یکشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۰:۱۷

نگاهی متفاوت به فیلم «منیژه حکمت»

«شکاف» میان سیاست های رسمی و غیر رسمی جمعیتی کشور/ منویات غلط برخی فیلمسازان بر پرده سینما؛ چرا؟

فیلم سینمایی«شکاف»

سینماپرس: محمدرضا مهدوی پور/ ای کاش صاحبان فیلم سینمایی «شکاف» به گفته ها و شنیده های اطراف خود بسنده نمی کردند و جهان را با کادر بسته متصورات خویش به نظاره نمی نشستند تا این فیلم به آئینه ای تمام عیار از برای ترسیم شکاف میان گفته های استراتژیک و محصولات استراتژیک سینمایی کشور مبدل نگردد.

یکی از فیلمهای به نمایش در آمده در سی و سومین جشنواره فیلم فجز، اثری با عنوان شکاف است؛ اثری که با سرمایه ی علی سرتیپی و منیژه حکمت و البته پس از سود میلیاردی این زوج تهیه کننده به واسطه ی فروش خوب شهرموش ها ۲ در سال ۱۳۹۳ ساخته شد؛ اثری اتفاقا اجتماعی و ظاهرا غیر سیاسی که به صورتی کاملا عُریان در شکافی عظیم و تعارضی واضح و آشکار با سیاست های کلی جمعیتی، تصویرگری شده بود.

شکاف که در ابتدا صراحتا عنوان توده را داشت، در لوای موضوع مریض بودن رحم زنی جوان، داستان خود را پی می گیرد؛ زنی که برای بقای خود مجبور است به بچه دار شدن؛ جبری که در شرایط طرح، او و همسرش، سوای گیر و دارهای اقتصادی و فرهنگی پیرامون خود، شاهد جدایی زوج مرفهی به دلیل عدم مفاهمه یکدیگر قرار گرفته شده و به صورتی ویژه، بچه قربانی مریض ایشان وبال و به نوعی آینه عبرت پیش روی ایشان می گردد.

شکاف، شکافی میان سیاست های رسمی و غیر رسمی ابلاغی

شکاف فیلمی منطقی و روان است که با شعار اونی که توی این شکاف غرق میشه بی گناه ترینه ساخته و با کارگردانی مناسب به پیش می رود؛ فیلمی که صاحبان آن عقل خویش را روی هم گذاشته و با بودجه های خانوادگی خود، آن هنگام که در نهایت به ترسیم شکاف میان سیاست های ابلاغی دکترها مبنی بر ضرورت بچه دارشدن و واقعیت بدبختی بچه ها در جامعه امروز در روح و جان مخاطب نایل گردیدند، مسیر بی خیالی از بقای تمدنی و درآوردن رحم زن را از برای ایشان چاره گری می نمایند.

پس اگر چه به اعتقاد خانم حکمت، شکاف، نیاز امروز سینما و جامعه است و فیلم بسیار موفقی خواهد بود و اگر چه باز بنا به تعریف ایشان این فیلم با مخاطبان ارتباط برقرار می‌کند و تعریف درست خانواده، بخش خوشایند این فیلم است، اما لازم است تا توجه ایشان و سایر دوستان هنرمند را به طرح چند موضوع نجیبانه در درون خانواده ی سینمایی کشور جلب نمایم:

  1. بی تردید مفهوم قدرت (power) از جمله مفاهیمی است که تعاریف بسیاری برای آن از سوی اندیشمندان صورت گرفته است؛ مفهومی پُر تعریف و در عین حال پُرکاربرد؛ مفهومی که قطعا می توان توانایی تحمیل اراده ی خود بر محیط را یکی از جامع ترین تعاریف ارایه شده از آن به شمار آورد.
  2. صرف نظر از تعارف متعدد موجود، می بایست به این واقعیت توجه نمود که هیچ گاه قدرت به خودی خود به وجود نمی آید و حتما برای پیدایش و تداوم آن منابعی لازم است؛ منابعی ویژه که باعث ایجاد قدرت و البته تعیین اندازه و صلابت آن می گردد.
  3. همواره به دست آوردن قدرت همزاد بشر بوده است و دوری جستن از ضعف و سستی از ویژگی های فطری انسان محسوب می شود و این واقعیت در سطح کلان خود نیز کاملا صدق نموده و موجب می شود تا توجه به قدرت در اداره ی یک سیستم ملی و برجسته سازی و پرداختن به عناصر قدرت ملی از وظایف استراتژیست های هر تمدنی به شمار آید.
  4. یکی از اصلی ترین و ابتدایی ترین منابع قدرت ملی، جمعیت سالم در هر کشور به شمار می رود؛ منبعی استراتژیک که همانند وسعت سرزمین، منابع اقتصادی روزمینی و زیرزمینی، از ابتدایی ترین مباحث طرح شده در مطالعات استراتژیک به شمار می رود؛ مباحثی پیش پا افتاده که شاید دریافت آن به تمامی زبان ها، حتی زبان شیرین فرانسه نیز کار سخت و پیچیده ای نباشد.
  5. توجه به عنصر جمعیت به عنوان یکی از منابع قدرت موضوعی استراتژیک محسوب و زمینه ی قدرت هر کشور را فراهم می نماید؛ جمعیتی که فعال، هماهنگ و از سلامت کافی برخوردار است.
  6. جمعیت جوان یک جامعه سرمایه های اصلی آن به حساب می آیند؛ سرمایه هایی غیر قابل خرید که به عنوان  مدیران و نیروی کار بالقوه، بقای تمدنی جامعه خویش را تضمین می سازد و این همه درحالی است که جوانی جمعیت، جوانی و چابکی زیر سیستم های اقتصادی اجتماعی کشور را در پی خواهد داشت؛ از این رو عموما مدبران واقعی یک جامعه، همواره ایشان را نسبت به پیری جمعیت، تحذیر داده و همواره توجه جامعه ی خویش را به حفظ و بقا نرخ رشد جمعیت جوان معطوف می سازند.
  7. آمارهای شفاف و کاملا مستند اینجایی و آنجایی و در کل مورد قبول همه جایی، حاکی از آن است که ایران اسلامی با تدابیر ۱۶ ساله ی استراتژیست های فرنگ برگشته ی دولت های لیبرال (کارگزاران) و رفرمیست (اصلاح طلب)، امروز مراحل سقوط خویش به پرتگاه پیری جمعیت را طی می نماید؛ پرتگاهی که در صورت امتداد مسیر استراتژیست های پیشین و عدم توجه به سیاست های جمعیتی ای که توسط استراتژیست های دلسوز نظام تهیه شده، شکست هیمنه و قدرت تمدنی ایران را در پی خواهد داشت.
  8. اگر سطح زاد و ولد کنونی تا سه دهه ی آینده  ادامه یابد، از آن به بعد جمعیت کشور به پیری می گراید و جمعیت پیر نیز به دلیل انفعال و هزینه بری بالا و فقدان چالاکی و شادمانی، کشور را با اضمحلال قدرت در منطقه و جهان مواجه می سازد و رهاوردی جز ضعف و بی انگیزگی در عمل نخواهد داشت.
  9. پی بردن به اهمیت مساله ی جمعیت نیازمند تحقیقات گسترده در سطح ملی است که در این رابطه چند مورد از اولویت بالایی برخوردار است:
    1. جوانی جمعیت تمدن ایران را باید در هر زمان حفظ کرد.
    2. نرخ زاد و ولد کنونی در ایران، کشش جوان نگه داشتن جمعیت را ندارد و باید بالای دو و نیم درصد قرار بگیرد.
    3. تفرد در جامعه ی ایران را باید با افزایش تعداد افراد خانواده ها زدود.
    4. نقش معنویات و توکل به خدا را در سبک زندگی ایرانیان از طرق مختلف بیش از پیش پررنگ گردد.
    5. ایرانیان را می بایست به ازدواج و فرزندآوری تشویق کرد.
    6. به دلیل اینکه فرزند دوستی از امیال فطری انسان هاست، بایسته است تا  برای از بین بردن عوامل بیرونی  مانع از فرزند آوری، همفکری ملی صورت پذیرد.
    7. دولتمردان خود را موظف به اتخاذ تدابیری جهت بالا بردن کیفیت و ارتقا زندگی و معیشت ایرانیان نموده و در این مسیر تنها به امید دادن لسانی کفایت نکرده و عمل را محسوس تر از آمارها سازند.
  10. سیاست رسمی امروز نظام جمهوری اسلامی با توجه به دلایل مبرهن و واضح، افزایش جمعیت ایران است؛ در این میان اگر چه فرض بر آن است که عرصه ی رسمی و حکومتی حداکثر تلاش خود را برای اجرایی نمودن این سیاست انجام می دهد، اما متاسفانه در عرصه ی غیر رسمی، سازمان های مخالف نه تنها دست یاری برای اجرایی شدن سیاست های رسمی دراز نمی کند بلکه آن را از اساس با مشکل مواجه  ساخته و این همه در حالی است که اگر عرصه رسمی سیاستی را دیکته نماید و عرصه ی غیر رسمی عکس آن سیاست را ترویج دهد و شکاف کور در آن ایجاد نماید، این تشویش به  اذهان عمومی و شکست سیاست‌گذاری منتج خواهد شد.
  11. یکی از دلایل موفقیت ایالات متحده برای پیشبرد اهداف و سیاست های استکباری در سرتاسر جهان، پشتیبانی عظیم هالیوود از عرصه رسمی حکومت آمریکا است؛ بر این اساس به جرات می توان گفت آنچه نسبت به آمریکا در افکار عمومی جریان دارد عمدتا مدیون تلاش های هالیوودی در فرهنگ‌سازی عمومی می باشد.
  12. در طلیعه ی فجر سی و ششم انقلاب اسلامی، دقیقا در زمانی که ایران اسلامی از هر طرف محاصره شده و در جنگ های نیابتی نظامی و اقتصادی درگیر است و جهان نیز در آستانه تحولات پرشتاب شگرفی قرار دارد، استراتژی های عملیاتی متولیان اصلی سینمای کشور موجب شده تا فیلم‌سازان دغدغه مند ایرانی که خود را نسل مسئولیت‌پذیر می خوانند، مسیر را اشتباه گرفته و در عوض حمایت از سیاست های کلان نظام، شک درونی و منویات غلط و موهوم ذهنی خود را در قالب تصویر آورده و به ذهن مخاطبان القا نمایند.
  13. فیلم شکاف فارغ از مباحث فرمیک آن از لحاظ محتوا طرح شکاکیت و اخلال در سیاست های نظام است؛ فیلمی که در آن صاحبان اثر به طرح شکاف ذهنی خود مبادرت می ورزند؛ شکافی در میان پاسخ به این پرسش که وقتی زندگی عرصه دعوا و سختی‌هاست و  زوج ها دیگر نمی توانند باهم ادامه زندگی مشترک بدهند و این زندگی بچه  های امروز را با خود غرق و نابود می سازد، چرا ما باید تن به فرزندآوری بدهیم آن هم فقط بخاطر نجات زندگی کنونی خودمان؟!
  14. و در نهایت ای کاش صاحبان این اثر به گفته ها و شنیده های اطراف خود بسنده نمی کردند و جهان را با کادر بسته متصورات خویش به نظاره نمی شستند تا این فیلم به آینه ای تمام عیار از برای ترسیم شکاف میان گفته های استراتژیک و محصولات استراتژیک سینمایی کشور مبدل نگردد؛ شکافی واضح از برای صد گفته ها و نیم کردارهای مسئولان محترم سینمایی کشور که می بایست استراتژی خود را به نحوی سامان دهند که وظیفه اصلی ایشان جهت آگاه سازی افکار عمومی از سیاست های کلی نظام، جهت افزایش قدرت تمدن ایرانی اسلامی، در هر زمینه ای، از جمله جوان نگه داشتن جمعیت، به خروجی هایی نظیر شکاف منجر نگردد.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.