سه‌شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۹ - ۰۸:۴۰

دایره‌ای به شعاع صفر!

دور باطل مخاطب با دستپخت جدید کارگردان «خانه دختر»

سریال «پرگار»؛ بابک کریمی

سینماپرس: سریال «پرگار» اولین سریال ملودرام شبکه اول سیما در سال اخیر بود. شبکه اول بعد از سه سریال کمدی که اغلب مخاطب‌پسند هم بودند، «پرگار» را روی آنتن فرستاد ولی این سریال نتوانست به‌اندازه سه سریال قبلی این شبکه جلب توجه کند.

به گزارش سینماپرس، مشکل «پرگار» نه فقط ضعف در متن که ضعف در شخصیت‌پردازی و جدی نگرفتن مدیوم سریال‌سازی است. خط داستانی تکراری سریال در ورود پدر به زندگی دختری که سال‌ها از او دور بوده و به دنبالش رخداد تصادف برای بالا بردن بحران هیچ کدام فی‌نفسه مؤلفه‌هایی مطلوب برای سریال‌سازی نیستند. مشکل جایی حادث می‌شود که با حداقل بار داستانی، به توسعه سناریو دست می‌زنند و نتیجه‌اش می‌شود کندی بیش از حد اپیزودهای سریال، البته کارگردان سریال به گمان خود کوشیده برای عبور از تکرار با بستن قاب‌های کارت‌پستالی، مجالی ایجاد کند ولی قاب زیبا فقط یک‌پای قضیه است و داستان که نباشد، زیباترین قاب‌ها نیز به جایی نمی‌رسد. فقر داستانی «پرگار» و مکث‌های بیهوده دوربین بر رفتارهای کاراکترهایی که از شخصیت‌پردازی بهره‌ای نبرده‌اند، سریال را بیش از هر چیز به نوعی آثار روشنفکرنمایانه شبیه می‌کند، البته محصولی شبه‌روشنفکر که به جای نمادگرایی‌های متداول این جریان با خط و ربط فیلمفارسی هدایت شده است. «پرگار» تیم بازیگران بدی ندارد و از علی عمرانی تا فریبا کوثری و مرجان گلچین و بابک کریمی سعی زیادی کرده‌اند حس و حال تلخ داستان را القا کنند ولی از آنجا که تلخی در دل درام ایجاد نشده است و بناست به‌زور رنگ‌بندی کدر و دیالوگ‌های تلخ و موسیقی حزین ایجاد شود، به عکس خود بدل می‌شود. شهرام شاه‌حسینی کارگردان «پرگار» نشان داده از تجربیات مختلفی که داشته فقط در جهت تکنیکی درس گرفته و حالا حالاها جا دارد تا به کارگردانی بدل شود که با متن‌های نیمه آماده هم بتواند سریالی مخاطب‌پسند بسازد.


تلویزیون در ادوار مختلف خود شاهد حضور کارگردانانی در مسند سریال‌ساز بوده که فقر متن را با بداهه‌های سرصحنه پیش برده‌اند ولی شاه‌حسینی اساساً، چون بر داستان‌پردازی اشراف ندارد، نتیجه اینکه همه وسواس‌هایی که برای کارگردانی داشته نیز به نتیجه‌ای در خور ختم نشده است. متن سریال «پرگار» اگر توسط یک فیلمنامه‌نویس حرفه‌ای بازنویسی می‌شد، می‌توانست به لطف قاب‌بندی‌هایش به سریالی قابل قبول بدل شود ولی صدحیف که قافیه متن، تنگ آمده و سریال را به محصولی مطلوب مخاطب عام بدل نمی‌کند.

دور باطل مخاطب در «پرگار»

سریال «پرگار» پس از چرخاندن‌های مکرر مخاطب حول محور اتفاقاتی که ارزش دراماتیک نداشتند و صرفاً برای مطول کردن یک مجموعه ۲۹ قسمتی به کار می‌آمدند، تمام شد. هر چند سازندگان این سریال سعی داشتند با کمک گرفتن از استعاره پرگار معنایی خاص و فلسفی را به ذهن مخاطب برسانند، اما این سریال صرفاً مخاطبان را دور خودشان چرخاند و آخر هم هیچ.
داستان سریال «پرگار» روایت‌کننده خانواده‌ای است که برای ادامه تحصیل دختر بزرگشان در مقطع دکتری راهی تهران می‌شوند، اما خواسته یا ناخواسته درگیر موضوعاتی می‌شوند که دستمایه ماجراهای این سریال است. مخاطب در این سریال قصه سه خانواده را به طور موازی می‌بیند که در مقطعی از روزگار، سرگذشت آن‌ها با هم گره خورده است و به دلیل برخی اتفاقات عجیب و غریب خواسته یا ناخواسته در زندگی آن‌ها کنش‌هایی ایجاد می‌کند.
فراز و فرودهای بی‌نتیجه
سریال «پرگار» با نام اولیه «آسمان هوای باران دارد» پس از فراز و فرودهایی که در مسیر تولیدش ایجاد شد زمستان سال گذشته قرار بود روی آنتن برود، اما برخلاف اعلام خبر پخش این سریال از شبکه یک سیما، مدیران این شبکه بدون ارائه هیچ توضیحی اثر دیگری را جایگزین آن کردند و پخش پرگار به تعویق افتاد. بعد از گذشت چندین ماه جابه‌جایی و انتشار اخبار ضد و نقیض درباره علت عدم پخش این سریال نهایتاً ابتدای خردادماه سال جاری خبر پخش پرگار از شبکه یک منتشر شد که بعد از گذشت بیش از یک ماه آخرین قسمت آن چند شب پیش روی آنتن رفت.
در دور باطل
در قسمت‌های اولیه این سریال که در حکم فضایی برای معرفی قصه و پی‌رنگ اصلی آن و نیز ارائه شناسنامه‌ای از شخصیت‌های اصلی و فرعی داستان است، برخلاف دیگر ملودرام‌های مرسوم، بیننده در یک فضای سترون محتوایی قرار داده می‌شود که احتمالاً به بهانه تعلیق و تهییج مخاطب برای دنبال کردن سریال اتخاذ شده است. پیچیدگی و ارتباطات برخی کاراکترهای این سریال، در کنار پنهان‌کاری عمدی کارگردان و نویسنده و خسّت به خرج دادن غیرقابل قبول که احتمالاً برای افزودن عنصر جذابیت اعمال شده با پایان گرفتن سریال هیچ عایدی‌ای برای مخاطب ندارد به جز اینکه بیننده فکر می‌کند وقتش را با دیدن این سریال هدر داده است. جانمایی ضعیف برخی اتفاقات و حوادث در این سریال حتی از فیلم‌های هندی هم جلوتر می‌زند.
علی عمرانی بازیگر نقش حمید پارسا که شوهر سابق محبوبه و پدر دختری با نام زهره است، جانبازی اهل تدریس هنر و طراحی است، اما هر چقدر سریال و اتفاقاتش جلو می‌رود، جانباز بودن این شخصیت از حد یک اطلاق و عنوان بالاتر نمی‌رود و اگر به طور مثال حمید پارسا به عنوان یک شخص غیرجانباز هم معرفی می‌شد هیچ ثلمه‌ای به درام و مسیر اتفاقات آن وارد نمی‌شد، چه اینکه لفظ جانبازی برای حمید پارسا صرفاً در حد یک کلمه یا صفت به سناریو الصاق شده است.
تحول معجزه‌آسای شخصیت‌های سریال
بیننده در اغلب قسمت‌های سریال ۲۹ قسمتی با کاراکترهایی مواجه است که هر کدامشان به نوعی ساز خود را می‌زنند و به فکر منافع خود هستند، مانند شخصیت محبوبه، منعم، فراز و فرزانه، اما به یکباره و در قسمت پایانی به شکل معجزه‌آسایی همه چیز در نهایت خوبی و خوشی به اتمام می‌رسد. مخاطب به یکباره شاهد تحول اخلاقی و رفتاری در بین افرادی است که در ۲۸ قسمت گذشته منافعشان بر هر کسی و چیزی اولویت دارد، اما در قسمت پایانی سکانس‌هایی از ایثار و گذشت می‌بیند که با توجه به ابعاد شخصیتی ارائه شده از کاراکترها، امری به شدت «اگزجره» و غیرقابل باور است. حمید پارسا در این سریال در قامت یک عارف واصل تصویر شده که برخلاف پنهاری‌کاری افراد پیرامونش از همه واقعیات مطلع است، همینقدر بی‌منطق و بدون عقبه دراماتیکی و داستانی.
نویسنده و کارگردان با مطول‌گویی و شاخ و برگ تراشیدن‌های بلاوجه و بدون منطق سعی کرده‌اند به هر شکل ممکن این سریال را به عدد ۲۹ برسانند، در حالی که تمام مسیری که مخاطب در این سریال دنبال می‌کند می‌توانست در یک مینی‌سریال چهار یا پنج قسمتی یا اینکه در قالب یک تله‌فیلم تولید و پخش شود. شاید خالی بودن دست تلویزیون یا عدم ارائه آثار قابل قبولی که مخاطب را با تلویزیون همراه کند، باعث بروز چنین اتفاقاتی شده است که نمی‌تواند توجیه خوبی برای اتلاف وقت مخاطب باشد، چه اینکه مخاطب باید بعد از تماشای یک سریال ۲۹ قسمتی احساس کند نه فقط وقتش را هدر نداده بلکه نکات اخلاقی و معرفتی تازه‌ای را از طریق تماشای آن اثر کسب کرده است که اتفاقاً کسب چنین نتیجه‌ای، وجه تمایز اصلی تلویزیون با دیگر مدیوم‌های متناظر است.

«پرگار» زحمت شبکه‌یک را به باد داد
مجموعه ضعیف «پرگار» باعث شد تا موفقیت شبکه یک سیما در پخش پرمخاطب‌ترین سریال‌های تلویزیونی به مخاطره بیفتد.


شبکه اول سیما، سال ۹۹ را با صدرنشینی بی‌چون و چرا در عرصه مجموعه‌های نمایشی آغاز کرد

.
«پایتخت ۶» با وجود آنکه در مسیر اجرا با حواشی روبه‌رو شد و پایان بحث‌برانگیزی داشت، توانست عنوان پربیننده‌ترین مجموعه نوروزی تلویزیون را برای شبکه اول سیما به ارمغان بیاورد. این سریال بیش از ۷۹ درصد بیننده برای شبکه به ارمغان آورد، این در حالی بود که «دوپینگ» سریال شبکه ۳ فقط ۳۳ درصد بیننده و «کامیون» شبکه ۲ هم فقط ۲۲ درصد مخاطب داشت. با ناتمام ماندن پخش پایتخت، شبکه یک سراغ مجموعه پرمخاطب دیگری رفت و فصل دوم مجموعه «نون. خ» را روی آنتن برد. «نون. خ» در سال ۹۸ توانسته بود جای خالی پایتخت را پر کند و در نوروز آن سال با پخش از تلویزیون، نمایی از یک طنز فاخر را به نمایش بگذارد. همان طور که پیش‌بینی می‌شد قسمت دوم از سریال «نون. خ» با استقبال خوبی مواجه شد، به طوری که پایان آن به سرعت با وعده ادامه ساخت در فصل سوم همراه بود. «نون. خ» که بعد از پایان تعطیلات نوروز روی آنتن رفته بود، ۵۶ درصد مخاطب داشت و از این حجم مخاطب بیش از ۸۱ درصد از تماشای آن رضایت داشتند. شبکه اول سیما باز هم در روند موفقیت‌هایش در عرصه سریال‌های تلویزیونی، سراغ مجموعه «زیرخاکی» رفت. زیرخاکی به کارگردانی جلیل سامان و بازی پژمان جمشیدی و ژاله صامتی یک سر و گردن از دیگر سریال‌های مناسبتی ماه رمضان بالاتر بود.


پخش «زیر خاکی» توانست به صدرنشینی سریال‌های ماه رمضان شبکه ۳ سیما پایان دهد و سریال ضعیف و کم‌مخاطب «سرباز» را با فاصله پشت سر بگذارد. در آخرین نظرسنجی که صداوسیما برای سنجش میزان بیننده‌های سریال‌های ماه رمضان داشت، زیرخاکی شبکه یک با ۵۱درصد بیننده وارد باشگاه سریال‌های بالای ۵۰ درصد شده و بیننده «بچه مهندس۳» شبکه ۲ به ۴۲درصد، «سرباز» شبکه ۳ به ۳۰درصد و «پدرپسری» شبکه ۵ هم ۱۰ درصد اعلام شد؛ روندی که شبکه یک سیما از نوروز آغاز کرده بود و امید می‌رفت در اواخر بهار و ابتدای تابستان نیز ادامه داشته باشد، ولی با انتخاب یک سریال ضعیف، متوقف شد. سریال «پرگار» برخلاف سریال‌های قبلی شبکه یک سیما، محتوایی تلخ داشت. شاید این اولین دلیلی باشد که برای شکست سریال می‌توان در نظر گرفت؛ مجموعه‌ای به کارگردانی شهرام شاه‌حسینی که «خانه‌دختر» را در سینما ساخته بود و صرفاً با حذف سکانس‌های بحث‌انگیزش به بر پرده سینماها نقش بست، البته تلخ بودن به خودی خود دلیل کم‌مخاطب بودن نمی‌تواند باشد، اما یک تلخی سردرگم در داستان مخاطب را فراری می‌دهد. فضای مغموم آثار اجتماعی سینمای ایران که کارگردانانی مانند شاه‌حسینی در آثارشان به آن دامن می‌زنند، باعث شد تا بینندگان تلویزیون ترجیح دهند به جای نگاه به سرگذشت تراژیک یک مرد که با مرگ فاصله چندانی ندارد، در شب‌های خرداد و تیر، خود را به گونه دیگری سرگرم کنند، البته کارگردان «پرگار» در مصاحبه‌ای اعلام کرد: «به‌دلیل اینکه در فضای عمومی جامعه، هم به دلیل شیوع ویروس و هم به دلیل مسائل اقتصادی و خیلی چیزهای دیگر، قدری حال و هوای مردم خوش نیست. صداوسیما سیاست تازه‌ای را در نظر گرفته است که بر مقدار این غم و غصه اضافه نشود، برای همین از تلخی سریال گرفته شد!» این موضوع نشان می‌دهد که قرار بود تلخی و غم و غصه حاکم بر «پرگار» بیشتر از چیزی باشد که مردم نگاه کردند. ریزش چشمگیر مخاطبان شبکه یک به خاطر پخش سریال «پرگار» در اعلام روابط عمومی صداوسیما کاملاً به چشم می‌آید. روابط عمومی رسانه ملی در نظرسنجی سراسری مخاطب سریال «پرگار» را ۹/۱۹ درصد اعلام کرد، این در حالی است که سریال «سرباز» شبکه ۳ با وجود ریزش ۱۰ درصدی مخاطب از زمان ماه رمضان ۲۰ درصد مخاطب داشت. این در شرایطی رخ داد که پخش تکراری سریال «ستایش ۳»، از شبکه آی‌فیلم بیش از ۲۴ درصد بیننده داشت. سقوط میزان مخاطبان سریال‌های شبکه یک سیما از ۵۱ درصد بیننده «زیرخاکی» به زیر ۲۰ درصد در «پرگار» نشان‌دهنده ذائقه مردم است. انتخاب اشتباه در نمایش «پرگار» باعث شد تا شبکه ۳ با فاصله اندکی شبکه یک را پشت سر بگذارد و این برای شبکه یک که می‌خواهد «شبکه هر ایرانی» باشد، زنگ خطر است.

* جوان

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.