یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۱:۳۳

نگاه جامعه‌شناختی به یک سریال ایرانی

«گذر از رنج‌ها»؛ نمایشی کوچک از ستمی بزرگ

مجموعه تلویزیونی «گذر از رنج ها» به کارگردانی فریدون حسن پور

سینماپرس: محسن سلیمانی فاخر/ «گذر از رنج‌ها» نمایش کوچکی از ستم نظام فئودالی است، جامعه ای که نه رابطه حاکم و تابع یا دولت و شهروند بلکه رابطه ارباب – رعیتی است "است . ارباب فئودالی که زمین متعلق به اوست و به پیروان خود می دهد تا آنها از طریق بهره کشی از رعیت به تولید بپردازند.

«گذر از رنج‌ها» سرایلی است که سازنده آن با مطالعه جوامع فئودالی و سرمایه داری نوعی پیوند را در طول زمان برقرار می‌کند برای مثال به  «ارزش اضافی» مارکس می پردازد و افزایش کار کارگر را مطرح می کند. سودی  که کارفرما با عدم پرداخت دستمزد حقیقی یا از آن خود می کند یا سرمایه‌دار کالایی را که کارگر روی آن کارکرده در بازار گرانتر یا چند برابر قیمتی که برای آن خرج کرده، می فروشد.

سناریست  از فشار بی عدالتی و از خود بیگانگی و شئی گونگی رعیت هایی حرف می زند که در طول زمان و با جریان سرمایه داری نوع بهره کشی از آنان فرق می کند و این نمایش بومی و ایرانی را در خرید ارزان آثار صنایع دستی زنان روستا نشان می دهد که زن (دنیا) این ارزش اضافی کار را به خود کارگر باز می گرداند.

«گذر از رنج‌ها» نظام فئودالی  و ماحصل آن  که  بر بهره کشی مالکین از دهقانان از راه تصاحب محصول اضافی کار آنان مبتنی است را پایه و اساس داستان سرایی قرار می دهد  و فیلمساز تحولات سیاسی در طول چند دهه را با شخصیت های داستان  معرفی می کند. از منفعت طلبی کدخدا تا حضور ساواک، از نگاه اجتماعی ازدواج در روستا تا ازدواج سخت آقای معلم در شهر، از منع تحصیل رعیت  تا خیانت زیردستان به خوانین  و... که این خرده روایتها نقبی به اوضاع سیاسی و اجتماعی آن برهه زمانی با رویکردی تاریخی و مردم نگارانه  می زند و اینها نیز در ملودرامی خانوادگی – روستایی سر و شکلی داستاگو به خود می گیرد. داستان با ازدواج زیبا با سن کم و فوت در اثر زایمان زودرس و فرزندی مادر مرده  و سیاه بخت که شخصیت اصلی قصه می شود، زنی  که از آغاز زندگی سخت  و مشقتباری برایش رقم می خورد و با کلفتی و ازدواج اجباری و ماشینی باید به زایش پسر ختم شود ادامه می یابد.

با این حال پیام و مبنای سریال پیروز شدن بر سختی ها و مشقات زندگی در کنار امیدواری و رجا است. سریال از ظلم خان و خانزاده ها بر عده ای رابا نگاهی چخوفی به ماجرای ارباب و رعیتی در یک نظام فئودالیته درحال فروپاشی  را روایت می کند . «گذر از رنج‌ها» روایت‍گر تاریخ ایران بین سال‌های  1330 تا سال 1357 است. سریال داستان زندگی زنی به نام" دنیا "را از لحظه تولد تا مرگ روایت می‌کند. این درام تاریخی تحولات ایران  را با قهرمان قصه اش که باسختی‌های روزگار مبارزه می‌کند را  درمیان معرفی خود و جهان بینی اش ،ماجراهای خوانین و رعایا عنوان می کند.

این سریال در حقیقت استحاله یک ساختار ارباب و رعیتی را به جامعه ی سرمایه داری با نمایش و درام موجود در زندگی یک قهرمان زن پیش می رود و نشان می دهد که اگر حتی رعیت زاده ای در تفکرات فئودالیته  قرار گیرد او هم به استثمار می پردازد . تیرداد که خود رعیتی بیش نبوده در اولین فرصت پیش رو هم به انتقام از خان بر می خیزد و برای رسیدن به مال و اموال حتی فرزند و همسرش را قربانی می کند ، او نیز به حق طلبی  از رنج رعیت برمی خیزد . در کنار او کتایون که در ابتدا برخورد ارباب و رعیتی با زیردستان ندارد و سعی می‌کند با آنها به مهربانی برخورد کند مسخ شخصیتی می یابد ،او زنی است که با بورژوازی و مدرنیته آشناست. دختری شهری ست و از تهران به روستا آمده و این کارها را به عشق "هدایت "انجام داده است. با زیر دستانش برخورد مهربانانه دارد ،وقتی با دختران روستا روبه‌رو می‌شود، به همسرش می‌گوید حیف است که این دخترها سواد ندارند اما او هم در کنار انتقام از خان که او را به خاطر زایش دختر محکوم به زنی(هوو) در کنار همسرش می کند شخصیتی منتقم می شود که او هم به استثمار اموال رعیتی که خان به یغما برده است بر انگیخته می شود و در کنار هم قرار گرفتن این دو کاراکتر از درام حکایت برانگیزی خبر می دهد.

خلق خرده روایت های گیرا و در طول اثر و فضاسازی شاعرانه و دراماتیک در اوضاع  نابسامان مردمان از شرایط بغرنج در دوران شاهنشاهی گذر از رنج ها را در حین خوش ساخت قابل تحمل و تامل معرفی می کند اثری که  جامعه شناسانه به گره افکنی و خلق پیرنگ و گره گشایی  مبادرت می ورزد.

در حین حال سریال از پرداختن کامل به  برخی شخصیت ها در مواقعی جای می ماند. کاراکتر "سپیدرودی" با آن همه عشقی که در دل می پروراند خاموش می ماند و پس از یافتن دوباره با رفتن دنیا  او نیز در اثر گم می شود و در ادامه  اتفاقی باز گمشده اش را می یابد. همچنین اثر از نمایش عینی و ملموس گذر زمان ابتر می ماند، مخاطب به این احساس نمی رسد که زمان در حال گذر است و قصه در کجای تاریخ جای دارد.

 

 

 

 

 

 

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.