یکشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۳ - ۰۶:۲۷

نشستی با یک گوینده پیشکسوت

گفتگوی «سینماپرس» با صاحب صدای آشنای سینما و تلویزیون/ داود نماینده: مردم و مدیران باید همزمان مقابل هجمه های فرهنگی بایستند

داوود نماینده*

سینماپرس:نازنین شادپی/«داود نماینده» از جمله گویندگان محبوبی است که علاقمندان به هنرهای تصویری با صدای او از طریق بسیاری از مستندهای تلویزیونی از جمله آثاز تولیدی در عرصه زیست محیطی آشنا هستند. وی که سالهاست در سینما و فیلمهای تلویزیونی به کار گویندگی مشغول است در گفتگو با سینماپرس اظهار داشت که مردم و مسئولان باید هر دو بطور همزمان برای حفظ فرهنگ و هویت اصیل ایرانی و اسلامی تلاش کنند تا مبادا هجمه های گوناگون چهره زیبای فرهنگ و هنر ایران را مخدوش نماید.

حوزه گویندگی فیلم و یا همان هنر دوبله در ایران از سابقه طولانی برخوردار است و چه بسیار علاقمندانی که همچنان شخصیت های سینمایی آثار مختلف کلاسیک سالیان دور را با صدای یکی از هنرمندان این عرصه بیاد دارند و متن کوتاه یا دیالوگی از فیلم را مدام بر زبان خود جاری می‌سازند. گویندگان رادیو و تلویزیون اغلب چهره های ناشناخته ای دارند و اگر در سطح شهر از کنار ما عبور کنند کمتر آن ها را می شناسیم و بیشتر بر اساس صدای گوش نوازشان است که متوجه حضور یک چهره گوینده می شویم. فعالیت در این بخش اگرچه برای هنرمند مربوطه و مخاطبانش جذابیت و تنوع داشته است، اما مهمتر از آن، تأثیرگذاری این هنر بر زبان و ادبیات اصیل فارسی در مقاطع مختلف تاریخ سینماست که همواره در جهات مختلف مورد تحلیل و واکاوی بوده است.

اگر برای دقایقی اندک بیننده یکی از برنامه های مستند تلویزیون بوده باشید و یا اگر فیلم «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» بهروز افخمی را هم دیده باشید صدای گرم «داود نماینده» گوینده و مدیر پیشکسوت عرصه گویندگی سینما و تلویزیون را به یاد خواهید آورد. خبرنگار سینماپرس با این گوینده محبوب و شناخته شده  پیرامون نحوه انتقال فرهنگ  کم رنگ شده اصیل فارسی از طریق این حرفه در رسانه های تصویری و وضعیت کنونی گویندگی در رسانه ملی و همچنین شبکه نمایش خانگی به گفت و گو نشسته است که متن کامل آن را در ادامه می خوانید:

 

آقای نماینده از وضعیت ضعیف برخی آثار تلویزیونی و سایر شواهد و دلایل موجود می توان دریافت که بخش قابل توجهی از مردم متاسفانه مخاطب شبکه های ماهواره ای آن طرف آبی ها شده اند تا شبکه های وطنی خودمان؛ شما به عنوان یکی از اعضای جامعه هنری کشور وضعیت فرهنگی کشور را در جامعه با توجه به هجوم شبکه های مختلف ماهواره ای چطور ارزیابی می کنید؟

برنامه سازی در تلویزیون در این سال ها چندان وضعیت خوبی نداشته و به دلایل متعددی که در ضعف تولید برنامه های خود داشت، قشر عظیمی از مخاطبان خود را از دست داد و مردم ما بیشتر به سمت سریال ها و برنامه های ماهواره ای گرایش پیدا کردند. برای من سوال است که وافعأ چرا مردم ما باید به تماشای سریال های ترکیه ای باشند؟ ترکیه ای که اذعان دارد همیشه به فرهنگ ایرانی افتخار کرده است؛ حال ما به کجا رسیده ایم که باید سریال های مبتذل این کشور را تماشا کنیم. همیشه جهان به فرهنگ، عدالت و علم ما ایرانیان مفتخر بوده است. فرهنگ ما به وسعت همه تاریخ جهان است برای اینکه این فرهنگ تنها مربوط به هزار سال گذشته نبوده، ما هم مردم همه روزگار گذشته تاریخ هستیم و هم مردم فردا. ما تنها مردم دماوند نیستیم، ما مردم زاگرس و دنا هم هستیم؛ زمین شناسان در دنا تشخیص قدمت ۶۰ میلیون سال داده اند و این به معنای هویت و فرهنگ است. من به عنوان یک ایرانی شرمنده می شوم وقتی می بینم مردم ما به سریال های خام و بی محتوای ترکیه ای عنایت دارند. این سریال ها اوج بی بندوباری و راه های مبتذل را ترویج می کنند. آیا واقعا سازمان خانوادگی ما ایرانی ها چنین بی بندو باری را در خود داشته است که حالا بخواهیم با این سریال ها و دردناک تر از همه با شخصیت های بی هویت موجود در داستان ها چنین ارتباط عمیق و ماندگاری را برقرار کنیم؟ من برخی را می بینم که حتی نگران شخصیت های این سریال ها هستند! در حالیکه ما باید نگران فرهنگ خودمان باشیم و این که با چنین قدمتی خود را حقیر نشماریم. ما باید خودمان را با فرهنگ غنی که داریم ببینیم.

مشکل اینجاست که ما همیشه به حداقل ها قانع هستیم و نمی خواهیم  از حداکثرها بهره بگیریم...

قانع بودن زیبا و ضروری است اما در جایی که سیستماتیک عمل می کنیم، به عنوان مثال باید در سیستم اقتصای، مصرف و ... به حداقل قانع باشیم؛ مصرف آب، برق، گاز، استفاده از وسیله نقلیه عمومی به جای شخصی و ...، اما قانع بودن در این که من چه کسی هستم و این که هویت من چند صد ساله است بسیار بد است.  به اذعان مورخین، رنسانس اروپا تحت تاثیر شرق اتفاق افتاده و معتقد هستند اگر شرق چنین عرفانی نداشت قطعا دنیای غرب متحول نمی شد. ادبیات و عرفان ما ایرانی ها یک دنیا را متحول کرده و چرا ما باید به جایی برسیم که دیگران فرهنگ و هویت ما را تخریب کنند؟ حکایت ما حکایت آن فیلی است که به «شهر قصه» وارد شد! گوش و عاج و خرطوم آن را زدند تا بگویند فیل این گونه نیست و در آخر سر هم گفتند تو از اول هم فیل نبوده ای! کشورهای دیگر هم به این شکل هویت ما را می گیرند و بعد می گویند شما از اول هویتی نداشته اید و تاریخ مربوط به ما بوده است. در زمان رئیس جمهوری بوش گفتند جنگ با ایرانی ها چیزی را حل نمی کند باید هویت و ریشه آن را بخشکانیم و به همین شکل با پخش سریال های مبتذل، تلاش می کنند فرهنگ ما را به نابودی بکشانند. این تفکر نشان از آگاهی آن ها به ریشه و قدمت ما ایرانی هاست. ادبیات عرفانی ما نشات گرفته از شعرای بزرگ ما است در حالی که اندک دقتی به ادبیات فعلی کلامی ما، نشان از دور شدن ما از فرهنگ و ادبیات غنی و اصیل ما دارد.

 

دقیقا؛ فرهنگ کلامی ما به شدت تحت تاثیر فرهنگ برخی کشورهای در حال توسعه است. فکر می کنید راه رهایی و نجات از چنین خودباختگی چه می تواند باشد؟

سوال بسیار خوبی است؛ اولین قدم برای رهایی از بی هویتی مطالعه است و هر انسانی باید برای ساختن خود و رسیدن به شخصیت متناسب با فرهنگ کشورش مطالعه کند، نمونه عینی آن فردی مانند من به عنوان یک گوینده به دلیل نقش بسیار موثر و بزرگی که در فرهنگ سازی کشورم دارم باید مطالعه داشته باشم. موانع موجود را هم درک میکنم؛ نکته مهمی که در این میان وجود دارد قیمت کتاب است. دانشجویی که در حال علم آموختن است و باید روزانه مطالعه کند و دایره علم خود را وسعت دهد چگونه می تواند کتابی ۳۰هزار تومانی را خریداری کند؟ مدیران باید به این قیمت ها نظارت داشته باشند تا همه مردم برای مبارزه با بی فرهنگی رایج شده در کشور مطالعه کنند. ما همیشه گلایه می کنیم که چرا مردم ما مطالعه نمی کنند؛ این دو دلیل دارد که یکی همان قیمت بالای کتاب است و دومی فرهنگ نادرست استفاده از اینترنت و کامپیوتر؛ اینترنت برای این آمده تا انسان اشراف کامل نسبت به آگاهی از زندگی اطرافش پیدا کند و بر آن مسلط شود نه اینکه زندگی اش را فدای آن کند؛ وقتی فرد به زندگی خود مسلط شد تصمیم گیرنده می شود و آنگاهست که مستقل فکر می کند و برای دفاع از حقوقش در جهان ابراز وجود می کند. این روزها استفاده بیش از حد از اینترنت فرصت مطالعه را از مردم جامعه گرفته است.

این ها ضعف های زندگی ماشینی است. چارلی چاپلین چند سال پیش در فیلم «عصر جدید» درگیری انسان با تکنولوژی را به تصویر کشید که انسان در میان چرخ دنده های ماشین گیر کرده و در حال از بین رفتن است؛ این نوعی پیش بینی است که این بازیگر و کارگردان سال ها پیش انجام داد. ما در گرو بی معرفتی و بی ارزشی زندگی کاذب ماشینی گرفتار شده ایم.

خودتان کار گویندگی را از چه سالی آغاز کردید؟ چه شد که به کار گویندگی روی آوردید؟

من از ۱۷-۱۸ سالگی در مدرسه، اشعار و متن های ادبی را دکلمه می کردم و به دلیل موفقیت در رتبه اول دکلمه فن و بیان در تهران به رادیو معرفی شدم. در برنامه رادیویی جوان، هفته ای ۱۰ دقیقه نمایشی پخش می شد و من کار اصلی خود را از آنجام آغاز کردم، به یاد دارم که کارگردانی آن اثر را خسرو فرخزادی بر عهده داشت. از آن زمان به بعد با همکاری زنده یاد محمدعلی زرندی و مسعود کیمیایی وارد فضای حرفه ای گویندگی شدم.

 

به نظرتان فضای گویندگی در آثار سینمایی، تلویزیونی و انیمیشنی نسبت به سال های گذشته ارتقا داشته است؟

در آثار سینمایی و تلویزیونی به دلیل فرصت کمی که برای گویندگی اختصاص داده می شود ارتقایی وجود ندارد اما در آثار انیمیشینی اتفاقات خوبی در حال رخ دادن است. در گذشته کار گویندگی با عشق انجام می شد اما الان به این کار فقط به چشم یک درآمد مالی نگاه می کنند. فرد می آید کاری را از روی اجبار برای رفع مشکلات مالی و گذراندن امورات زندگی انجام می دهد و می رود، این وسط عشق و تعهد به کار رنگ باخته است. محتوا و کیفیت گویندگی به دلیل عدم شناخت از کار صداپیشگی و عدم داشتن مسئولیت کاری به شدت افت کرده است ضمن اینکه وجود حجم بالای آثار تلویزیونی برای ترجمه و صداپیشگی به شدت بر کیفیت تولیدات گویندگی تاثیر منفی گذاشته است.

 

پس معتقدید که وضعیت گویندگی چندان اوضاع خوبی ندارد؟ به خصوص گویندگی هایی که به صورت غیر استاندارد در برخی از آثار صورت گرفته است؟

درست است، وضعیت حال حاضر گویندگی در رسانه ملی به دلیل اینکه فیلم ها و سریال های خوب و با کیفیتی خریداری نکرده ایم، ارتقای چندانی نداشته. به عنوان مثال فیلم «محمد رسوال الله (ص)» یکی از بهترین فیلم هایی است که در سال های دور خریداری و ترجمه شد و همچنان پخش آن به بهانه های مختلف از تلویزیون ادامه دارد. اما وضعیت گویندگی در شبکه های ماهواره ای خالی از معرفت فرهنگی ماست. من یک ایرانی هستم و فرهنگ گویندگی من شاخصه های خودش را دارد، ما در آثار غیر ایرانی که گویندگی می کنیم محال است واژه ای توهین آمیز در فیلم عنوان شود و ما ترجمه نعل به نعل آن را بیان کنیم؛ قطعا اگر واژه ای توهین آمیز بیان شود ما آن را به ادب تبدیل می کنیم برای اینکه من به فکر آن کودکی هستم که در کنار خانواده مشغول تماشای آن است.

زمانی که در برخی از فیلم ها کلمات نادرست داشته باشیم من آن را بازسازی فرهنگی می کنم؛ این بدان معنا نیست که حتما باید کلاسیک و مدرن صحبت کرد، ما می توانیم واژه های نادرست را با کمی ادب و متانت بیان کنیم، کدام زیباتر و اثرگذارتر است؟ ما با بیان ساده ترین واژه ها می توانیم اثرگذار عمل کنیم. ایران مجموعه ای از فرهنگ های مختلف از آذری تا بلوچی و اهوازی است؛ در تمامی این فرهنگ ها واژه هایی به وسعت فرهنگ وجود دارد و چه خوب است اگر به جای استفاده از فرهنگ غلط غیر ایرانی از این واژه ها استفاده کنیم. باید به حال دیالوگ هایی که با ابتذال مخاطب را می خنداند گریه کرد. خانواده نقش به شدت موثری در تربیت و رشد فرهنگی افراد جامعه دارد چرا که جامعه از خانواده های ما تشکیل شده است باید با ورود فرهنگ اصیل به خانه های مردم، فرهنگ کم رنگ شده را تقویت کرد. خانواده فقیر مالی باشد اما غنای فرهنگی داشته باشد بهتر است؛ بازتاب فقر فرهنگی خانواده ها به مانند مردابی است که مدام باید به فکر لایروبی باشیم و درست به همین دلیل، خلاء فرهنگی در دوبله های ماهواره ای به شدت احساس می شود. فرهنگ من یعنی سریال «امام علی (ع)» که داود میرباقری چه زیبا فرهنگ اسلامی را در آن سریال بیان کرد ؛ حال ما چه کرده ایم که میرباقری بعد از «مختارنامه» دست به ساخت سریالی به عنوان «شاهگوش» می زند سوالی است که باید پاسخ آن را در میان خودمان جستجو کنیم

شاید بدیهی ترین پاسخ این باشد که نیاز و سلیقه مخاطب افت به دلایل مختلف افت کرده است...

دقیقا، مشکل تغییر سلیقه ما به کمترین سطح توقع فرهنگی است. وقتی مهران مدیری سریال «شب های برره» را در تلویزیون تولید کرد و با دیالوگ های خود مردم را به فکر فرو می برد یعنی مهران یکسری القائات فرهنگی را در مردم بوجود آورد. حتی در «شوخی کردم» هم نکته های بسیار دقیقی عنوان می شد که ما فقط باید قدرت گیرایی آن ها را داشته باشیم. قبل از اینکه از پا درآئیم باید به فکر راه رفتن باشیم. نباید با پیام های سخیف مردم را به فرهنگ غنی خود دعوت کرد و بابد در مقابل با پیام های فاخر جامعه را به سمت زیبایی شناسی کشاند.شما در نظر بگیرید یک آدم ساده معمولی صبح تا شب را در محل کار خود می گذراند و شب که به خانه بازگشت سریال مورد علاقه اش را تماشا می کند و وقتی در آن سریال یک فراز و نشیب دیالوگی و رفتاری می بیند دیگر هیچ چیز از آن فرد معمولی به لحاظ فرهنگی باقی نمی ماند؛ ما امروزه با این همه شبکه های مختلف چه چیزی را به مخاطب آموزش داده ایم؟ ما باید در ابتدا ادبیات رسانه ای خود را تقویت کنیم.

به نظر می رسد فرهنگمان را لابه لای برخی بی فرهنگی ها گم کرده ایم و بایدمتولیان و مردم بیشتر به آن فکر کنند...

شک نکنید که گام اول باید توسط خودمان برداشته شود و کسی دلسوزتر از خودمان برای حفظ فرهنگ و ادبیات نمیتواند در این مسیر تلاش کند؛ برای باز شدن موضوع کافیست نظرتان را معطوف کنم به این مسئله که در گذشته گوینده ها مولف بودند و بازیگران خارجی را با اسم گوینده اش می شناختند. الان نه آن فیلم ها هستند و نه آن بازیگران کارکشته سینما و تلویزیون و این البته یک ایراد بسیار بزرگ است که این بزرگان بازیگری و گویندگی شاگردانی نداشته اند. علاوه بر این مشکل، گروه تامین برنامه های تلویزیونی ۴۸ ساعت قبل اعلام می کند که من تعدادی فیلم را برای گویندگی می خواهم. من به عنوان مدیر گویندگی باید بتوانم صداهای فیلم را بر اساس نوع بازی بازیگر انتخاب کنم اما زمان کمی که سازمان به من می دهد افت کیفیت آثار را سبب می شود. و این یعنی اینکه هنرمند به عنوان قشری از مردم در صورت رفتار کارشناسی و دقیق از سوی مسئولان و مدیران مربوطه میتواند کاری ارائه دهد که در جهت حفظ و ارتقای فرهنگ تلقی شود و مردم و مدیران دست در دست یکدیگر تلاش کنند تا مبادا هجمه های گوناگون چهره زیبای فرهنگ و هنر ایران را مخدوش نماید. یادم هست چندی پیش فیلمی برای دوبله به من داده شد من از فیلم به هر یک از گویندگان اصلی کار یک نسخه دادم و گفتم اگر صدای شما همان نقش فیلم است به من بگویید. این یعنی گویندگی حرفه ای نه اینکه یک روز قبل فیلم را بدهند و فردای آن روز فیلم آماده شده را بخواهند. یک فیلم بد را یک گویندگی خوب، خوب می کند و عکس آن هم وجود دارد. به همین دلیل ما باید زمان کافی برای یک گویندگی خوب داشته باشیم. گویندگی هایی که در شبکه های ماهواره ای صورت می گیرد گویندگی نیست و نوعی کاسبی و نان درآوردن است برای اینکه گویندگی عشق است.

 

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.