سه‌شنبه ۷ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۴:۰۷

نگاهی به یک محصول جدید شبکه نمایش خانگی

« آرتور و عیدی‌ها»؛ تبیین نگاه آمریکایی

کریسمس آرتور

سینما پرس: بهاره خدابخش/ انیمیشن« آرتور و عیدی‌ها» محصول سال ۲۰۱۳ شرکت «سونی پیکچرز انیمیشن» است که چندوقتی است روانه بازار شبکه نمایش خانگی شده و در ارتباط با شب سال نو و بابانوئل است.

« آرتور و عیدی‌ها» روایتی نو از این داستان و آمیختن این افسانه قدیمی با روابط خانوادگی عصر جدید و تکنولوژی قرن ۲۱ که همه زندگی ها و فعالیت ها را تحت تأثیر خود قرار داده است، به همراه استراتژی آمریکایی که در لایه های زیرین فیلم نامه طراحی شده است، داستانی جذاب و نفس گیر و البته آموزنده از آرتور و عیدی ها را برای مخاطب ساخته است. با نگاهی به این انیمیشن سعی می کنیم بخش های مختلف و متفاوت آن را نقد و بررسی کنیم.

آنچه در آرتور و عیدی ها می بینید!

ابتدای فیلم با یک نامه آغاز می شود؛ نامه ای صمیمی اما سرشار از پرسش های گوناگون و ناتمام  که از طرف یک کودک در انگلیس به بابا نوئل نوشته شده است. آرتور که فرزند آخر بابانوئل است در اتاقی پر از نامه مسئول خواندن و پاسخ دادن پرسش های تمام بچه های جهان در ارتباط با بابانوئل است. در قطب شمال تشکیلاتی سازمان یافه و البته سری وجود دارد که متعلق به بابانوئل و خانواده اش است و تعداد بی شماری از پریان نیز آنجا زندگی می کنند. خانواده بابانوئل به کمک پریان هرساله وظیفه دارند که طی مأموریتی وسیع و نفس گیر تمام هدایای بچه ها را در سرتاسر دنیا در شب سال نو به آن ها برسانند.

استیو برادر بزرگ آرتور و پسربزرگ بابانوئل است که قرار است بعد از پدرش بابانوئل آینده باشد، او که تگنسینی فوق العاده و فرمانده ای خبره است تمام عملیات شب عید را با دردست داشتن پیشرفته ترین ابزارها و تکنولوژی ها هدایت می کند، اما درست عکس او آرتور که بسیار ساده و دست و پا چلفتی است بخاطر خرابکاری هایش به بخش نامه ها منتقل شده تا دردسر دیگری درست نکند.

در شب سال نو همه چیز خوب پیش می رود تا اینکه مشخص می شود در بین ششصد میلیون بچه ای که در سرتاسر جهان هدیه گرفته اند یک نفر جا مانده و هدیه سال نو به دستش نرسیده است.  آرتور با فهمیدن این ماجرا آرام و قرار ندارد و می خواهد هرطر شده هدیه را به دست گوئن برساند اما این موضوع از دید استیو خیلی جدی و مهم نیست و حتی او نرسیدن یک هدیه را در عملیات خود غیر ممکن می داند. در خانواده هر کسی در این مورد نظری دارد و پریان نیز که این مسئله برایشان بسیار مهم است در انتظار تصمیم گیری بابانوئل هستند تا هرطور شده هدیه باقی مانده را به دست گوئن برسانند. اما پیش از آنکه بابانوئل بر شک خود غلبه کند و یا استیو تصمیم به کمک کردن به پدرش بگیرد، آرتور با کمک پدربزرگش که بابانوئل قبلی بوده است، مخفیانه سوار بر سورتمه قدیمی اما آنتیک پدربزرگ می شوند و به همراه هشت گوزن سرحال با سرعت بسیار زیاد به آسمان پرواز می کنند تا پیش از طلوع خورشید هدیه را به دست گوئن برسانند. اما آن ها در این سفر تنها نیستند و یک پری که وظیفه اش بسته بندی هدایا است مخفیانه با آن ها همراه شده است.

نسل های مختلف

یکی از ابداعات داستان آرتور نسبت به نسخه های قبلی در ارتباط با بابانوئل این است که این منسب مهم در خانواده از نسلی به نسلی دیگر منتقل می شود، در سرتاسر فیلم نیز علاوه بر بابانوئل فعلی همیشه چند نفر مدعی هستند که بابانوئل هستند، یکی استیو که پسر بزرگ بابانوئل است و دیگری پدربزرگش که به هیچ وجه جانشینی استیو را قبول ندارد و با وجود پیری و ناتوانی هنوز خود را بابانوئل می داند. اما تنها شخصی که در این بین ادعایی ندارد و تلاشی هم برای اثبات بابانوئل بودن خودش نمی کند آرتور است. او تنها به فکر بچه ها و خوشحالی آن ها است.

وجود ۴ نسل مختلف درداستان فضایی را به وجود می آورد که مخاطب کودک روابط افراد درون یک خانواده را بیاموزد، هرچند الگو ارائه شده به نظر مناسب نمی رسد و در بیشتر سکانس ها شما رقابت و دعوای شخصیت ها را برای رسیدن به مقام بابانوئلی می بینید اما رابطه پدر و پسری که میان آرتور و بابانوئل است مخاطب را با خود همراه می کند، همچنین حس همیاری و تعاونی که در انتهای فیلم منتقل می شود و اتحاد همه اعضا و نسل های مختلف را در بر دارد از نکاتی است که وجود این نسل های مختلف در فیلم به مخاطب منتقل می کند.

هدف مهم است، نه راه رسیدن به آن

این فرضیه شالوده کل فیلمنامه انیمیشن آرتور است که می تواند در جای خود سنجیده و درست باشد، اما یکی از خطرهایی که با خود به همراه دارد در نظر نگرفتنسلسله مراتب و راه های درست یا غلط است. در نظر آرتور مهم فقط این است که هدیه جا مانده پیش از طلوع خورشید به دست گوئن برسد. برای او مهم نیست که برای رسیدن به هدفش از سورتمه قدیمی و نامطمئن پدربزرگش استفاده کند یا از سفینه پیشرفته استیو بلکه مهم برای او رسیدن است. اما این ایده و فکر می تواند در نظر مخاطب کودک در برخی مواقع خطرساز باشد، خصوصا هنگامی که آرتور با انتخاب سورتمه پدربزرگ و کمک نگرفتن از استیو خود را دچار دردسر می کند و با قرار گرفتن در موقعیت های خطرناکی جان خودش و همراهانش را به خطر می اندازد و حتی تمام سیستم سری قطب شمال را نیز در معرض نابودی قرار می دهد!

هم حسی با کودکان دنیا

آنچه اساسی ترین تفوت میان آرتور و استیو به عنوان پسران بابانوئل دیده می شود و در نهایت موجب می شود تا این جایگاه مهم به آرتور برسد این است که او با هم حسی با کودکان، دنیا را از چشم آن ها می بیند و مدام سعی می کند تا خود را جای گوئن قرار دهد تا متوجه اهمیت موضوع شود. اما استیو که کل نگر است با در نظر گرفتن موفقیت بالای عملیات ، یک کودک را در میان همه کودکان دنیا در نظر نمی گیرد. پدر آن ها نیز که بابانوئل فعلی است نگاه نامطمئن دارد که هربار تحت تأثیر یکی از آن ها قرار می گیرد. اما همین ایده آل طلبی و جزء نگری آرتور و اهمیت دادن به یک کودک و یک هدیه در میان این همه هدیه سال نو او را از بقیه متمایز می کند و آرتور را در موقعیتی درست عکس موقعیت نخستش قرار می دهد. آرتوری که در ابتدای داستان فردی بی لیاقت، دست پا چلفتی و بی عرضه تلقی می شود با همین طرز نگاه به دنیای پیرامونش در جایگاه قهرمان قرار می گیرد که حتی بابانوئل های پیشین را تحت تأثیر خود قرار می دهد.

نباید فراموش کرد که در همین نگاه جزء نگر در عین کل نگر بودن، استراتژی دولت آمریکا نهفته است. تشکیلات سری قطب شمال که در پی تحقق یافتن موفقیت عملیات سال نو در همه جهان است، ترکیبی از دو دیدگاه و استراتژی که با رهبری آرتور و استیو انجام می شود و به موفقیت بزرگی می رسد. در عین حال که آن ها اصالت و پشتوانه بزرگی چون پدرشان را و سنتی فراموش نشدنی چون پدربزرگ خود را به همراه دارند. نگاه سازنده فیلم برای تسخیر قلوب همه مردم دنیا این است که در عین حال با در نظر گرفتن اکثریت جامعه ، نباید از یک نفر آن ها هم غافل بود، حتی اگر آن یک نفر کودکی معمولی در آن سر دنیا باشد که در انتظار یک دوچرخه است.

 

 

 

 

 

نظرات

  • م ۱۳۹۳/۱۱/۰۸ - ۱۵:۵۹
    2 0
    بسیار عالی ممنون

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.