پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۸:۵۸

اندر احوال گاهنامه ای با عنوان «مکث»؛

از کرامات شیخ ما اینست، شیره را خورده می گوید شیرین است

گاهنامه الکترونیک « مکث»

سینماپرس: حکایت امروز ما پدیده ی عجیب الخلقه، مونگول، نرسیده، نشده و شترگاوپلنگی بنام پادکستِ "مکث" است و به آن اضافه کنید نشریه ی به قول دوستان "گاهنامه ای" که با عنوان خانه تئاتر منتشر شده.

به گزارش سینماپرس، محمد دانشور، روزنامه نگار و فعال رسانه ای در مطلبی با عنوان «از کرامات شیخ ما اینست، شیره را خورده می گوید شیرین است» نوشت: ما آدم ها بعضاً کارهایی میکنیم که کرده باشیم، به این معنا که خود نیز دلیل انجام آن کار را نمیدایم. یعنی هدفی را دنبال نمیکنیم یعنی کنش را به عنوان فرآیندی تاثیر گذار بر اجتماع بشری تلقی نمیکنیم یعنی حرفی میزنیم فعلی انجام میدهیم که نه معنا و نه کارکرد آن را میدانیم خلاصه که کاری میکنیم که کرده باشیم که شوآف کنیم ویا اینکه جایی دیدیم و شنیدیم و با کلاس بوده و ... خوشمان آمده و به خود گفتیم اااا... ا. چرا ما نه؟ پس با شادمانی بی حد و حصری پا در کفشی کردیم که نه میدانیم ماهیت اش چیست و کارکردش و نه اصلا بلدیم آنرا بپوشیم و اساسا این کفش به پای ما گشاد است. خب دیگر آخر ما آدمیم. دوست داریم. دست بچه مردم میبینیم و دلمان میخواهد!
حکایت امروز ما پدیده ی عجیب الخلقه، مونگول، نرسیده، نشده و شترگاوپلنگی بنام پادکستِ "مکث" است و به آن اضافه کنید نشریه ی به قول دوستان "گاهنامه ای" که با عنوان خانه تئاتر منتشر شده.
کانون روابط عمومی و تبلیغات خانه تئاتر که دیر زمانی نیست، پای بر عرصه ی هستی نهاده البته که این خلقت نیز خود طالعی ۶ماهه بوده به یکباره متولد شده. کار نداریم که در کدام پارتی و کدام قهوه خانه ی مشت قنبر و بین کدام فعالین صنفی اعلان عمومی برگزاری انتخابات طرح شد که به یکباره هیات مدیره ای چونان نقش رعد بر آسمان پدید امد. عجیب نیست خب گاهی در تولد نوزاد میچرخد از سر می اید و... به هر روی امد و از قضا باید استفاده ی تمام و کمال کرد از این یک سر و دوگوش!
نشستند و فکر کردند و تمام مشکلات نه تنها صنف بلکه بشریت را حل کردند. نشریه منتشر کردند که در تاریخ بشریت چنان یگانه است که تو گویی طرحی نو درافکنده شده و دگردیسی در عرصه ی رسانه!
سردبیر محترم این به اصطلاح نشریه چنان سیاست گذاری کرده اند و چنان اهداف، چشم انداز، سازوکار این کانون را ترسیم کرده که خود اندر کف آن مانده!
در سفارش و یا تولید محتوای این نشریه الحق والانصاف او را سعی وافری بوده و فراغتِ خاطر، این ویژگی بویژه در مطالب هیات مدیره محترم که چوبکاری کرده و دُرفشانی فرمودند و قلم فرسایی کردند بیش از همه نمود می کند! واضحات و مبرهنات و بدیهیات را چنان افاضه فرمودند که تو گویی امروز روز است و فردا، فردا! و اساساً پای فراتر رفته و تمام معادلات و ساختارهای تاریخ نشریات را به چالش کشیده و از بولتن داخلی یک کانون صنفی به انفجار رسانه ای دنیا تبدیل شده و این واقعیت را منکوب کرده که همه ی بزرگان عرصه ی رسانه پیش این پدیده انگشت حیرت به دهان گذاشته و لنگ انداخته که :((گل درآمد از حموم، عروس درآمد از حموم)).
این تلاش حداکثری سردبیر محترم ما را برآن داشت که منکوب شویم که روح مرحومه ی مغفوره، جنت مکان خلداشیان، "آریانو فالوچی" در او حلول کرده! پس لازم دانستیم از علل این میزان خلاقیت رمزگشایی کنیم، بلکه بخت ما نیز باز شود. اندرون سوابق ایشان یافتیم که خود نگاشته اند: کارشناسی علوم ارتباطات؛ پس یافتیم که این همه توانمندی در این دانشگاه کی تدریس شده که ما نیاموختیم. تمام رسانه هایی که در سوابق ایشان درج شده بود را شخم زدیم، دریغا از کلمه ای که به نام نامی حضرت سردبیر چاپ شده باشد.
حال آنکه امروز یک دانشجوی ترم یک علوم ارتباطات و حتی یک فعال رسانه ای در حد کارآموز هم مشخصات، ویژگی ها و وظایف یک سردبیر را می داند و می داند که یک نشریه ی صنفی چه منتشر می کند، مطالب از که و از چه است و...
جالب اینکه خب ما معنی گرداوری آنهم گرداوری بدیهیات را با سردبیری اشتباه گرفته ایم. گرفتاری آنجا فوران می کند که همه چیز در این نشریه بلاتکلیف بوده مطالب به جهت اظهار فضل دوستان چیدمان شده. سوال اینجاست که ما اگر کاری را بلد نیستیم چرا برون سپاری نمیکنیم! ما دوست داریم سردبیر باشیم؟ بلدیم؟ بلد نیستیم؟ اما دوست داریم سردبیر باشیم؟ سردبیری باکلاس است؟ در رزومه میزنیم سردبیر نشریه... ه.؟ خب تا حالا این امکان را نداشتیم؟ و هزاران سوال دیگر...
شاهکار بشریت در پادکست "مکث"، خلق می شود: آنچنان افاضات جناب مستطاب ریاست هیات مدیره تکرارِ مکررِ بدیهیات و واضحات بود چیزی در آن نیافتیم جز توصیه ی ایشان به سواد رسانه ای! حال آنکه مخاطبین این پادکست چه طیفی هستند؟ اگر پادکست از سوی یک کانون صنفی منتشر شده به طبع مخاطب اش اعضاء هستند. پس سوال دیگر این است، مگر اعضاء کانون روابط عمومی، تبلیغات و رسانه ی خانه تئاتر عاری از سواد رسانه ای هستند که در نخستین شماره ی خود رئیس چنین توصیه ای دارد و هزاران سوال دیگر. به طور کلی این کانون صنفی در دو فعالیت تخصصی خود آنچنان تاثیرگذار آمد که معنای کاربردی و دقیق ضرب المَثَلی کهنه را دقیق یافتیم که:((از کرامات شیخ ما اینست، شیره را خورده میگوید شیرین است. ))

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.