یک جواهر گرانبها برای سینمای ایران بود که دست اجل او را خیلی زود از ما گرفت. شکیبایی با کبر، غرور و حسد هیچ میانه ای نداشت و خود را همیشه به تمامی مردم متعلق می دانست، او مردی شریف و بسیار خانواده دوست بود و من امیدوارم که هنرمندانی مانند زنده یاد شکیبایی روز به روز در جامعه ما بیشتر و بیشتر شوند.

 

وقتی شکیبایی به دروغ خود را یک عاشق خسته جا زد!

امرالله احمدجو کارگردان سینما و تلویزیون ایران که با سریال «روزی روزگاری» در بین مردم درخشید گفت: زمانی که من می خواستم سریال «تفنگ سرپر» را بسازم مدت ها بود خسرو را ندیده بودم. او مدتی مریض شده بود و در بستر بیماری افتاده بود و من یک بار به عیادتش رفتم و بعد از آن درگیر بازی در یکی از آثار داریوش مهرجویی شد و هربار که قرار می گذاشتیم تا برای کار با هم حرف بزنیم قرارمان عقب می افتاد و خسرو به من مرتباْ می گفت: «فردا می آیم»! تا اینکه بالاخره یک شب به من زنگ زد و گفت امشب ما قرار است آخرین سکانس از کار را فیلمبرداری کنیم که تعداد زیادی هنرور هم در کار حضور دارند و بعد از اینکه کارم تمام شد به خانه شما می آیم.

وی ادامه داد: من دیدم که نیمه شب گذشت و از خسرو خبری نشد و از همین رو خوابیدم و ناغافل دیدم که اوایل صبح زنگ در خانه من را زد و با نان تازه وارد خانه ام شد و ما بعد از مدت ها یکدیگر را دیدیم. بعد از اینکه من خوب به او نگاه کردم متوجه شدم که به شدت خسته و شکسته به نظر می رسد و از همین رو از او پرسیدم که چه اتفاقی برایت افتاده است و من به شدت نگران تو شده ام! که خسرو با یک حالت به شدت مغموم و افسرده به من نگاهی کرد و گفت: «عاشق شدم، دوست من عاشق شدم»! خسرو این را گفت و یک قطره اشک هم از چشمانش پایین چکید!

احمدجو افزود: وقتی که من این صحنه را دیدم به شدت متعجب شدم چرا که خسرو را آدمی به شدت خانواده دوست می شناختم و برای غیر ممکن بود که او با داشتن همسری خوب و وفادار دوباره عاشق شخص دیگری شده باشد به همین دلیل مرتباْ به او اصرار می کردم که ماجرایش را تعریف کند اما خسرو همچنان خود را خسته نشان می داد و من هم به شدت کلافه شده بودم که چرا خسرو باید چنین اتفاقی برایش افتاده باشد تا اینکه دیدم او بلند بلند شروع به خنده کرد و گفت: «باهات شوخی کردم، اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که کمی سر به سر تو بگذارم»!

کارگردان سریال پر طرفدار «روزی روزگاری» ادامه داد: این خاطره را گفتم تا این نکته را یادآوری کنم که خسرو شکیبایی بازیگری به شدت حسی بود. بازیگری بود که به معنای واقعی کلمه و برخلاف بسیاری از بازیگران که تنها بلند شعار این را بدهند که جلوی دوربین زندگی می کنند واقعا همیشه و در همه لحظات زندگی اش مشغول بازی بود. بارها و بارها من شاهد این ماجرا بودم که نقش ها خسرو را با خود می بردند و او چنان در قالب نقش هایش فرو می رفت که همه عوامل پشت صحنه به شدت از بازی اش لذت می بردند.

وی ادامه داد: خسرو به شدت تشنه بازیگری بود و برای بودن در جلوی دوربین همیشه بی تاب بود و تنها دلیل آن هم این بود که بازیگری برایش به اندازه تمامی دنیا ارزش داشت و وقتی یک نقش را بازی می کرد به آرامش روحی و جسمی می رسید. شاید باورش کمی سخت باشد که برای خسرو به هیچ عنوان دستمزد بازی مهم نبود و او تنها می خواست تا نقش خود را دریابد و آن را به بهترین شکل ممکن به ثمر برساند.

احمدجو در خاتمه گفت: من و خسرو همکاری ها و خاطرات بسیار خوبی با هم داشتیم. بعد از سریال «روزی روزگاری» آنقدر رابطه ما با هم قوی شده بود که خسرو به جد به من اصرار می کرد اگر من فیلمی ساختم و نقشی هم برای او نداشتم او را بیاورم تا تنها مانند یک هنرور از جلوی دوربین رد بشود! اما متاسفانه دست اجل این مهلت را به من و خسرو نداد تا بتوانیم با هم همکاری های بیشتری داشته باشیم و من متاسفم که بیشتر از اینکه یک هنرمند خوب را از دست دادیم یکی از بهترین رفقای زندگی ام را از دست دادم و دیگر او را ندارم... م. یادش مانا!

 

شکیبایی بازیگری که از «معجون» فروشی در خیابان منیریه به شهرت رسید!

سید ضیاء الدین دری کارگردان برجسته سینما و تلویزیون ایران گفت: بهار سال ۶۳ من می خواستم اولین فیلم بلند سینمایی ام را با عنوان «صاعقه» بسازم که این فیلم اولین اثر جدی سینمای خانوادگی و اجتماعی پس از انقلاب اسلامی بود و برای مدیران وقت بسیار مهم بود که با توجه به تغییرات حاصل شده در سینما و نگاه نسل جدید به سینمای ایران چه اشخاصی باید در آن بازی کنند! ‌ تمامی این ها در حالی بود که در آن زمان سینمای ایران چندان بازیگری نداشت و تنها سعید راد و یکی دو بازیگر دیگر بودند که برای خود جایگاهی داشتند! من در آن دوران افراد زیادی را در دفترم می دیدم تا اینکه یک روز آقایی حدودا ۴۰ ساله به دفتر من معرفی شد ریش و موی نسبتا بلند و انبوهی داشت و به شدت محجوب و سر به زیر بود، وقتی که مدتی با او حرف زدم به نتیجه رسیدم این همان بازیگری است که مدت ها دنبالش بودم و به او گفتم که منتظر باشد تا برای بازی در فیلم خبرش کنیم.

وی ادامه داد: آن مرد ۴۰ ساله کسی جز خسرو شکیبایی نبود. مردی که تا قبل از حضور در فیلم من تجربه چندانی در عرصه بازیگری نداشت و تنها در فیلم سینمایی «خط قرمز» به کارگردانی مسعود کیمیایی در چند پلان کوتاه جلوی دوربین رفته بود و در فیلم سینمایی «داد شاه» به کارگردانی حبیب کاووش هم آنقدر گریم سنگین و عجیبی داشت که شبیه به افاغنه شده بود و برای مخاطبان قابل شناسایی نبود و بازی در فیلم سینمایی من در واقع عرصه ای برای معرفی او به مخاطبان عام سینمای ایران شد.

دری افزود: بعد از گذشت حدود یک ماهی از آن قرار ملاقات کار ما برای تولید فیلم بسیار جدی شد و من می خواستم هرچه سریع تر فیلمم را کلید بزنم اما هرچه دنبال خسرو می گشتیم او را پیدا نمی کردیم. هیچ تلفن ثابتی از او در دسترس نبود و ما همه جا را برای یافتن او زیر پا گذاشتیم تا اینکه با پرس و جو به اداره تاتر رسیدیم و متوجه شدیم که خسرو در خیابان ولیعصر و پایین تر از منیریه در یک مغازه «معجون» فروشی کار می کند! از همین رو من و دو تن از دستیارانم شبانه و سریعا به آن آدرس رفتیم و خسرو تا ما را دید گل از گلش شکفت و گفت: «من فکر نمی کردم شما دیگر از من سراغی بگیرید!» که من به او گفتم: مرد حسابی! من مدت ها است دنبال تو می گردم و می خواهم که نقش اول فیلم مرا بازی کنی!

کارگردان سریال «کلاه پهلوی» ادامه داد: خسرو که شوکه شده بود با زبان بریده بریده گفت من باورم نمی شود که تو می خواهی به من نقش اول فیلم را بدهی! و از خوشحالی این امر همه ما را به معجون مهمان کرد.

وی افزود: تمامی این رابطه ها و دوستی ها ادامه داشت تا اینکه در روز آخر فیلمبرداری که ما جلوی مجموعه تاتر شهر کار می کردیم مردم دور ما جمع شده بودند و به دلیل نبود فرهنگ کافی و نگاه عامه مردم که سینما را مانند قبل از انقلاب می شناختند شروع به متلک پرانی به خسرو کردند و گفتند: «این می خواد بازیگر بشه؟» من از این حرف به شدت رنجیدم و از جایی که می خواستم مردم آگاهی بهتری پیدا کنند با صدای بلند گفتم: «طولی نمی کشد تا همه شماها برای دیدن فیلم های همین بازیگر پشت در سینماها صف می کشید!» و جالب این است که این پیش بینی من سال ها بعد درست از آب درآمد و خسرو به یکی از محبوب ترین چهره های عرصه بازیگری در کل تاریخ سینمای ایران بدل شد و در لایه لایه های میانی مردم جامعه محبوبیت زیادی را کسب نمود.

این کارگردان در خاتمه گفت: خوشحالم که سالیان دراز با خسرو رابطه ای به شدت دوستانه داشتم و هیچ گاه رابطه ما رابطه ای کاری نبود. خسرو همیشه خودش را مدیون به من می دانست و می گفت اگر تو به من ایمان نیاورده بودی و استعداد من را کشف نکرده بودی من هیچ گاه شکیبایی فعلی نمی شدم و شاید تنها در حد بازیگران دست چندم تاتر باقی می ماندم! اسفا که دست اجل خیلی زود این هنرمند عزیز را با خود برد و جامعه ای را از مواهب او دور گذاشت.

نظرات

  • عباس بابويهى ۱۳۹۴/۰۱/۰۶ - ۱۴:۰۹
    1 0
    سلام . سال نو بر همگى مبارك. خاطرات مشترك من با خسرو شكيبايى از سال ١٣٥٤ آغاز شد. آخرين مكالمه مفصل ما ، بعنوان دو رفيق زمانى بود كه وى مراحل آخر فيلمبردارى فيلم دستهاى خالى را ، در شمال ميگذاراند. من تلفنى با ابولقاسم طالبى صحبت ميكردم و خسرو گوشى تلفن را گرفت و باهم ابراز مودت و گفتگوى نسبتا طولانى كرديم . خسرو شكيبايى ، لحظات ناب رفاقت را بخوبى بياد خود ميسپارد . و هميشه به دوستانش يادآورى ميكرد. من با شكيبايى ، براى اولين بار بهنگام دوبله فيلم طالع نحس ، آشنا شدم . درسال ١٣٥٤. خسرو تا سال ١٣٥١. بصورت حرفه اى، بعنوان يك گوينده فيلم ( دوبلور) خوب ، در دوبلاژ حضور فعال داشت. اما من از سال ١٣٥١، بعنوان كارآموز ، در استوديوها و بويژه نزد عزت اله مقبلى آموزش ميديم ( او استوديويى در زير منزل خود داشت بنام جام جم ، در خيابان مزين الدوله ، روبروى سينما ريولى( صحراى فعلى) خلاصه آنكه : با وقوع اختلاف بين سنديكاى گويندگان با صاحبان استوديو ها، ناراضيان ، شبكه منوپولى دوبلاژ به هكارى با استوديو دارها پرداختن كه خسرو هم ، كه آزار زيادى از سوى افراد سنديكا ديده بود ، مجددا وارد دوبلاژ شد. او دوبلور ، بسيار خوبى شده بود و از قبل هم.... بهر حال مدتهاى ديگر هم در اين حرفه ماند و سپس فعاليت خودرا به تئاتر ووسپس سينماگسترش داد .طالع نحس را مرحوم مرتضى حنانه ، در استوديو راما ( متعلق به هوشنگ كاوه) دوبله كرد. و مرحوم همايون ايرانپوى هم رل گريگورى پك را گفت. خسرو رل خبرنگار اصلى فيلم را گفت... بعد ازآن چندين فيلم ديگر را در كنارهم گويندگى كرديم. خداوند او ومارا رحمت كند. و تما م هنرمندان رفته و باقى را.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.