سه‌شنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۸ - ۱۸:۱۹

سید محمد حسینی:

از سینمای ضدقصه ما مامور امنیتی بدست نمی‌آید

سیدمحمد حسینی در نشست نقد و بررسی فیلم سینمایی چراغ های ناتمام

سینماپرس: سینمای امنیتی و اطلاعاتی با مامورین عملیاتی ویژه خود در تاریخ سینمای جهان دیده شده است. اما مامورین امنیتی ما در سینما خصوصا با توجه مسائل مهم منطقه‌ای و ضدجاسوسی ما کجا هستند؟

به گزارش سینماپرس، سینمای امنیتی و اطلاعاتی با مامورین عملیاتی ویژه خود در تاریخ سینمای جهان دیده شده است. مامور ۰۰۷ یا همان جیمز باند ساخته کمپانی مترو گلدن مایر، جیسون بورن ساخته یونیورسال، ماموریت غیر ممکن ساخته پارامونت پیکچرز و... همه نشان دهنده قدرت نظام‌های غربی در کنترل منطقه و توازن مورد نظر ایشان است. کشور ما خصوصا به دلیل شرایط خاصی که از نظر سیاسی و امنیتی در منطقه دارد و نقشه‌های متعدد دشمنان در سال‌های بعد از انقلاب یکی از سوژه خیزترین کشورها برای ساخت فیلم‌های امنیتی و عملیاتی است ولی نتیجه و خروجی سینمای ما نشان می‌دهد که این مساله کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد و زمانی هم که فیلمی پیرامون پرونده‌های امنیتی داخلی و ضدجاسوسی ساخته می‌شود کمتر قهرمان واقعی و برجسته کشور ترسیم می‌شود.  

در مصاحبه ذیل به گفتگو با آقای سید محمد حسینی مدرس فیلمنامه و کارشناس سینمایی پرداخته شده است تا ابعاد این مساله بهتر و دقیق‌تر واکاوی شود.

چرا سینمای ما کمتر به مساله امنیت و فضای عملیاتی پرداخته است؟ این مشکل از کجا ناشی می‌شود؟

 این مساله برمی‌گردد به مشکل دیرینه سینمای ما که شامل عدم قصه گویی آن است. زمانی که بخواهیم به سمت سینمایی برویم که در آن فضای اطلاعاتی و امنیتی مشهود است باید در آن قهرمان وجود داشته باشد و وقتی قهرمان داشته باشید قصه خواهید داشت. همه اینها در سینمای ایران وجود نخواهد داشت چون سینمای ایران بنا ندارد قصه بگوید و حتی ضد قصه عمل می‌کند. بنابراین بیشتر محتوا و فضای سینمای ایران خصوصا در این ده سال اخیر ضدقصه‌های نیم‌بند اجتماعی هستند که به نظرم در حال حاضر تاریخ مصرف خود را از دست می‌دهند. سینمای ایران اگر بخواهد قصه بگوید باتوجه به شرایط ویژه‌ای که در منطقه از نظر سیاسی و منطقه‌ای دارد باید به سمت موضوعات امنیتی برود و فضای امنیتی و ماموریت‌های خود را به تصویر بکشد.

در این صورت فیلم‌هایی ساخته خواهد شد که ساختار سریالی هم دارند و می‌توانند تکرار بشوند، حتی فکر می‌کنم که توان ساخت فیلم‌های سریالی امنتی از این دست باتوجه به اتفاقات و رخداد های مهم که بچه‌های امنیتی و اطلاعاتی امنیت کشور را تضمین می‌کنند بیش از کشورهای دیگر است.

از سوی دیگر به دلیل عطش شناخت قهرمان در سینما و داستان گویی است که در فیلم‌های هالیوودی فیلم‌هایی مانند جیسون بورن، مامور ۰۰۷، ماموریت غیر ممکن و دیگر مجموعه‌هایی از این دست ساخته می‌شود. این موضوع در ایران دوچندان است زیرا هم عطش داستان‌خواهی از طرف مخاطب وجود دارد و هم زوایای پنهان بحث‌های امنیتی در کشور ما آنقدر جذاب و پیچیده است که می‌توان فیلم‌های زیادی در این حوزه ساخت. معتقد هستم که در سال‌های آتی شاهد تولد شخصیت‌هایی خواهیم بود که نسخه‌های قهرمان‌های جدید سینمای ایران هستند چیزی شبیه به قهرمان‌های سینمای دهه  ۶۰ که روی پرده سینما داشتیم و دیگر آنها را نمی‌بینیم.

قواعد اصلی حاکم بر ساخت فیلم‌های امنیتی چیست؟ برای خلق شخصیت ضدقهرمان باید چه نکاتی را مد نظر داشت؟

نکته بسیار مهم در این حوزه این است که قاعده‌های ژنریک برای نگارش متن داریم، قواعد ژنریک یعنی قواعد تجربه شده برای نوشتن متن، یعنی نیازی نیست که قواعد جدید را خلق بکنیم و بگوییم که قواعد خاص خودمان را داریم؛ نه قواعد نگارش داستان‌هایی اینچنینی در تمام دنیا دارای قواعد ثابتی هستند و فرمشان یکسان است و برای همین می‌توانیم به اهداف خودمان در حوزه نگارش خیلی زود برسیم.

نکته مهمی که وجود دارد و باید به آن اشاره کرد این است که نباید برای ترسیم چهره خاکستری از بدمن در فیلم‌های امنیتی یا قهرمان محور آنقدر احتیاط بکنیم که از ریگی مانند فیلم «شبی که ماه کامل شد»   یک قهرمان بسازیم و باید حواسمان باشد که برای خاکستری نشان دادن چهره ضدقهرمان و پلید یک حد و حدودی وجود دارد و اگر این رعایت نشود منجر به آن خواهد شد که بدمن فیلم سمپات مخاطب شود و این همان امر مهلکی است که می‌تواند فیلم‌ها را به ضد خودش تبدیل کند. به نظر من تا حدودی این نقیصه در فیلم «شبی که ماه کامل شد» رخ داده است.

نمونه‌های موفقی که در سینمای ما از خلق یک شخصیت قهرمانی در فضای امنیتی وجود داشته باشد را لطفا معرفی کنید.

نمونه‌های این دست فیلم‌ها کلا باتوجه به ۴۰ سال انقلاب  بسیار کم است  ولی یکی از نمونه‌های خوب را می‌توان فیلم «پرواز پنجم ژوئن» معرفی کرد که ساخته آقای علیرضا سمیع آذر در سال ۱۳۸۶ است. داستان آن ماجرای هواپیما ربایی است و مجید جعفری، آتیلا پسیانی، ناصر آقایی و... بازی می‌کنند.   موارد خوب دیگری هم در دهه ۷۰  است مانند  «راننده سفیر»،   «مروارید سیاه»،   «فرار از جهنم»،   «۵۰ روز التهاب»،   «انتهای قدرت»،   «متهم» ساخته شده است ولی این روند به مرور بسیار کم شد و جای آن را درام‌های آپارتمانی گرفت. فیلم آقای حاتمی کیا یعنی به رنگ ارغوان هم در دهه ۸۰ است ولی خیلی کلوز آپ شده بود روی فضای شخصی یک مامور امنیتی و ماجرای عاطفی و عشقی و شخصی آن و اهداف سازمانی آن قربانی فضای شخصی آن بشود. فیلم‌های آقای مهدویان مانند «ماجرای نیمروز» و «لاتاری» نیز مرتبط با این فضا است که باید به آن اشاره کرد.

آیا پرداخت مکرر به مساله نفوذ در سینمای کشور منجر به نخ نمایی و کلیشه‌ای شدن آن نمی‌شود؟

خیر، سبد جدی سینمای هالیوود هیچ وقت خالی از فیلم‌های امنیتی نیست بلکه این فیلم‌های را می‌برند به سمت سریالی شدن مانند فیلم «سیکاریو» که زمینه را فراهم می‌کند تا شماره ۲ و ۳ آن را بسازند. حتی باید گفت که تمام کمپانی‌های طراز اول دنیا یک شخصیت قهرمانی تکرار پذیر دارند و غالبا این شخصیت‌ها خود را در فضا امنیتی بروز می‌دهند. چون که آن شخصیت مانند یک پول ته مانده‌ای است که در حساب کمپانی همیشه موجود است و با آن هر سال فیلم می‌سازد و سرمایه کسب می‌کند. کمپانی مارول دوجین از این قهرمان‌ها دارد دیگران هم هرکدام مانند جیسون بورن و ۰۰۷ و ماموریت غیر ممکن را دارد و هیچ وقت مامور کهنه و مسخره نمی‌شود حتی مخاطب هم می‌داند که قهرمانش حتما پیروز می‌شود ولی باز هر سال بهتر از سال قبل ساخته می‌شود و فروش می‌کند و چیزی که در آن‌ها مخاطب را جلب می‌کند تنوع در حوادث و غلبه بر شخصیت‌های منفی است برای همین نه تنها نخ نما نمی‌شود بلکه باید مساله نفوذ و بحث‌های جاسوسی و ضدجاسوسی را خیلی جدی دنبال کرد.

*تسنیم

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.