دوشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۳ - ۱۳:۳۰

پشت پرده یک انیمیشن اسرائیلی

«والس با بشیر »؛ پنهان کردن حقیقت زیر واقعیتی کثیف

والس با بشیر

سینما پرس: صابر اله دادیان/ انیمیشن «والس با بشیر» ساخته کارگردان اسرائیلی، آری فولمن است که در سال ۲۰۰۹ به سبب حضور در جشنواره های معتبر جهانی و موضوع جنجالی اش سر و صدای زیادی به پا کرد اما زیر ظاهر انسان دوستانه اش چهره ای حقیقی دارد که در خدمت اهداف صهیونیستی است.

به تازگی با پخش دوباره انیمیشن «والس با بشیر» در کشورهای مسلمان از جمله لبنان، بسیاری از مردم لبنان لب به اعتراض گشوده اند و در مقابل، بسیاری از مخاطبین و منتقدین لبنانی، پخش فیلم را در کشور مفید دانسته و آن را ستوده اند. به همین بهانه نگاهی موشکافانه تر به این انیمیشن در ظاهر اعتراضی و ضد جنگ داشته ایم.

گزارشی از فجایع صبرا و شتیلا

حضور نیروهای اسرائیلی در لبنان در اوایل دهه ۸۰ زمینه ساز این فیلم است. در واقع کشتار صبرا و شتیلا بدترین حادثه ای قلمداد می شود که در جریان جنگ داخلی ۱۵ ساله لبنان رخ داد. چریک های مسیحی لبنان که به عنوان فالانژها شناخته می شدند و متحد اسرائیل بودند، برای انتقام از کشته شدن بشیر جمیل، رهبرشان که با بمبگذاری در یک اتومبیل جان باخت، صدها فلسطینی بیگناه و آواره را سلاخی کردند. با این حال این دو اردوگاه واقع در غرب بیروت در کنترل سربازان اسرائیلی بود و آنها بودند که به چریک های مسیحی اجازه ورود به این منطقه را دادند.

۱۴ سپتامبر سال ۱۹۸۲ بشیر جمیل، فرزند پیر جمیل، بنیان گذار حزب فالانژ لبنان، ۹ روز پس از تحویل گرفتن مقام ریاست جمهوری لبنان و قبل از ادای سوگند رسمی همراه ۲۵ نفر از نزدیکانش با انفجار بمبی کشته شد. مرگ بشیر که هم‌پیمان راهبردی اسرائیل به شمار می‌رفت و برای به قدرت رساندن مسیحیان مارونی‌ در لبنان و بیرون راندن سازمان آزادی‌بخش فلسطین از لبنان تلاش می‌کرد، بزرگترین ضربه را به حزب فالانژ وارد ساخت.

دو روز بعد در یکی از آن عملیات انتقام گیری  کور و وحشیانه صهیونیستی، اسرائیلی ها به فالانژهای مسیحی اجازه ورود به کمپ پناهندگان صبرا و شتیلا را دادند تا به بهانه دستگیری چند مبارز فلسطینی وارد کمپ شوند اما آنها به جای این، دو روز در این اردوگاه ماندند تا یکی از کشتارهای تلخ انسانی را رقم بزنند و صدها کودک، زن و مرد بی گناه را سلاخی کنند.

در گزارش کمیسیون تحقیق سازمان ملل آمده است: «کمیسیون معتقد است این طرح توطئه‌ جنگ اسرائیل در لبنان توسط ارتش و دولتی‌های غیرنظامی آن کشور، با همدستی سربازان لبنانی (فالانژ) در روزهای ۱۶ و ۱۸ سپتامبر ۱۹۸۲ در اردوگاه‌های صبرا و شتیلا انجام گرفته است. کاملا مشهود است که هدف نهایی اسرائیلیان متوجه غیرمسکونی ساختن اردوگاه‌های فلسطینیان از نظر فیزیکی بوده، و به همان نسبت، ایجاد وحشت در میان ساکنین آنها و از بین بردن آرما‌ن‌های فلسطینیان در جنبش‌های ناسیونالیستی آنان، نه تنها در لبنان، بلکه در تمام نواحی اشغالی غرب رود اردن و نوار غزه است.»

تطهیر سربازان اسرائیلی از خون فلسطینیان

یکی از مسایلی که کارگردان بر آن تأکید کرده بیگناهی بدنه ارتش اسراییل در فجایع نیم قرن اخیر است. او به صراحت در فیلم اعلام کرده است که بدنه ارتش را جوانانی ناآگاه و بیگناه تشکیل می‌دهند که بیشترشان قدرت تصمیم گیری نداشتند و خود قربانیان اصلی این درگیری‌ها و عوارض آن هستند. او می گوید مقصر اصلی فرماندهان عالی رتبه ارتش هستند و در مورد این فاجعه به صراحت از اریل شارون نام می برد. اوج این بی خبری صحنه‌هایی از سربازانی است که کنار دریا مشغول موج سواری و تفریح هستند و نمی دانند در اردوگاه چه اتفاقی در حال رخ دادن است.

نکته اصلی در همین جاست که گویی هیچ یک از شخصیت های اصلی به طور رئال و واقعی خود را در آن قتل عام وحشیانه اردوگاه دخیل نمی دانند و حتی حضور پر رنگ خود را هم به یاد نمی آورند. در واقع تنها کسی که به خاطر عذاب از فراموشی و نه عذاب وجدان، قصد دارد واقعیت آن روزها را به یاد بیاورد، خود فولمن است. فولمن که خود و دوستان همرزمش را چهره هایی در عین حال نظامی، ولی انسانی و احساسی توصیف کرده است، با نفوذ کردن به لایه های عمیق روان خود، از طریق روایت چندگانه دوستانش، بالاخره خود را به واقعیات اتفاق افتاده در آن روز می رساند و با شنیدن وقایع آن روز گویی روح متلاطمش آرام می گیرد.

فولمن شخصیت اصلی داستان است و به دلایل مختلف از جمله محور بودن داستان بر شخصیت او و شیوه روایت بیوگرافی فیلم، حس همذات پنداری مخاطب را به شدت تحریک می کند، در نهایت با رهیدن از زیر عذاب وجدان سنگین دست داشتن در قتل عام فلسطینیان، خود را تبرئه می کند.

فیلم با سکانسی مضطرب کننده آغاز می شود که یک دسته سگ وحشی را در حال تعقیب در شب نشان می دهد که در واقع موضوع خواب تکراری یکی از دوستان کارگردان است. کابوس تعقیب سگ ها به خواب بواز رین بوسکیلا، دوست کارگردان می آید؛ ۲۰ سال پس از زمانی که او در ارتش اسرائیل بود.

سربازان اسرائیل، در غم و عذاب وجدان...

جستجو و کنکاش فولمن با ترس شروع می‌شود. فولمن به دوست وکیلش می گوید: می ‌ترسم چیزهایی را به خاطر بیاورم که دوست ندارم... و از همینجا می‌ شود حدس زد که لحظه به لحظه با خاطرات تلخ تری روبه رو خواهیم شد. ترس و اضطراب و غم عواملی است که باعث می شود شخصیت های اسرائیلی انیمیشن را از لحاظ احساسی، همان جایی از ذهنمان قرار دهیم که کشته شدگان غیر نظامی صبرا و شتیلا را .

 در واقع کارگردان با دادن احساسات بسیار به شخصیت های نظامی فیلمش، آنها را در لباس ارتش کشور خودشان از جنایت غیر انسانی مصون می دارد. اگرچه فیلم آشکارا بی تفاوت بودن وزیر دفاع اسرائیل را در انیمیشن خود نشان می دهد، اما هیچ کجا شخصیت های اصلی که در واقع سربازان و همان مجریان جنگ هستند را وارد این بازی کثیف نمی کند. این همذات پنداری مخاطب با سربازان بازنشسته و منزوی اسرائیلی، چیزی است که برای مخاطب تشنه حقوق بشری، بسیار گران تمام می شود. او با دیدن فیلم احساس می کند بالاخره تابوی این قتل عام در رسانه ای عظیم شکسته است و از بابت تماشای آن در جهان سیل اعتراضات خوشحال می شود، اما نمی داند  کارگردان اسرائیلی در ذهن او ومخاطبان میلیونیش، در حال تطهیر خود و دیگر سربازانی است که هم اکنون دستشان به خون هزاران کودک فلسطینی در نوار غزه آلوده است.

مستندی دروغین از واقعیتی جهت دار

فیلم والس با بشیر هیچ یک از شخصیت های راوی را نه تنها مقصر نمی داند، بلکه آن ها را عدالت جو و با نگاهی انسانی توصیف می کند. همانگونه که یکی از سربازان که خود ناظر کشته شدگان صبرا و شتیلا است، در توصیف سر بریده یک کودک دختر فلسطینی، او را شبیه و هم سن دختر خودش می داند. این منزه سازی ها و انسانی نشان دادن چهره و سیرت سربازان اسرائیلی، در واقع همان هدف اصلی دولت اسرائیل از ساخت این اثر جهانی است که قصد دارد با انداختن توپ به زمین فلانژهای مسیحی، خود را اگرچه نظامی و جنگجو، اما انسان و با احساس نشان دهد.

باید گفت بر خلاف نظراتی چون ای او.اسکات منتقد نیویورک تایمز، که بیان می کند، («والس با بشیر» اقامه دعوایی علیه جنگ لبنان و قتل عام صبرا و شکیلا نیست و نمی ‌توانست هم باشد، اما یادآور آن واقعه خونبار است، یک علامت سوال که سال‌ها بعد افکار زیادی را متوجه خود ساخته است)؛ باید گفت، والس با بشیر در واقع همانند آتش زدن کلبه ای چوبی در ملأ عام است تا به بهانه جذب همه نگاه ها به سوی خود، بتوان کاری مخفیانه و مخوف همچون زنده به گور کردن انسانی در دل تاریکی انجام داد.

 کارگردان فیلم با دست مایه قرار دادن واقعه ای بسیار تلخ و بزرگ در تاریخ معاصر جنگ های جهان، که شاید به زعم غربی ها به اندازه هولوکاست فاجعه بار است، تنها نگاه های جشنواره ها و کشورهای جهان را به خود منحرف ساخته تا تصویری از اسرائیل و به خصوص سربازان و افکار و جهان بین آن ها ارائه دهد تا واقعیت حاکم بر آنچه امروز در نوار غزه و فلسطین اشغالی می گذرد را تغییر دهد.

فیلم با آنکه شاید بیش از ۸۰ درصد آن بر اساس واقعیت ها و گفته های مستند ساخته شده باشد، اما الگویی دروغین و بزرگ است که مانند یک روکش بزرگ، مقاصد کثیف و غیر انسانی اسرائیل را زیر لایه ای کثیف تر از جنایات عده ای دیگر مخفی ساخته است.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.