سه‌شنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۳:۵۳

نگاهی به فیلم دیوید آیر

«خشم»؛ نمایش جنایات متفقین در جنگ جهانی

خشم

سینماپرس: نرگس خرقانی/ فیلم «خشم» از آن دسته فیلم های جنگی بسیار خوش ساخت است که می خواهد روایت متفاوتی را از جنگ به نمایش بگذارد با این تفاوت که زاویه دیدی خلاف عمده این فیلم ها دارد و به جنایات متفقین می پردازد.

 «خشم» درباره آخرین روزهای جنگ دوم جهانی است و پیشروی متفقین برای اشغال کامل آلمان و شکست کامل این کشور در جنگی که به مدت هشت سال طول کشیده است را نشان می دهد. در طی همین پیشروی اتفاقاتی پیش می آید که در خشم در پی نمایش بخشی از این اتفاقات است.

در واقع بر خلاف بسیاری از فیلم هایی از این دست که آلمانی ها نیروی مهاجم خبیث تصویر شده اند در خشم شاهد هستیم که این بار متفقین نیروی مهاجم و اشغالگر هستند و آلمانی ها بیشتر در پی حفظ سرزمینشان هستند.

در این بین خشونت ها و ظلم هایی نیز از سوی نیروی های متفقین اتفاق می افتد هر چند که در مقابل آن صحنه های قهرمانانه ای را هم از آنها شاهد هستیم. اما همین نگاه تا حدی بی طرفانه تر دیوید آیر خصوصا در نیمه اول فیلم به وقایع جنگ جهانی دوم خصوصا در واپسین روزهایش قابل تامل است.

داستان خشم در یک فضای تاریخی اتفاق می افتد اما ماجراهای آن روایت گر یک اتفاق تاریخی نیست در واقع برداشت دیوید آیر است از وقایع آن روزهای جنگ دوم جهانی البته با طراحی صحنه بسیار عالی و بازی های قابل قبول بازیگرانش است.

براد پیت در نقش افسر واردادی ظاهر شده است. او فرمانده یک واحد تانک به نام خشم است. خشم هم معنای خشم را دارد و هم انتقام! به نوعی این اسم استعاره ای است از برخورد ارتش متفقین با آلمانی ها در آخرین روزهای جنگ. برخوردهایی که بیشتر مبتنی بر خشم و انتقام بود و در آن نشانی از انسان دوستی و یا ترحم به چشم نمی خورد.

افسر واردادی هیچ رحمی در مقابل آلمانی ها ندارد حتی در مقابل یک سرباز اسیر شده آلمانی که هیچ وسیله دفاعی ندارد نیز هیچ ترحمی از خود نشان نمی دهد و سربازش را مجبور می کند که به او شلیک کند.

فیلم شباهت هایی به فیلم نجات سرباز رایان ساخته اسپیلبرگ دارد با این تفاوت که صحنه های نبرد آن در طول فیلم کمتر است. حضور براد پیت در فیلم نیز یادآور فیلم حرام زاده های لعنتی کوئینتین تارانتینو است با این تفاوت که براد پیت در این فیلم از آن چهره کاریکاتوروار خود فاصله گرفته است و ایفاگر نقشی جدی تر است.

شاید دلیل اصلی نادیده گرفتن شدن این فیلم در گلدن گلوب نیز همین موارد باشد. همین شباهت ها به این فیلم ضربه است و آن را از یک اثر خلاقانه و نو تنها به یک فیلم خوب و خوش ساخت درباره جنگ دوم جهانی بدل کرده است. وضعیت ناامید کننده این فیلم در انتخاب های گلدن گلوب شاید در اسکار هم تداوم داشته باشد. با وجود گروه بازیگران صاحب نام این فیلم از جمله براد پیت و شیا لابوف، شاید تنها نقش سرباز جوان و دل نازک با نقش آفرینی لوگان لرمن متفاوت و به یاد ماندنی باشد، خصوصا اینکه او را از دوران کودکی در تعداد زیادی نقش دیده ایم. نقش لرمن در این فیلم به شکلی بزرگسال ترین نقش او تا امروز بوده است.

فضا سازی فیلم که عمدتا خاکستری است. به شکلی تداعی کننده رنگ هر خشونت و انتقامی است، شرایطی که هیچ کدام از طرف های درگیر سیاه و یا سفید مطلق نیستند.

به یادماندنی ترین صحنه های فیلم مربوط به حضور ارتش متفقین در یک شهر آلمانی است و خصوصا رفتن افسر واردادی با نقش آفرینی براد پیت به خانه یکی از آلمانی هاست. روابط انسانی و عاطفی که در این سکانس تصویر شده است قابل تامل است. خصوصا زمانی که دختر و پسر جوان فارق از دانستن زبان یکدیگر تنها به زبان موسیقی با هم صحبت می کنند و از طریق همین زبان به عشق بزرگی می رسند، آن هم در دل جنگ!

ظرافت های موجود در این سکانس و قرار گرفتن موسیقی در مقابل تمام ناملایمات و خشونت های جنگ فضای عجیبی را در این سکانس ایجاد کرده است و باعث شده است که مخاطب بیش از هر قسمت فیلم این سکانس در خاطرش بماند!

همین صحنه ها باعث شده است که فیلم خشم از یک فیلم جنگی تمام عیار فاصله بگیرد و در عین اینکه به فیلم جذابیت داده است اما باعث شده است که این فیلم در مقایسه با نجات سرباز رایان تبدیل به فیلمی ماندگار در میان آثار سینمای جنگ نشود.

بحث های طولانی مدت اعضای گروه خشم در تانگ نیز گاهی فیلم را از ریتم می اندازد و استحکام یک فیلم سراسر جنگی را از آن می گیرد.

نقطه ضعف دیگر فیلم در پایان بندی فیلم است. در حالی که فیلم در آغاز با فضایی بسیار واقعی از جنگ آغاز می شود، اما در پایان آن بدون دلیل خاصی همه تبدیل به قهرمان می شوند و جانشان را فدا می کنند. این نوع پایان بندی معنوی با فضای ابتدای فیلم کاملا در تضاد است و چندان هم برای مخاطب قابل توجیه نیست. باور اینکه کاراکترهایی که مایکل پنا و نورمن الیسون بازی می کنند در پایان آنطور قهرمانانه جان شان را از دست بدهند خیلی سخت است!

در پایان به این نکته می توان اشاره کرد که فیلم خشم می توانست فیلم بسیار بهتری باشد و با توجه به خوش ساخت بودنش با برطرف شدن یک سری مشکلات در داستانش می توانست تبدیل به فیلم ماندگار در تاریخ سینمای جنگ شود اما این اتفاق برایش نمی افتد و تنها مبدل به فیلم می شود که روایتی متفاوت از جنگ را در بخش هایی خوب بیان می کند و در عین حال برای مخاطب سرگرم کننده است.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.