جمعه ۲ آبان ۱۳۹۳ - ۱۳:۲۱

یادداشت بی پرده «رجانیوز» خطاب به ایوبی

فاتحه‌خوانی برای «ندا آقا سلطان» روی پرده‌ی سینمای ایران! / چرا اکران «عصبانی نیستم» برای وزارت ارشاد حیثیتی شده است؟

عصبانی نیستم*

سینماپرس: سایت «رجانیوز» در یادداشتی خطاب به رئیس سازمان سینمایی نوشت: استاد سابق دانشگاه امام صادق (ع)، باید میان «اصول» و «خط قرمز»‌ها و رضایت سینماگران «شبه‌روشنفکر» یکی را انتخاب کند.

متن یادداشت رجانیوز به شرح ذیل است:

قصه‌ی «عصبانی نیستم» کمی پیش از این‌ها کلید خورده بود. زمانی که کارگردان جوان این فیلم پس از ساخت فیلم «بغض» چندان موفقیتی کسب نکرد و از همین رو، تلاش نمود تا با استفاده از نمادهای سبز در پوستر فیلم خود، با وجود عدم ارتباط مضمونی، اثر خسته‌کننده و ملال‌آورش جاذبه‌ای فرامتنی ایجاد کند. اما این روش هم جواب نداد و «بغض» دیده نشد. بنابراین، او ناگهان با پیروزی دولت یازدهم در انتخابات، وسوسه شد تا به ماجرای ۸۸ سرک بکشد؛ شاید که این بار کارش دیده شود.

بنابراین در نخستین گام، فیلمنامه‌ای خنثی و اجتماعی به وزارت ارشاد دولت دهم تحویل داد و در آخرین روزهای کاری مسئولان سازمان سینمایی دولت گذشته با اصلاحاتی پروانه‌ی ساخت فیلمش را دریافت کرد، اما در عمل، طی پروسه‌ی تولید، با تغییر صد در صدی فیلمنامه، فیلمی سیاسی در حمایت از فتنه‌ی ۸۸ ساخت و حوالی آذر ماه، نسخه‌ی نخست فیلمش را برای نماینده‌ی سفارت خرس‌نشان به نمایش گذاشت؛ شاید که این بار، بر خلاف دفعات دیگر، بذل توجهی عائد خود و فیلمش شود؛ که شد. «آنکه لویکه» کهنه‌کار، روایت او را از «ایران» پسندید. سرزمینی که مردمانش برای امرار معاش نه یک کلیه، که هر دو کلیه‌ی خود را می‌فروشند، سرزمینی که همه از هم می‌دزدند، ریشوهای طالبان‌مأب حق سایر مردم را پایمال می‌کنند و البته جوانانش یا در دانشگاه به خاک و خون کشیده شده‌اند و یا در زندانند و یا ول معطل و در پی دریافت مجوز!

فیلم «آنکه لویکه» را گرفت و او میان آن همه فیلم، «عصبانی نیستم» را پسندید. با همان سکانس مشهور اعدامش در ملأ عام، با همان سکانس صریحش درباره‌ی «ندا آقا سلطان» و فاتحه‌خوانی بر سر مزار او در خیابان، با همان دیالوگ صریح ستاره (باران کوثری) خطاب به نوید (نوید محمدزاده) که وقتی از مهاجرت حرف می‌زند، پاسخ می‌گیرد: «چرا ما بریم، اینا (حکومت) برن...»، با همان سکانس دانشگاه که «نوید» جمهوری اسلامی را با حکومت امیرالمومنین مقایسه می‌کند و می‌گوید: «علی در حکومتش زندانی سیاسی نداشت...»...

اما با وجود همه‌ی این ویژگی‌های مثبت، «عصبانی نیستم» یک ایراد اساسی هم داشت. «فیلم» نبود. «بیانیه» بود و فیلمساز حرفش را به گل‌درشت‌ترین حالت ممکن بیان کرده بود. بنابراین، فیلم در بخش رقابتی جشنواره‌ی «برلین» پذیرفته نشد و در بخش غیررقابتی «پانوراما» به نمایش درآمد.

در همین روزها، کم کم زمزمه‌هایی مبنی بر حمایت فیلم از فتنه در رسانه‌ها شکل گرفت؛ اما از انجا که فیلم دیده نشده بود، نمی‌شد پیرامون آن قضاوت کرد. با این وجود، رایزنی‌ها آغاز شد و نگرانی از فیلم به مسئولان سازمان سینمایی منتقل گردید. در مقابل، مسئولان سازمان سینمایی هم قول دادند و گفتند که که فیلم در حال اصلاح است و «عصبانی نیستم» از یک فیلم سیاسی به یک فیلم اجتماعی تبدیل شده است. بنابراین با این پاسخ، موقتا قائله پایان یافت و همه چیز به نمایش فیلم موکول شد. هر چند که اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس، برای اتمام حجت، هشدارهای لازم را به صورت رسانه‌ای و غیر رسانه‌ای به اطلاع وزارت ارشاد رساندند.

اما در نخستین اکران فیلم در جشنواره‌ی سی و دوم فجر، عیار صداقت مسئولان سازمان سینمایی مشخص شد؛ چرا که فقط پایان فیلم «عصبانی نیستم» (سکانس اعدام) اصلاح شده بود و نود درصد ارجاعات آن به فتنه، هنوز باقی مانده بود. از کتک زدن بسیجی روی پرده گرفته تا رنگ سبز پاشیدن به ماشین استادی که او را «دکتر قلابی» می‌خوانند و کات زدن تصویر تراکت‌های فروش کلیه به عکس مقام معظم رهبری و شعار اقتصادی سال ۹۲. و این‌ها تنها بخشی از موارد سیاسی فیلمی بود که به زعم مسئولان سازمان سینمایی، به یک فیلم اجتماعی تبدیل شده بود.

با عیان شدن موضع وزارت ارشاد به عنوان حامی قسم خورده‌ی «عصبانی نیستم»، اعتراضات قانونی جدی‌تر شد. چنانکه کمیسیون فرهنگی مجلس وارد گود شده و به اکران فیلم‌های حامی فتنه روی پرده‌ی سینمای ایران اعتراض کرد. نتیجه آنکه بالاخره قانون بر بی‌قانونی پیروز شد و فیلمی که هیچ یک از فاکتورهای قانونی را در فرآیند ساخت و اکران رعایت نکرده بود، با اعلام رضایت کارگردان فیلم از داوری در بخش رقابتی جشنواره بیرون کشیده شد و با وجود نامزدی در پنج رشته، نتوانست سیمرغی در اختتامیه دریافت کند. اما این اعلام رضایت، رایگان صورت نگرفته بود. چنانکه تشکرهای پی‌درپی «ایوبی» از کارگردان این فیلم در هر تریبون علنی و غیر علنی و اتفاقات بعدی در ماه‌های آینده، ماهیت برخی از این توافقات پشت پرده را آشکار ساخت.

اما این پایان کار نبود. «عصبانی نیستم» در یک دهن‌کجی آشکار به قانون و البته به وزارت ارشاد، حتی همان اصلاحات مصوب حداقلی را هم در نسخه‌ی ارسالی به جشنواره‌ی برلین رعایت نکرد و با نسخه‌ی کامل روی پرده‌ی کشور خرس‌نشان رفت تا کارگردان و بازیگران فیلم شاید با طراحی لباس خاص‌شان روی فرش قرمز برلین، از کلیه فروشی مردم ایران به نان و نوایی برسد، از نداری یک جوان بگوید و با یوروهای ژرمن‌ها، دارا شود، از جهنم ایران بگوید که شاید چند روزی بیشتر مهمان «بهشت» مفروضش در آلمان شود؛ و چه تجارت کثیفی است تجارت «وطن فروشی» و «حراج آبروی مردم نزد بیگانه»!

چند ماهی گذشت تا اینکه بحث اکران «عصبانی نیستم» دوباره به نقل محافل سینمایی تبدیل شد و ثابت شد که وزارت ارشاد در اکران این فیلم، جدی است. هر چند که دوباره وعده‌ی تبدیل فیلم از یک اثر سیاسی به یک فیلم «اجتماعی» رسانه‌ای شد تا از اعتراضات کاسته شود. اما منتقدین اکران فیلم‌های حامی فتنه که یک بار با همین وعده، راضی به حضور فیلم در جشنواره شده بودند، ترجیح دادند تا این بار، دل به «صداقت امتحان شده‌»‌ی مسئولان دولت راستگویان نبندند و با استفاده از اهرم‌های قانونی نظارتی، مانع اکران فیلم شوند.

حالا این روزها، خبر می‌رسد وزارت ارشاد قصد طغیان در برابر نهادهای قانونی از جمله مجلس و قوه‌ی قضائیه را دارد و حتی با وجود اعلام حوزه‌ی هنری، شهرداری تهران و بنیاد مستضعفان مبنی بر عدم تخصیص سینما به «عصبانی نیستم» در صورت اکران، می‌خواهد به هر نحو ممکن، این فیلم را به نمایش عمومی درآورد. گزاره‌ای که نشان می‌دهد اکران «عصبانی نیستم» به یک امر حیثیتی برای وزارت ارشاد تبدیل شده است.

واقعیت این است که «ایوبی» و مردان سازمان سینمایی، در آزمون صداقت‌سنجی سینماگران نمی‌خواهند بازنده باشند. آنان به شبه‌روشنفکران سینمای ایران «قول» داده‌اند و باید پای «قول» خود بأیستند. آنان خود را نزد طیف خاصی از سینماگران به واسطه‌ی قول‌های رئیس‌جمهور در مناظره‌های انتخاباتی مسئول می‌دانند و نمی‌توانند وعده‌ی «فضای باز» خود را به سینماگران فراموش کنند.

در چنین شرایطی، سینماگران هم به سیاق همیشگی، برای اثبات میزان وفاداری مدیری که وعده‌ی «فضای باز» داده است، تندترین و غیر قابل اکران‌ترین موضوعات خود را روی میز گذاشته‌اند و از «ایوبی» توقع اکران دارند. و مگر همین کار را پیش از این با مرحوم «سیف‌الله داد» که با ژست «آزادی» بر اریکه‌ی سینمای ایران تکیه زده بود، نکردند؟ مگر غیراخلاقی‌ترین مضامین در همین سال‌ها روی پرده جاخوش نکرد؟ مگر سکانس تجاوز یک زن به یک زن دیگر در فیلم «زندان زنان» بدون هر گونه درجه‌بندی سنی، تحت لوای همین وعده‌ی آزادی اکران نشد؟ چنانکه در نهایت «سیف‌الله داد» با رفتن «عطا‌الله مهاجرانی» رفتنی شد و سابقه‌ی درخشان فیلمسازی خود را با یک وعده‌ی توخالی خراب کرد.

 یا حتی مگر سینماگران شبه‌روشنفکر همین ترفند را در مقابل ژست «رفع توقیف»‌های ماه‌های نخست «شمقدری» به کار نبستند تا آنجا که او چند سال بعد در برابر اعتراضات گسترده‌ به موج فیلم‌های خیانت، مجبور شد در چندین گفتگوی رسانه‌ای اعتراف کند که برخی سینماگران از اعتماد او سوءاستفاده کردند و هر چه خواستند ساختند.

حالا همین ماجرا در حال تکرار است. تا بوده همین بوده است. سینماگران شبه‌روشنفکر منتظرند «ایوبی» وعده‌های خود را عملی کند. آنان این بار به خط قرمز نظام یعنی «فتنه‌ی ۸۸» یورش برده‌اند و منتظر پاسخ «الوعده وفا»ی ایوبی هستند. «عصبانی نیستم» هم فقط آغاز راه و یک نماد است. نماد یورش اولیه به ارزش‌های نظام که در صورت اکران، می‌تواند پیام هجوم همه‌جانبه به آن را مخابره کند.

شبه‌روشنفکران بر خلاف ادعاهای گاه به گاه خویش مبنی بر «مهاجرت در صورت توقیف فیلم‌های خود» و «فروختن حق پخش فیلم‌شان به بی‌بی‌سی فارسی» و «هیچ فیلمی در کمد نخواهند ماند»، خوب می‌دانند «اکران» در جمهوری اسلامی یعنی چه. اکران در «جمهوری اسلامی» یعنی گرفتن مجوز پخش یک فیلم در قطاری مسافربری هنگامی که خانواده‌ای مشغول سفر زیارتی به مشهد هستند؛ یعنی دریافت مجوز پخش یک فیلم در اتوبوس در مسیر «اسالم-خلخال» و «زابل به زاهدان». یعنی فروش فیلم حامی فتنه کنار نیاز یومیه‌ی مردم در سوپرمارکت‌ها. یعنی دیده شدن میلیونی. چرا آنها باید این امکان را از دست دهند؟

اکران «عصبانی نیستم» قرار است آغازگر اکران موج فیلم‌های حامی فتنه باشد. شک نباید کرد که اکران «عصبانی نیستم» منجر به سیل تولیدات مرتبط با فتنه‌ی ۸۸ خواهد شد. چنانکه این سیل در خارج از کشور با تولید سه اثر در یک سال، («گلاب»، «رز سرخ» و «رقصنده‌ی بیابان») آغاز شده است و با اکران «عصبانی نیستم» در داخل ایران نیز ادامه خواهد یافت. چنانکه در سال ۷۸ این اتفاق افتاد و منجر به تولید جریانی از فیلم‌های مرتبط با وقایع ۱۸ تیر ۷۸(از جمله «اعتراض»، «مرد بارانی»، «نسل سوخته»، «متولد ماه مهر» و ...) گردید.

با این توصیفات، اینکه «ایوبی» چه تصمیمی می‌گیرد، فرع ماجراست. «ایوبی» در کشاکش «قول‌»‌هایی که داده گیر کرده است. او روزهای سختی را می‌گذراند. استاد سابق دانشگاه امام صادق (ع)، باید میان «اصول» و «خط قرمز»‌ها و رضایت سینماگران «شبه‌روشنفکر» یکی را انتخاب کند. سرنوشت «شمقدری» و «سیف‌الله داد» هم پیش روی اوست. مدیرانی که با ژست «فضای باز فرهنگی» آمدند و نتوانستند پای همه‌ی هزینه‌های این «ژست»، ایستادگی کنند. از یک طرف «راه طی شده» در برابر اوست و از طرف دیگر سینماگرانی که تهدید کرده‌اند در صورت عدم وفای به عهد «ایوبی»، راهی خارج شده و آثارشان را برای پخش از برنامه‌ی «آپارات» به «بی‌بی‌سی» فارسی خواهند فروخت و همه جا از «ایوبی» در رسانه‌ها انتقاد خواهند کرد. در نتیجه، راستش را بخواهید ماجرا برای رئیس سازمان سینمایی و استاد سابق دانشگاه امام صادق (ع)، «حیثیتی» شده است.

اصل ماجرا، اما کمی دورتر از سازمان سینمایی و اتاق کار «ایوبی» رقم می‌خورد. آنجا که عده‌ای برای آرامش فضا، تن به اکران نسخه‌های ظاهراً اصلاح شده می‌دهند و تصور می‌کنند که ماجرا تمام شده است. در حالی که «عصبانی نیستم» در صورت اکران، در سینمای ایران تکثیر خواهد شد. این یک پیش‌‌گویی نیست؛ این گزاره نتیجه‌ی رصد یک «راه طی شده» است. آیا سینمای ایران دوباره این راه طی شده را خواهد پیمود؟

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.