سه‌شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۳ - ۰۰:۲۴

قواعد رفتار با رسانه را بهتر بشناسیم

تلاش برای اعمال رفتارهای دیکتاتوری و حذف منتقدین/«مخرب» در تعریف علمی نقد، معنایی ندارد

منتقدین

سینماپرس: محمد تقی فهیم/ حتی اگر بپذیریم که رسانه ای در نقد، تحلیل و اطلاعات منتشر کرده اش «اشتباه»، «تحریف» و «غش»ی به کار برده باشد، قانون و تجربه جهانی نشان می دهد که بهترین عکس العمل، «توضیح، تصحیح و تکذیب» است؛ فراموش نکنیم پرسشگری اصل و اساس رسانه‌ی متعهد، ملی و اسلامی است.

اینکه فرهنگ نقد پذیری در جامعه ی ما نهادینه نشده است، امری بدیهی است. اصلاح این پدیده ی تاریخی، اراده ای محکم و پافشاری دایمی از سوی نهادها، مدیریت کلان فرهنگی و خصوصا رسانه های جمعی را طلب می کند. هنرمندان کشورمان و خالقان محصولات هنری و ادبی همواره در برابر نقد آثارشان عکس العمل های خوبی نداشته، همچنانکه تحمل ناپذیری صنوف مختلف و شخصیت ها نیز اظهر من الشمس است. اما آنچه جای تامل دارد و به عبارتی باعث تاسف است، واکنش نامناسب مدیران در برخورد با منتقدان است. بارها شنیده و دیده ایم که مدیران، منتقدان و رسانه های مخالف را برنتابیده و تحمل نکرده اند اما برای پز دموکراتیک و ظاهر روشنفکری! مدعی شده اند که نقد «مخرب» را تحمل نمی کنند و با این رویه به عینه اعمال دیکتاتوری کرده و فضای نقد و انتقاد را بسته اند.

دکتر معین، دکتر انوری و عمید و بقیه در تعریف معنای نقد، هیچ جا سخنی از «مخرب» به کار نبرده اند. اما نقد می تواند ضعیف، فاقد استدلال و حتی غیر منصفانه باشد. «انصاف» به معنای دیدن سوی مثبت اثر هنری یا عملکرد افراد و نهادها  از جمله رویکردهای نقد می تواند باشد اما الزام آن نیست. البته اگر مطابق تذکر «موسوی گرمارودی» بزرگوار «رویکرد اسلامی خیرالاموراوسطها را در مورد نقد به کار» ببریم قدم در نوع آرمانی آن گذاشته ایم که نمونه ترین منتقد دراین راستا مقام معظم رهبری هستند. اما برچسب «مخرب» به نقد های ایراد شده با رویکرد اعلام ضعف ها نیز عین بی انصافی است.  چه بسا نقدی فقط با هدف آسیب شناسی و برملا و افشا کردن صعف ها و ناراستی ها طرح یا به نگارش درآید. به تعبیر «میرجلال الدین کزازی» : «کسی که اثری را نقد و می سنجد به ناچار می باید کاستی ها و کژی ها و بیراهگی هایی که در آن راه جسته است به در بکشد و به آنها انگشت نهد»(۱) . بنابراین استفاده از عنوان «مخرب» برای ناقدان و منتقدان، چیزی جز فرافکنی نیست.

راه حل عالمانه، توجه به انتقادات و اصلاح امور است. قهر با منتقد، دشمن پنداشتن او، به انزوا راندنش و از میدان به در کردنش، ناشی ازعقب ماندگی تاریخی و کمبود دانش روز است. جمع کردن مصلحت جویان، اهمیت قایل شدن برای اهل تمجید و بزرگ داشتن  «به به» و «چه چه» گویان، تحقیقاً از باند بازان و گروه گرایان کم بنیه ساخته است. «قاسمعلی فراست» می گوید : «ما را طوری تربیت کرده اند که فکر می کنیم آن کسی که ایراد کار ما را متذکر می شود، دشمن ماست و کسی که به تعریف و تمجید می پردازد دوست ماست! » (۲).

این موضوعی اثبات شده است که اهل فکر، جماعت عمیق و کاربلدان، همواره براین باور عمل می کنند که ممکن است بشود به پدیده ها جور دیگری هم نگاه کرد و از نگاه دیگران به خود و خروجی شان، درس می گیرند، نه اینکه بیرق سرکوب منتقد را برافراشند. مرحوم «سیمین دانشور» می گوید : «وقتی آقای ... آن مطالب را راجع به این رمان (ساربان سرگردان) در مجله ادبیات داستانی نوشته بود، خیلی ها می گفتند چرا جواب نمی دهی؟ من می گفتم می شود به او حق داد، که نظرم واقعا همین بود، می شود این رمان را جوری دید که ... دیده است. آنوقت چه جوابی دارم بدهم؟ » (۳) .

کمبود تحمل و ظرفیت پایین نقد پذیری در هنرمندان و سینماگران، از منظر احساسی تاحدودی توجیه پذیر است، اما غلبه ی این رفتار و منش بر مدیران و مسئولان جامعه، تبعات غیرقابل جبرانی به جای می گذارد. متاسفانه وقتی موقعیت خطرناکی به وجود می آید که این دسته از مدیران، ناقدان و رسانه های منتقد را به انواع حیل و تمهید، منجمله با عنوان «نقد مخرب» از گردونه ایفای رسالت مردمی خود خارج می کنند.

حتی اگر بپذیریم (و اتفاق هم بیفتد) که رسانه ای در نقد، تحلیل و اطلاعات منتشر کرده اش «اشتباه»، «تحریف» و «غش»ی به کار برده باشد، قانون و تجربه جهانی نشان می دهد که بهترین عکس العمل، «توضیح و تصحیح و تکذیب» است، شکایت و (بدتر از آن) به حاشیه راندن رسانه منتقد و ادامه روش های گزینشی در ارتباط با رسانه ها، انتخاب بدترین راه حل است. بگذارید بی رودربایستی تر جلو برویم. پرسشگری اصل و اساس رسانه ی متعهد، ملی و اسلامی است. فی نفسه کار ناقد و نقد او با پرسش کلید می خورد. نقد جدی، عمیق و جذاب پرسشگرانه تر است. رسانه ای که سئوال دارد مانند خبرنگار و منتقدی که اهل سئوال است، موثرتر است. حالا اگر مدیر و مسئولی، چنین منتقد و رسانه ای را به بازی نگیرد، از دایره دعوتی ها حذف کند، دائما مورد عتابش قرار داهد، تهدید و تطمیعش کند و جایی برای آن قایل نباشد، بی تردید یک جای مهم کار او می لنگد. شک نکنید که از چنین فضای مدیریتی، مفاسدی بیرون خواهد زد یا حداقلش با ضعف های آشکار و ضایع شدن حقوق مردم، ماموریتش به پایان خواهد رسید. مدیران و افرادی در حافظه تاریخی مردم و کشورمان خواهند ماند که هستی خود را در بودن منتقد و مخالف خود ببیند.

یک خاطره از مرحوم «سیف الله داد» برای ثبت درتاریخ

چند سال است منتظر مناسبتی هستم تا این خاطره را درجایی منتشر کنم، خاطره ای  که به نظرم درس آموز و عبرت انگیز است :

پس از انتصاب مرحوم «سیف الله داد» به معاونت سینمایی دوران مهاجرانی، تصمیم به واگذاری بخش هایی از ارشاد به بخش خصوصی گرفته شد، اتفاقی که بیکاری تعدادی از متخصصان این وزارت خانه را درپی داشت.

افراد بیکار شده و معلق برای احقاق حق خود، مبادرت به شکایت در محاکم و مصاحبه با نشریات کردند، پس از نتیجه نگرفتن به روزنامه کیهان (که نگارنده مسئول وقت صفحه سینمایی بودم) مراجعه و طی گفتگوهایی مسایلشان را مطرح کردند. این افراد که درمیانشان تعدادی متخصص و سینماگر شناخته شده بود (در حین شکواییه خود) مدعی شدند که سیف الله داد در ورای خصوصی سازی و واگذاری امور به بخش خصوصی، برخی تجهیزات و از جمله دوربین های کمیابی ((BL را به موسسات متعلق به خودش منتقل کرده است و ...

گزارش و مصاحبه مذکور پرسروصدا و منجر به شکایت «داد» از کیهان شد. نزدیک به دادگاهی که آقای شریعتمداری باید می رفت، وکیل روزنامه از نگارنده خواست که مدارک و مستندات ام را تهیه کنم تا «حاج آقا» به دادگاه ارایه کند. من هم تعدادی نوار تحویل او دادم. باعث تعجب اش شد! گفت «نه این نوارها و نه آن آدم ها برای دادگاه وجاهت ندارد بنابراین سند تهیه کن» .  با دوستانی که مصاحبه کرده بودم تماس گرفتم و ماوقع را توضیح دادم که ما به خاطر رسیدن شما به حقتان حرف هایتان را بازتاب دادیم و... آنها محکم گفتند که فردا چند کیلو سند میاورند. اما اسناد آنها چیزی نبود جز شکایت ها و مصاحبه هایی که پیشتر در جراید (مثلا در مجله سینماویدیو) چاپ شده بود، اما به محض چاپ در کیهان، جریان ساز شده بود.

خلاصه چند روز با چه کنم و چه کنم و در شرف توبیخ و معرفی به کارگزینی بسر بردم، چرا که آقای شریعتمداری سفت گرفته بود که ما در کیهان خبرومطلبی غیر مستند چاپ نمی کنیم برای همین با خیال راحت به دادگاه می رویم، حالا شما گزارشی تهیه و چاپ کرده اید که سندی برای آن ندارید، باید جوابگو باشید.   چکار باید می کردم؟ سند محکمه پسندی نداشتم.

شب قبل از دادگاه، ساعت یک بامداد به مرحوم «داد» تلفن کردم. (هر وقت و هرساعتی که زنگ می زدم جواب می داد). علیرغم اینکه از انتقادات ما دلخور بود (به طوری که یکبار در جشنواره فجرو سینما استقلال، در جمع زیادی فریاد زد که «فهیم» از دست تو چکار کنم؟)  ولی با لحنی صمیمی جواب داد. ماجرا را شرح دادم. گفت «ای بابا اصلا یادم رفته بود. وقتی گزارش را خواندم از اتهامات وارده عصبانی شدم و دستور شکایت دادم، ولی بعد فراموش کردم. خب الان تو گرفتاری یا کیهان؟ » گفتم هردوتایمان. گفت «برو بخواب» .

 اول وقت اداری فردا، «سیف الله داد» شکایت اش را از کیهان پس گرفته بود.

مرحوم «داد» پس از رفتنش از معاونت، طی دوبار ملاقاتمان تصریح کرد :

 «به جز همان اتهام، همه ی انتقاداتان درست بود و الان وضع سینما اثبات کننده نقدهای درست شما است. من همان موقع باور داشتم و دارم که با وجود منتقدانم، اشتباهاتم اصلاح می شود نه با مداحان و مصلحت اندیشان دور و برم، برای همین دستور داده بودم که در همه ی برنامه ها «کیهان» حضور داشته باشد» .

حالا مقایسه کنید با مدیران پس از این که اغلبشان رفتار گزینشی با افراد و رسانه های منتقد  را اولویت می بخشند.

  روحش شاد.

***************************************************************************************************************************************************

پانوشت :

۱ و ۲ و ۳ – نقل شده از کتاب «نقد نقد» از انتشارات خانه کتاب

 

نظرات

  • ۱۳۹۳/۰۶/۲۵ - ۱۶:۳۹
    0 3
    مطلب تامل برانگیزیست

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.