جمعه ۳ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۰:۰۳

ویژه مرداد ماه

جدیدترین شماره ماهنامه فیلم منتشر شد

ماهنامه فیلم شماره 477

سینماپرس: در جدیدترین شماره ماهنامه فیلم که ویژه مردادماه منتشر شده است رضا عطاران در گفت و گویی با خبرنگار این نشریه گفته است: «اتفاق‌های «رد کارپت» برای خودم در جشنواره‌ی فجر رخ داده است. من هم ایستادن در صف‌های طولانی جشنواره را تجربه کرده‌ام؛ از بازیگرانی نظیر زنده‌یاد شکیبایی امضا گرفته‌ام.»

به گزارش خبرنگار سینماپرس، در جدیدترین شماره ماهنامه «فیلم» موضوعات مختلفی از جمله سینمای ایران، سینمای جهان و نقد فیلم های روی پرده مورد بررسی قرار گرفته است که در شرح صفحات این مجله آمده است:

سینمای ایران
فلاشبک: پیام‌ خوانندگان مجله درباره‌ی مطالب‌ شماره‌ی ۴۷۴ و ۴۷۵ و ۴۷۶
خشت و آینه: بحران سینما/ ما مردم وارسته و فداكار و بی‌نیاز/ ارّه، روانی و... خانه‌یپدری/ دنیاهای متفاوت و دهان‌های باز
رویدادها: فیلم‌های تازه: رخ دیوانه (ابوالحسن داودی)، خبر خاصی نیست (مرتضی شایسته)، مادر قلباتمی (علی احمدزاده)/ اطلاعیه‌ی شورای عالی تهیه‌كنندگان درباره‌ی تهیه‌كنندگان صوری: حاضر و غایب/ تلاش مدیران برای دعوت از فیلم‌سازان قدیمی: مقصد كجاست؟/ اظهار نظر خبرساز وزیر ارشاد درباره‌ی مؤسسه‌ی رسانه‌های تصویری: ناگهان تغییر!/ وعده‌ی رییس سازمان سینمایی برای همكاری مشترك با سینمای تركیه: تولید مشترك، سراب یا واقعیت؟ 
درگذشتگان: باقر صحرارودی، هوشنگ سیحون، عباس كمندی، مجید رسولیان، یدالله نوری، عباس وفایی، عباس اذكایی... 
در تلویزیون: تلویزیون در ماه تیر: دردسرهای دیده شدن    
«گاو» ۴۵ سال بعد: گاو چه‌گونه به پاریس آمد و چه‌گونه به ونیز رفت؟/ گزارشی اداری درباره‌ی گاو: بازخوانی یك پرونده/ فیلم‌هایی كه در قوطی هیچ عطاری پیدا نمی‌شوند: در كمال خونسردی/ تماشای گاو پس از آن سال‌ها: در یك قدمی یك اثر فوق‌العاده/ گزارش فیلمخانه‌ی ملی ایران: روند احیا و مرمت فیلم گاو
رؤیای شبهای نیمه‌ی اول تابستان: مجموعه مطالبی در جست‌وجوی لحظه‌ها و تصویرهای جام جهانی فوتبال/ شاهد عینی؛ سفر به برزیل: طلوع ایران در افقی زیبا/ پنج نکته درباره‌ی تصاویر جام بیستم: فوتبال به منزله‌ی «تی‌وی گِیم»/ نوآوری‌های فنی در پخش و قضاوت مسابقه‌های ورزشی: آیا دیگر هرگز اشتباهی رخ نخواهد داد؟/ درباره‌ی ویژه‌برنامه‌های تلویزیونی جام جهانی: دست در دست دنیا/ درباره‌ی برنامه‌ی‌ ۲۰۱۴: تابستان با طعم فوتبال/ جلوه‌های نمایشی و بازیگری در فوتبال مدرن: دو فیلم با یك بلیت/ شباهت ورزش و سینما از منظر بازنمایی تلویزیونی ورزش: توپ، پرده‌ی نقره‌ای، جعبه‌ی جادو/ ناهاربازار جام جهانی برای تلویزیون فقیر و گرسنه‌ی ما: پول... فقط پول، و دیگر هیچ/ چند تصویر پراكنده از جام جهانی: گوش‌ماهی‌هایی كه با موج‌ها می‌آیند/ به تأثیرگذاری یك ملودرام جانانه/ ...و چند یادداشت
ماهنامه فیلم شماره 477
سینمای جهان
نمای دور: آكادمی اسكار، اعضای تازه، تغییرهای تازه: افزایش تنوع نژادی و ملیتی در میان اعضا/ واقعیت ناگوار در پس رقم‌های خیره‌كننده: كم‌رونق‌تر از سال قبل/ هم‌زیستی فوتبال و سینما: اتفاقی دور از انتظار/ بازسازی «آزمون بازیگری»: یكی از تكان‌دهنده‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما/ استفاده از خط زمانی انعطاف‌پذیر: تمهیدهایی برای بازگرداندن والتر وایت!/ بازگشت فیلم‌نامه‌نویسان قدیمی فیلم‌های جیمز باند: آیا فیلم‌های باند زیادی جدی شده‌اند؟/ فیلم پرستار‌ه: اندی سركیس در انتقامجویان: عصر اولترون/ فیلمی درباره‌ی ترور هیتلر: بازگشت هیرشبیگل به روزهای اوج؟/ واچاوسكی‌ها و استرازینسكی سریال می‌سازند: فیلم‌برداری در قاره‌های مختلف/ سفر ستارهای جدید و بازگشت به ریشه‌ها: ماجراجویی در اعماق فضا/ مایكل بی: «بگذار منتقدان از من متنفر باشند»؛ فیلم‌های رویین‌تن در/ اسكار تلویزیونی: جایزه‌های امی برنامه‌های روزانه و شبانه/ برندگان جایزه‌های ساترن: انتخاب‌های آكادمی فیلم‌های علمی‌خیالی، فانتزی و ترسناك/ تند و تیز۷، جیمز ون، دنباله‌ی احضار و.../ مستند گروه ایگلز
فیلمهای روز: ونوس خزپوش (رومن پولانسكی) و گفت‌وگو با كارگردان/ بازخوانی ماه اوت: اوزیج كانتی (جان ولز) از طریق مقایسه‌ی تطبیقی نمایش‌نامه و فیلم: گسترش‌ها و حذف‌ها/ نیم‌نگاهی به سینمایِ سال‌هایِ اخیرِ یونان، به بهانه‌ی دوشیزه‌ی خشونت (آلكساندروس آوراناس): صداهایی که لرزه به جان آدمی می‌اندازند/ زن نامرئی (رالف فاینز)/ هتل بزرگ بوداپست (وس اندرسن)
نمای درشت: چهار نقد بر بخش كوتاهمدت۱۲ (دِستین دانیل كرِتن) و گفت‌وگو با كارگردان
تاریخ چهگونه و چرا تحریف میشود؟: نگاهی به ۳۰۰: ظهور یك امپراتوری به عنوان موردی نمونه‌ای
چند صفت عالی: شطرنج‌بازی با كوبریك
تماشاگر: نگاهی به هانا آرنت (مارگارته فون‌تروتا): ابتذال شرّ
گدار هنوز مسأله است: فیلم تازه‌اش وداع با زبان جایزه‌ی ویژه‌ی هیأت داوران كن را گرفت: سگی در هیاهوی کن/ نكته‌هایی درباره‌ی ژان‌لوك گدار و كتاب گفت‌وگوهایش: هر آن‌چه نو به نظر می‌رسد در واقع بسیار کهنه است

نقد فیلم
سه نقد بر رد كارپت/ فرش قرمز (رضا عطاران) و گفت‌وگو با كارگردان/ تجریش، ناتمام (پوریا آذربایجانی)/ دو نقد بر دربست آزادی (مهرشاد كارخانی)/ گزارش اكران: همه چیز برای فروش/ گفت‌وگو با بهروز افخمی درباره‌ی آذر، شهدخت، پرویز و دیگران: من چشم‌چرانم
خشت خام: نقدی بر مستند تكان‌دهنده‌ی فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه (مرتضی پایه‌شناس) و گفت‌وگویی با كارگردانش
نامهها: پاسخ‌های كوتاه
بیست سال پیش در همین ماه۱۱۲: نگاهی به شماره‌ی ۱۶۱ ماهنامه‌ی «فیلم» (مرداد ۱۳۷۳)
معرفی و نقد كتاب: نگاهی به شش كتاب

بر اساس این گزارش در مجله اخیر میتوانید مطالب ذیل را مطالعه کنید:

لحظه‌ها و تصویرهای جام جهانی فوتبال: رؤیای شب‌های نیمه‌ی اول تابستان
جام جهانی ۲۰۱۴ جدا از همه‌ی‌ جنبه‌های ورزشی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی‌اش، فارغ از گرایش‌ها و علایق فوتبالی هر یك از ما، برای ماهنامه‌ی «فیلم» بهانه و عرصه‌ی جست‌و‌جو برای یافتن لحظه‌ها و جنبه‌ها و تصویرهایی است كه این ورزش محبوب را با موضوع كار ما - یعنی سینما و تصویر - پیوند می‌دهد؛ چه در ذات خود فوتبال و چه در پخش تلویزیونی مسابقه‌ها و هم‌چنین برنامه‌های تلویزیونی كه به جام جهانی می‌پردازند... با توجه به حجم عظیم عكس و مطلب درباره‌ی جام جهانی كه در هفته‌های اخیر در رسانه‌های مختلف منتشر شده، سعی كردیم در این مجموعه از زاویه‌هایی متفاوت به موضوع بپردازیم و به‌خصوص وجوه بصری و سینمایی جام جهانی و برنامه‌های تلویزیون را در این زمینه بررسی كنیم؛ از نحوه‌ی پخش مسابقه‌ها تا گزارش‌ها و نكته‌های حاشیه‌ای...

 شاهد عینی: سفر به برزیل: طلوع ایران در افقی زیبا 
فریدون شفقی: از دوران نوجوانی كه ما نام برزیل را با فوتبال شناختیم می‌گفتند برزیل قلمرو فوتبال و قهوه و سامباست اما در برزیل شاهد بودیم كه انگار این کشور سرزمین فوتبال و برنج و لوبیاست. به هر رستورانی كه بروید می‌بینید مردم لوبیا را مانند خورشت روی برنج می‌ریزند و همراه با تكه‌ای مرغ سرخ‌شده یا استیك می‌خورند. البته سیب‌زمینی سرخ‌كرده هم همیشه همراه این غذاست. اگر کسی قصد سفر به برزیل را دارد بهتر است فیلم تکان‌دهنده‌ی شهر خدا را ندیده باشد زیرا ترسیم عریان خشونت در این فیلم، که ماجرای مسیر غریب زندگی دو جوان برزیلی از ساکنان مناطق فقیرنشین شهر ریو را دنبال می‌کند، می‌تواند هر مسافری را به وحشت بیندازد...

پنج نکته درباره‌ی تصاویر جام بیستم: فوتبال به منزله‌ی «تی.وی گِیم»
امیر پوریا: فوتبال و لحظه‌هایش و شهرت بازیکنانش و لذت تماشایش، همه و همه به پوشش تلویزیونی آن متکی‌اند. بدون تصاویر تلویزیونی، حتی جام جهانی هم با یک مسابقه‌ی گل کوچک در محله‌ی مادربزرگ‌مان فرقی نمی‌داشت و پدیده‌ای محلی بود. تجربه‌ی فوتبال‌بینیِ بالای نود درصد از این همه بیننده‌ی میلیاردی فوتبال در سراسر جهان، فقط به قاب تلویزیون منحصر است و حتی وجه ستاره‌ای انبوهی از فوتبالیست‌ها نه‌فقط به بازی‌شان، بلکه به نمایشگری و مهارت «بازی در نمای درشت»شان در تصاویر تلویزیونی برمی‌گردد...

درباره‌ی ویژه‌برنامههای جام جهانی: دست در دست دنیا
پوریا ذوالفقاری: ... گزارشگر برنامه‌ی ورزش دو حتی در پایان گزارش‌هایش از استادیوم‌های ماراكانا و بلوهوریزونته (البته استادیوم‌های خالی از تماشاگر!) مجبور بود نام تك‌تك اسپانسرها را بیاورد و از آن‌ها تشكر كند! حداقلی از مخاطب‌شناسی كافی‌ست كه بدانیم این روش عملاً نتیجه‌ی‌ عكس خواهد داشت. چرا مخاطبانی كه بسیاری از آن‌ها طرف‌داران دوآتشه‌ی یكی از تیم‌های حاضر در جام جهانی هستند، پس از حذف تیم محبوب‌شان باید جمله‌ی «امیدواریم از تماشای این بازی لذت برده باشید» را در نخستین آگهی برنامه بشنوند و عصبانی نشوند؟...

درباره‌ی برنامه‌ی ۲۰۱۴: تابستان با طعم فوتبال
مازیار معاونی: در پایان بهاری که از نظر پخش برنامه‌های سرگرم‌کننده (به‌ویژه مجموعه‌های نمایشی) یکی از ضعیف‌ترین و کم‌رمق‌ترین فصل‌های سال‌های اخیر تلویزیون بود و محبوبیت این رسانه سیر نزولی گرفته بود، بازی‌های جام جهانی فوتبال مثل فرشته‌ی نجات بود. مشخص نیست اگر این رقابت بزرگ - که حدود یک‌ ماه تمام برنامه‌های دیگر سیما را تحت‌الشعاع خود قرار داد - برگزار نمی‌شد تصمیم‌گیران با چه تدبیری می‌خواستند این دوره‌ی فترت را تا آغاز ماه رمضان و فرشته‌های نجات دیگری مثل برنامه‌ی ماه عسل و سریال‌های مناسبتی پیوند بزنند...

جلوه‌های نمایشی و بازیگری در فوتبال مدرن: دو فیلم با یك بلیت
محمد شكیبی: نمود دیگر بازیگر شدن بازیكنان فوتبال، افزایش حیرت‌انگیز نمایش‌های بدنی و فیزیكی آن‌ها است. افتادن‌های نمایشی، درد‌كشیدن‌ها و تمارض‌های نمایشی، اعتراض و غر زدن و حتی بازی جوانمردانه‌ی نمایشی؛ كه بعد تصویرشان هم در تصویرهای خیلی اسلوموشن با تأكید بیش‌تری بر این جلوه‌گری‌ها و «بازی‌ها» نمایش داده می‌شود. به هر حال بازیكن مطمئن است كه در هر گوشه‌ی میدان كه باشد یكی از ده‌ها دوربین تعبیه‌شده، او و حركاتش را در كادر دارد و با بازی بدون توپ و دور از جریان اصلی مسابقه هم می‌تواند به نمایش خود ادامه دهد...

 شباهت ورزش و سینما از منظر بازنمایی تلویزیونی ورزش: توپ، پرده‌ی نقره‌ای، جعبه‌ی جادو 
حمیدرضا مدقق: رسانه‌ در فضای بین بینندگان، شنوندگان و خوانندگان و جهان بیرون قرار دارد و ما برای درک آن‌چه روی می‌دهد و برای دستیابی به تصویری از جهان بیرون به آن متکی هستیم. رسانه‌ها چه نوع تصویری از جهان بیرون ارائه می‌دهند؟ در علم ارتباطات، این سؤال در واقع پرسشی درباره‌ی مفهوم «بازنمایی رسانه» است. حال اگر حوزه‌ی بررسی‌مان را به ورزش محدود کنیم، پرسش مزبور به این صورت تغییر می‌یابد که رسانه (به‌ویژه تلویزیون) چه‌گونه ورزش را بازنمایی می‌کند و به درک ما از مقوله‌ی ورزش شکل می‌بخشد؟ در پاسخ به این پرسش از آرای گرام برتن و گری وانل دو استاد بریتانیایی علوم ارتباطات بهره گرفته‌ام...

ناهاربازار جام جهانی برای تلویزیون فقیر و گرسنه‌ی ما: پول... فقط پول، و دیگر هیچ
هوشنگ گلمكانی: اگر «سیما»ی ما یك تلویزیون خصوصی بود می‌شد تا حدودی - فقط تا حدودی - این رویه را پذیرفت؛ اما تلویزیون دولتی ما كه اسمش را به‌غلط گذاشته‌اند «رسانه‌ی ملی» و ردیف بودجه هم دارد، بسیار بدتر و منفعت‌طلبانه‌تر و كاسبكارانه‌تر از بخش خصوصی عمل می‌كند. این «مردم شریف و فداكار» و غیره و غیره شایسته‌ی هیچ احترامی در این زمینه نیستند؟ این‌ها همه‌اش تعارف است؟ میلیون‌ها ساعت وقت آن‌ها (در مجموع) هیچ ارزشی ندارد؟ این همه مسابقه‌ی پیامكی كه میلیون‌ها تومان درآمد برای شركت‌های مخابراتی و تلویزیون دارد توهین و اجحاف نیست؟ این درآمد شكم گرسنه‌ی رسانه‌ی ملی را تا حدی سیر نمی‌كند؟ آیا به هیچ متقاضی پخش تبلیغات نباید «نه» گفت؟...

چند تصویر پراكنده از جام جهانی: گوشماهیهایی كه با موجها می‌آیند
آرامه اعتمادی: شب‌های فوتبالی تابستان ۹۳ با همه‌ی لحظه‌های خوب و بدش به پایان رسید، اما در ذهن هر تماشاگری كه این شب‌ها به تماشای جام جهانی نشسته چند لحظه، چند تكه خاطره‌ی پراكنده و چند حس ته‌نشین‌شده ثبت شده كه شاید تا سال‌ها همراهش باشد. شب‌های شلوغ و پرحادثه‌ی فوتبالی به‌خصوص در نیمه‌ی اول جام جهانی شباهت زیادی به حال‌وهوای جشنواره‌ی فیلم فجر دارند؛ در هر دو مورد ظرف مدتی محدود ده‌ها اثر (مسابقه‌ی فوتبال/ فیلم سینمایی) دیده می‌شود و...

به تأثیرگذاری یك ملودرام جانانه
رضا حسینی: اگر بخواهیم این نگاه به جام جهانی ۲۰۱۴ را بیش‌تر بسط دهیم می‌توانیم این رویداد را به یك سریال اپیزودیك ملودرام تشبیه كنیم و مختصات و مناسبات هر بازی را با یك قسمت از چنین سریالی تطبیق دهیم. آن وقت می‌شود پا را فراتر هم گذاشت و تعداد گل‌های بالای این جام را كه حاكی از بازی‌های پرشور و احساسی تیم‌هاست به فضای احساسی آمریكای لاتین پیوند زد تا...

تلویزیون در ماه تیر: دردسرهای دیده شدن
احسان ناظمبکایی: طبق معمول با فرا رسیدن ماه مبارك رمضان، برگ برنده‌ی تلویزیون، سریال‌هایش بود. امسال، تلویزیون چهار سریال مدینه (سیروس مقدم)، فاخته (محمود معظمی)، هفت سنگ (علیرضا بذرافشان) و شاید برای شما هم اتفاق بیفتد (چند کارگردان) را از كانال‌های یك، دو، سه و پنج روی آنتن برد که به‌مرور و با فروکش کردن تب جام جهانی و لیگ جهانی والیبال از زیر سایه‌ی آن‌ها بیرون آمدند اما همین مسأله دردسرهایی داشت. مهم‌ترین دردسر، ماجرای کپی شدن سریال هفت سنگ از سریال آمریكایی خانواده‌ی مدرن بود که از‌‌‌ همان اولین قسمت، مانند بمبی خبری منفجر شد و حتی به رسانه‌های بین‌المللی هم کشیده شد...

چه‌گونه به پاریس آمد و چهگونه به ونیز رفت؟: «گاو» ۴۵ سال بعد در اروپا
محمد حقیقت: در سال‌های ۱۹۸۳ تا ۲۰۰۰ که جشنواره‌ی فیلم‌های ایرانی را در سینما اتوپیای پاریس برگزار می‌کردم، یک آقای فرانسوی علاقه‌مند به سینما كه اکثر روزها به آن‌جا می‌آمد روزی به من گفت: «من فیلم داریوش را به جشنواره‌ی ونیز بردم و خیلی از این بابت خوش‌حالم.» از او پرسیدم اسم شما چیست؟ گفت: والتر. او یك تماشاگر مشتاق سینما بود كه خودش چند فیلم كوتاه هم ساخته بود. این قضیه مدت‌ها در ذهن من بود تا این‌که مهرجویی روز یازدهم خرداد امسال برای نمایش گاو به پاریس آمد. در این مورد با او صحبت کردم كه فوری والتر را به خاطر آورد و گفت: «آره، رنه والتر. الان کجاست؟»...

گزارشی اداری درباره‌ی «گاو»: بازخوانی یك پرونده
محسن شمس: ... بالأخره فرصتی شد تا در بعدازظهر یکی از روزهای اواخر فروردین ۱۳۷۹ آقایان مهرجویی و علی‌اکبر ساعدی (به نمایندگی از وارثان زنده‌یاد غلام‌حسین ساعدی) را ملاقات کنم و به مهرجویی گفتم: «وقتی فیلم گاو را می‌ساختید، من چهار ساله بودم!» قطعی شدن وضعیت سرمایه‌گذاری فیلم، تعیین سهام‌داران و ذی‌نفعان و مالكان فیلم، و نسبت آن‌ها مهم‌ترین مسائلی بودند که باید در این نشست تکلیف‌شان تعیین می‌شد...

تماشای «گاو» پس از آن سال‌ها: در یك قدمی یك اثر فوق‌العاده
احمد امینی: به یاد نمی‌آورم نقد فیلم گاو (كه در همان ماه در سینما كاپری تهران - بهمن فعلی - به نمایش درآمد) چندمین نوشته‌ام بود كه چاپ شد. اما در آن سال‌ها، بجز ذوق و شوق نوشتن بر فیلم‌های خارجی و نمایش سواد سینمایی‌ای كه فكر می‌كردیم داریم به رقبا، نمایش فیلم‌های متفاوت و مطرح ایرانی چون حسن كچل، قیصر و همین گاو، می‌توانست وجه دیگری از توانایی‌مان در نقدنویسی را آشكار كند و حتی جوانانه فكر می‌كردیم با این نوشته‌ها به‌زودی سری میان سرها در خواهیم آورد...

فیلم‌های روز - بخش كوتاهمدت ۱۲ (دِستین دانیل كرِتن): هشتپاهای ساده‌‌دل و كوسه‌های همیشه گرسنه
شهزاد رحمتی: فیلم مستقل بخش كوتاهمدت ۱۲ فیلم دردناك و غم‌انگیزی است؛ تقریباً‌ به دردناكی و غم‌انگیزی فیلم بی‌نظیر منطقه‌ی جنگی (تیم راث، ۱۹۹۹). و این هر دو از آن فیلم‌هایی‌اند كه اثرشان مثل زخم برای همیشه در وجودت می‌ماند و هرگز رهایت نمی‌كند. از آن فیلم‌هایی كه ساخته می‌شوند تا حال مخاطب‌شان را بد كنند. و چرا كه نه؟ گاهی واقعاً لازم است حال‌مان بد شود تا بلكه فكری بكنیم، كاری بكنیم...

 خویشاوندی‌های مرگبار 
هومن داودی: به تصویر كشیدن فضایی كه در آن انسان‌ها مقهور جبر بی‌ترحم محیط هستند و تعریف كردن داستان آن‌ها، جذابیت انكارناپذیری دارد كه به فرم‌ها و زبان‌های مختلف در سینما تجربه شده و هرگز تكراری نمی‌شود. از فیلم جاودانه‌ی برادران كوئن جاییبرای پیرمردها نیست بگیرید تا استخوانزمستانی دبرا گرانیك و پلیس به كارگردانی مِی‌وِن محصول ۲۰۱۱. آن‌چه در كلیت بخشكوتاهمدت۱۲ می‌بینیم یكی از همین آخرالزمان‌های ذهنی پرفشار و ‌گریزناپذیر است كه...

غلبه بر سلطه‌ی پدرانه
رضا حسینی: بخش كوتاهمدت۱۲ یكی از بهترین فیلم‌های سال گذشته است كه در چهارمین جدول نظرسنجی سایت ماهنامه‌ی «فیلم» هم امتیازهای بالایی از منتقدان دریافت كرد و در جایگاه دوم جدول ایستاد. در این مطلب كوتاه از طریق چند نما نگاهی به فصل‌های افتتاحیه و پایانی فیلم - كه به‌خوبی قرینه‌ی بصری و معنایی یكدیگرند - می‌اندازیم تا دقت و مهارتی كه صرف میزانسن و دكوپاژ شده، بیش‌تر آشكار شود...

ونوس خزپوش (رومن پولانسكی): ناپلئون یا ژوزفین؟
آرامه اعتمادی: فیلم پولانسکی نه مثل قلمپرها (فیلیپ کافمن) روی حقایق و نقل‌های تاریخی چشم می‌بندد تا از ساد و نگرش خاصش شمایلی از نبوغ درک‌نشده بسازد و حوادث معمولی زندگی‌اش را دراماتیزه کند، نه مثل خوانش مشهور پازولینی مایه‌های سیاسی و اجتماعی و رویکرد نمادگرایانه دارد. پازولینی ستایشگر ساد نبود، اما از نگرش او استفاده کرد تا معادل‌هایی برای ساختار فاشیستی جامعه و سیاست ایتالیا در دوران خودش بسازد...

زن نامرئی (رالف فاینز): درباره‌ی نلی...
جواد رهبر: رالف فاینز، بازیگر انگلیسی در دومین تجربه‌ی کارگردانی‌اش بعد از اقتباس مدرن از نمایش‌نامه‌ی کوریولانوس (ویلیام شکسپیر) سراغ یکی دیگر از بزرگان ادبیات انگلستان و جهان رفته است؛ ولی این بار نه اثری از آن نویسنده بلكه خود آن شخصیت. زن نامرئی که فاینز مثل تجربه‌ی قبلی کارگردانی‌اش یکی از نقش‌های اصلی آن را هم بازی می‌کند شرح دل‌دادگی چارلز دیکنز، نویسنده‌ی بزرگ عصر ویکتوریا، به نلی ترنان بازیگر جوان تئاتر است که...

هتل بزرگ بوداپست/ گرَند بوداپست هتل (وس اندرسن): با لبخندی ممتد بر لب
شاهد طاهری: اگر بتوان دوربینی را رو‌به‌روی تماشاگران هتل... كار گذاشت و واکنش‌های نقش‌بسته بر چهره‌ی آنان را هنگام تماشای فیلم دید به احتمال زیاد تصویر غالب، لبخندی ممتد خواهد بود؛ حتی در حین تماشای صحنه‌هایی که به صورت جداگانه و تک‌افتاده نه‌تنها خنده‌دار نیستند، بلکه توأم با خشونت نیز هستند...

بازخوانی «ماه اوت: اوزیج كانتی» از طریق مقایسه‌ی تطبیقی نمایش‌نامه و فیلم: گسترشها و حذف‌ها
مهرزاد دانش: ماه اوت: اوزیج کانتی به رغم برخی خلأها، یکی از بهترین اقتباس‌های سینمایی سال گذشته بوده است که جدا از ابعاد آموزشی‌اش برای علاقه‌مندان، لذت ادبی/سینمایی وافری را هم نصیب مخاطبانش می‌سازد و در عین حال از تماشاگرش دعوت می‌کند تا مباحثی هم‌چون خانواده، عشق، همبستگی خونی و چارچوب‌های هنجاری را بازخوانی کند؛ فیلمی برای تعمق، تأمل و یادگیری...

نیم‌نگاهی به سینمایِ سالهایِ اخیرِ یونان، به بهانه‌ی «دوشیزه‌ی خشونت»: صداهایی که لرزه به جان آدمی می‌اندازند
بابک کریمی: برای درک موقعیت دوشیزه‌ی خشونت Miss Violence (الكساندر آوراناس، ۲۰۱۳) در سینمای معاصر یونان باید کمی به عقب بازگشت، ریشه‌ها را جست و با کنار هم قرار دادن چند فیلم و بررسی شباهت‌های بین آن‌ها، با رویکردی مبتنی بر توالی تاریخی ساخت این آثار، بر اهمیت‌شان درنگ کرد. این نوشته برای برقراری توازن میان فیلم‌هایی که در مورد آن‌ها بحث می‌كند، با کینِتا (یورگوس لانتیموس، ۲۰۰۵) آغاز می‌كند و...

نگاهی به ۳۰۰: ظهور یك امپراتوری به عنوان موردی نمونه‌ای: تاریخ چهگونه و چرا تحریف می‌شود؟
شهزاد رحمتی: فیلم جنگی فانتزی ۳۰۰: ظهور یك امپراتوری (نوام مورو) از هفتم مارس به نمایش عمومی درآمد. فیلم در واقع دنباله‌ای است بر فیلم نه‌چندان خوش‌نام ۳۰۰ (زك اسنایدر، ۲۰۰۷) كه به خاطر تحریف تاریخ و ترسیم چهره‌ای نادرست از پارسیان، با اعتراض‌ها و انتقادهای فراوان ایرانیان مواجه شد. در حالی كه ۳۰۰ نبرد معروف ترموپیل را به عنوان محور داستان برگزیده بود در ۳۰۰: ظهور یك امپراتوری از نبرد معروف دیگری یعنی سالامیس به عنوان عنصر محوری داستان استفاده شده است. هر دو فیلم...

 تماشاگر - «هانا آرِنْت»: مارگارته فون‌تروتا: ابتذال شرّ 
ایرج كریمی: آیا اجازه هست فیلسوف‌ها را به فیلم‌ها راه بدهند؟ یعنی از زندگی‌هاشان اجازه هست فیلم بسازند؟ شاید کسانی که فکر می‌کنند سینما جای فلسفه نیست تحت شرایطی بپذیرند که سینما جای فیلسوف‌ها باشد؛ مثلاً به این شرط که جان وین نقش مارتین هایدگر را بازی کند، یا لویی دوفونس نقش میشل فوکو را. این حدس را دارم به دور از هر طعنه و کنایه‌ای مطرح می‌کنم. مرد آرام (۱۹۵۲)و دختری با روبان زرد (۱۹۴۹) [هر دو ساخته‌ی جان فورد]، رود سرخ (هاواردهاکس، ۱۹۴۸)، تیرانداز (دان سیگل، ۱۹۷۶)، فقط چندتا از فیلم‌های محبوبم از میان کارهای جان وین است، و...

 نكته‌هایی درباره‌ی ژانلوك گدار و كتاب گفتوگوهایش: هر آنچه نو به نظر می‌رسد در واقع بسیار کهنه است 
فرزاد مؤتمن: گفتوگوهای گدار کتابی است که سال‌هاست منتظر انتشارش هستم و سرانجام به همّت سوفیا مسافر و همکاران مجموعه کتاب‌های سینمایی انتشارات کتابکده‌ی کسری پیش روی ما قرار دارد. انتشار کتاب هم‌زمان شده با ساخته شدن فیلم تازه و کنجکاوی‌برانگیز گدار پس از چند سال، یعنی وداع با زبان و نمایش آن در بخش مسابقه‌ی جشنواره‌ی کن امسال. پنه‌لوپی گیلیات در فصل «نجوای سریع» همین کتاب می‌نویسد: «از وقتی گدار شروع کرد به فیلم ساختن، زیبایی‌شناسی سینما بیست سال رشد کرد و تماشاگران بیست سال جوان‌تر شدند.» با این حال، در کشور ما منتقدان و مترجمان و تئوریسین‌های سینمایی، در حد و اندازه‌ا‌ی كه شایسته‌ی اهمیت گدار است، خود را به چاپ کتاب یا حتی مقالاتی درباره‌ی آثار او متعهد ندیدند...
 
 شطرنج‌بازی با کوبریک: چند صفت عالی  
جرمی برنستین / ترجمه‌ی وازریک درساهاکیان: نگاهی به ساعتم انداختم و دیدم وقتش رسیده بروم. کوبریک پرسید: «چرا؟» چون در تصورش نمی‌گنجید که چرا باید گفت‌وگویی که این قدر برای او جالب است متوقف شود. توضیح دادم که قرار ملاقاتی دارم با یک شطرنج‌باز حرفه‌ای در پارکِ میدان واشنگتن که سر پول با هم بازی کنیم. گفت کی؟ گفتم فرد دووال. این دووال، اهل ‌هاییتی بود و خودش مدعی بود که از خویشاندان نزدیک فرانسوآ دووالیه است. یقین داشتم که این نام برای کوبریک نمی‌تواند معنی و مفهومی داشته باشد، اما جوابی که داد، به‌کلی مرا میخکوب کرد. گفت: «همان دووالِ ناشی؟!» اگر شما با شطرنج‌باز جماعت معاشرت کرده باشید، لابد خبر دارید که اگر به کسی بگویید «ناشی» چه توهینی به او کرده‌اید. دوم این كه دووال و من در بُرد و باخت تقریباً مساوی بودیم...  

نقد فیلم - رد کارپت/ فرش قرمز (رضا عطاران): گرسنه!
مصطفی جلالیفخر: رد کارپت محصول برخوردی شتابزده با یک فکر خام است که به قصد رسیدن به زمان یک فیلم بلند، نماها و فصل‏هایی کشکول‏وار به آن اضافه شده است. به نظر می‏رسد در سفری به کن، به ذهن سازندگان فیلم رسیده که فیلمی هم بسازند. فیلم‏هایی هم در روندی معکوس ساخته می‏شوند. حتی گاهی اول فیلم‌برداری می‏شوند و بعد به این فکر می‏کنند كه با آن مواد خام چه كنند...

حكایت مسافرِ گمنامِ كن
جواد طوسی: رد كارپت هم بی آن‌كه شباهتی - حتی مضمونی - به تولیدات عوام‌پسند سینمای آن دوران نظیر ابرام در پاریس (اسماعیل كوشان، ۱۳۴۳)، دور دنیا با جیب خالی (خسرو پرویزی، ۱۳۴۹)، یك اصفهانی در نیویورك (شاءالله ناظریان، ۱۳۵۱) و یك اصفهانی در سرزمین هیتلر (نصرت‌الله وحدت، ۱۳۵۶) داشته باشد، یادآور فیلم كوتاه هشت میلی‌متری سیاهی لشكر (مجید قاری‌زاده، ۱۳۵۴) و فیلم بلند سرخپوستها (غلام‌حسین لطفی، ۱۳۵۸) است...

راف کات
محسن جعفریراد: رد کارپت مثال بارز دوختن کت برای دكمه است. عطاران با شکار لحظه‌ها در مرحله‌ی تصویربرداری و رنگ‌ولعاب دادن به آن‌ها در تدوین، بدون آن‌که به کتی دست پیدا کند صرفاً همان دكمه‌های همیشگی‌اش را به نمایش گذاشته است؛ تقابل فقیر و غنی، بلاهت شخصیت اصلی و موتیف‌های معنایی مثل...

 گفت‌وگو با رضا عطاران: من و اسپیلبرگ و جارموش و آلن دلون و دیگران! 
گفت‌و‌گو كننده: عباس یاری عطاران: اتفاق‌های «رد کارپت» برای خودم در جشنواره‌ی فجر رخ داده است. من هم ایستادن در صف‌های طولانی جشنواره را تجربه کرده‌ام؛ از بازیگرانی نظیر زنده‌یاد شکیبایی امضا گرفته‌ام.
من ماشین ندارم و رانندگی نمی‌كنم، چند سال پیش یك پراید قراضه داشتم كه فروختم و از شرش راحت شدم. مدت‌هاست از وسایل حمل‌ونقل عمومی استفاده می‌كنم. به خاطر نوع ارتباطی که با مردم دارم می‌دانم که درصد بسیار بالایی از آن‌‌ها علاقه‌مندِ بازیگری در سینما هستند.
فیلم‌هایی بوده که من به عنوان بازیگر در آن‌ها حضور داشته‌ام ولی مردم استقبال نکرده‌اند و آن‌ها را دوست نداشته‌اند. برعکس فیلم‌هایی را هم فکر می‌کردم مردم دوست نخواهند داشت ولی از آن‌ها استقبال شده است. به طور کلی مردم پیش‌بینی‌ناپذیری داریم.

 تجریش، ناتمام (پوریا آذربایجانی): كلیشه‌های  دو ست‌داشتنی 
نیما  عباسپور: تجریش، ناتمام با وجود ضعف‌هایی كه به آن‌ها اشاره شد و هم‌چنین بازی‌های معمولی بازیگران اصلی‌اش كه موفقیتی در نمایش احساس دو عاشق قدیمی ندارند و بلاتكلیف‌اند، فیلمی دوست‌داشتنی و در مقایسه با عمده فیلم‌هایی كه در طول سال در سینماهای كشور اكران می‌شوند قابل‌احترام است...

دربست آزادی (مهرشاد كارخانی): چسب زخم
ریحانه عابدنیا: در شرایطی كه متروپل روی پرده است و برخی کیمیایی را به‌درستی به عنوان «کاریکاتوریست قهرمان‌های محبوبش» توصیف كرده‌اند، دربست آزادی به نمایش درآمده که در نهایت کاریکاتور بی‌رمق‌تری از فیلم‌های کیمیایی است؛ به طوری که در مقایسه، متروپل با همه‌ی آشفتگی‌هایش، فیلم بهتری است...

فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه (مرتضی پایهشناس): یك مستند تكان‌دهنده
محمدسعید  محصصی: مستند فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه نشان داد در عرصه‌ی پشت‌‌‌درمانده‌ی سینمای مستند ایران - و با وجود همه‌ی خط‌قرمزها و تابوها - چه کارها که نمی‌توان کرد. در سال ۱۳۸۵ هم وحید موساییان با سرزمین گمشده به موضوع سیاسی دیگری پرداخته بود. چه خوب است متولیان اصلی سینمای مستند ایران، با حمایت از ‌چنین حرکت‌هایی زمینه‌ی شناخت منطقی جریانات سیاسی کشورمان را بهتر فراهم آورند...

گفت‌وگو با بهروز افخمی درباره‌ی «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران»: من چشم‌چرانم
احمد طالبینژاد: چون می‌دانم آدم منصفی هستی، می‌خواهم بدانم، در بین ده‌دوازده فیلم سینمایی‌ات، چه جایگاهی برای آذر، شهدخت، پرویز و دیگران قائل هستی؟
افخمی: من این جوری نیستم که بخواهم برای خودم شیوه یا روش خاصی را ترسیم کنم و بر اساس آن‌ها فیلم بسازم. من داستان‌هایی را می‌خوانم و می‌پسندم و اگر امکانش فراهم شود، آن‌ها را می‌سازم. ولی اگر اصرار داری نظرم را درباره‌ی فیلم بدانی، ازش خوشم می‌آید. به نظرم درآمده است. در بین فیلم‌هایی که ساخته‌ام، فیلم‌هایی بوده‌اند که یا به‌کل درنیامده‌اند یا برخی سکانس‌های‌شان را دوست ندارم. این فیلم را چند باری که دیده‌ام، به نظرم روان است و سکته ندارد...

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.