شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۷ - ۱۱:۱۹

روایت یک کارگردان یهودی از خط مقدم رژیم صهیونیستی/ نسل‌کشی در ژن اسرائیلی‌هاست

 دن کوهن

سینماپرس: دن کوهن مستندساز جوان آمریکایی که تصاویری دیده نشده از بمباران مردم غزه توسط اشغالگران را ثبت کرده، این هفته به عنوان مهمان در برنامه تلویزیونی «عصر» حضور پیدا کرد.

به گزارش سینماپرس؛ نادر طالب‌زاده در جدیدترین برنامه تلویزیونی «عصر» میزبان دن کوهن مستندساز جوان آمریکایی بود. او تصاویر بکری را از بمباران رژیم صهیونیستی علیه مردم غزه در سرزمین‌های اشغالی ثبت کرده است.

«دن کوهن» کارگردان و مستندساز جوان آمریکایی است، کارگردانی که با وجود آیین یهودی‌اش یکی از مخالفان جدی سیاست‌های رژیم صهیونیستی و اقدامات جنایت‌کارانه تل آویو در سرزمین‌های اشغالی است.

او بیشتر با مستند تاثیرگذارش به نام «کشتار غزه» شناخته می‌شود؛ مستندی که همراه با «مکس بلومنتال» دیگر کارگردان جوان آمریکایی ساخته است. این مستند روایت‌گر شرایط سخت زندگی اهالی غزه تحت محاصره شدید صهیونیست‌هاست و در جریان حمله رژیم صهیونیستی به غزه در سال ۲۰۱۴ ساخته شده است.

کوهن امکان حضور آزادانه در سرزمین‌های اشغالی و تصویربرداری از زندگی صهیونیست‌ها را داشته است. همین مساله باعث شده تا در مستند «کشتار غزه»، صحنه‌هایی ناب و دیده نشده از جنایات صهیونیست‌ها علیه مردم فلسطین وجود داشته باشد.

این مستندساز آمریکایی در آستانه سفرش به ایران از سوی سفارت رژیم صهیونیستی در آمریکا مورد اهانت و تهدید قرار گرفته بود.

متن کامل برنامه عصر را در ادامه بخوانید.

اقای دن کوهن! خیلی خوش آمدی؛ خوشحالیم که اینجا هستی. تو و مکس که در این پروژه همراه تو بود، شخصا و از نزدیک شاهد وقایع و درد و رنج مردم غزه بودید و آن رابه تصویر کشیدید. چون تو یهودی - امریکایی هم هستی، به تل‌آویو و سایر مناطق دسترسی داشتی؛ هر کسی این امتیاز و فرصت را ندارد، تو وقایع هر دوطرف را دیدی و صادقانه از واقعیت‌ها فیلم گرفتی. توضیح بده پروژه را چطور شروع کردی؛ اصل ماجرا از کجا آغاز شده و چطور جرات کردی آن روزها به فلسطین و سرزمین‌های اشغالی بروی و بمانی.

اولین باری که وارد غزه شدیم، تابستان ۲۰۱۴ و آتش بس جنگ ۵۱ روزه بود؛ فکر می‌کردم این آتش‌بس پنج‌روزه فرصت خوب و امنی برای سفر به غره است؛ می‌توانیم با فلسطینی‌هایی که پناهگاه را ترک می‌کنند و به خانه‌هایشان برمی‌گردند صحبت کنیم. برای همین، این کار را کردیم.

من از ابتدا می‌دانستم در حال تولید مستند مهمی هستم که می‌تواند واقعیت اتفاقات غزه را نشان بدهد و تخریب جامعه فلسطینی‌ها را به تصویر بکشد که امریکا با حمایت‌های سیاسی و دیپلماتیک و تامین سلاح و تجهیز اسراییل، آن را به وجود آورده است. برای همین تصمیم گرفتم تا آخر جنگ و تا جائی که می‌توانم در غزه بمانم و پایان این جنگ و وقایع پس از جنگ را ثبت کنم.

من در امریکا و در جامعه اصلاح‌شده یهودی بزرگ شدم که بیشتر سکولار بودند اما هویتشان در کنار اسراییل تعریف می‌شود؛ یعنی یک یهودی خوب کسی هست که از اسراییل حمایت کند. من با این تفکر بزرگ شدم اما با آدم‌های متفاوتی هم در ارتباط بودم و دوستانی با ادیان مختلف داشتم. وقتی ماهیت حقیقی اسراییل را شناختم، حس کردم به من دروغ گفته‌اند؛ این موضوع من را عصبانی کرد و انگیزه اصلی من برای ساختن این مستند، همین مساله بود.

من این امتیاز را داشتم که از تل‌آویو به غزه بروم؛ هر دو طرف درگیری را ببینم؛ ببینم آنجا واقعا چیه می‌گذرد و چیزی که می‌بینم را به بقیه هم نشان بدهم.

فیلم اونطوری که دوست داشتی، در آمریکا به نمایش در آمد؟

قطعا دوست داشتم به رسانه‌های اصلی دسترسی می‌داشتم و این فیلم را در سینماهای بزرگ روی پرده می‌بردم اما واقعیت این است که اگر خلاف مواضع رسانه‌های اصلی حرف بزنی و حرفت مغایرت داشته باشد این ادبیات رایج که اسرائیل قربانی است و باید هر کاری می‌تواند بکند، در حاشیه می‌مانی و در رسانه‌های اصلی راهت نمی‌دهند؛ فرقی هم ندارد که مستند باشد یا داستانی.

هزینه‌های این فیلم را با کمک‌های مردمی تامین کردیم و با استفاده از شبکه‌های اجتماعی و اعتبار شخصی خودمان برای این فیلم تا جایی که می‌توانستیم تبلیغ کردیم.

ساختار کلی و نریشن همکارت «مکس» روی این مستند، روایت یک شاهد عینی است؛ کسی که ساعت به ساعت، روز به روز و هر صبح و شب، شاهد وضعیت غزه زیر بمباران بی‌امان اسرائیل بوده است. با دیدن این صحنه‌ها چه حسی داشتی؟

این تجربه مهمی برای من بود؛ چون معنای زندگی و مرگ رو فهمیدم؛ اینکه زنده ماندن در چنین مکانی چه حسی دارد. تقریبا طی دو سال، شش ماه و نیم در غزه بودم. گاهی چهار پنج هفته آنجا می‌ماندم و بعد برمی‌گشتم آمریکا. یک بار مشغول فیلم‌برداری از وضعیت غزه در زمستان بودم؛ زمستان سختی بود، خیلی سرد و بارانی. مردم خانه نداشتند و در بدترین شرایط ممکن زندگی می‌کردند. وقتی در پنجمین هفته فیلم‌برداری از وضعیت غزه در زمستان، به آمریکا برگشتم و برای خرید به همراه خانواده و مادرم به مغازه رفتم، نمی‌توانستم تحمل کنم؛ از آن مکان پر از ویرانی، رفته بودم جائی که هر چه می‌خواستم فراهم بود.

آن صحنه‌ها همه‌اش جلوی چشمم بود و آدم‌های زیادی را در غزه دیده بودم؛ آدم‌های مختلفی را دیدیم و سعی کردیم در مستندمان هم این را نشان بدهیم که پیر و جوان و خانواده‌ها چطور مقاومت می‌کنند؛ اسلحه دست می‌گیرند یا مقاومت غیرمسلحانه دارند. همه این وقایع و صحنه‌ها تاثیر خیلی زیادی روی من داشت.

در مستندت تصاویری از شهرک‌سازی‌های اسرائیل را می‌بینیم. در کنارش ساختمان‌های ویران شده و مردمی را می‌بینیم که در خرابه‌ها راه می‌روند و کنار این خرابه‌ها زندگی می‌کنند. درباره این تصاویر حرف بزن؛ اینجا تل آویو هست؛ درسته؟ تو همزمان نشان می‌دهی که در تل‌آویو و غزه چی می‌گذرد و روایتی داری از این شعار که «وقتی شیرها غرش می‌کنن، چه کسانی نمی‌ترسن». درباره این تظاهرات‌ها در سرزمین‌های اشغالی توضیح بده.

این تظاهرات‌ها در حمایت از جنگ در اسرائیل برگزار شده و تظاهرات کننده‌ها خواهان بمباران بیشتر غزه و کشتار بیشتر مردم هستند که نشان می‌دهد چقدر حس نسل‌کشی در جامعه اسرائیل شایع هست. می‌خواهند همه فلسطینی‌ها را با پاکسازی نژادی، بُکُشند. همیشه منطق اسرائیل و صهیونیستم این بوده و حالت افراطی این دیدگاه را اینجا می‌بینیم. در این صحنه دقیقا همین را می‌گویند؛ میگویند که غزه قبرستان هست و مرگِ فلسطینی‌ها را جشن می‌گیرند. ما خیلی در رسانه‌های غربی می‌شنویم که فلسطینی‌ها «فرهنگ مرگ» دارند. اما من می‌گویم این اسرائیلی‌ها هستند که در اینجا نشان میدهند فرهنگ مرگ را دارند؛ برای همین جشن گرفتند و می‌گویند که غزه قبرستان هست.

چه حسی داشتی وقتی شاهد این صحنه بودی؟ این جشن و پایکوبی را می‌دیدی و مردم نمی‌دانستند که تو از کجا آمدی و این که چه پیامی را می‌خواهی منتقل کنی. آن لحظات در ذهن خودت چی می‌گذشت؟

راستش به نظرم حضور در جمعِ این تظاهرات‌کننده‌ها خطرناک‌تر از حضور در غزه بود؛ چون در بین مردمی هستی که اگر بدانند در ذهنت چه می‌گذرد، زیر مشت و لگد لهت می‌کنند. چند بار هم من را تهدید کردند و کلا به هر کسی که دوربین داره مشکوک هستند. برای همین وقتی مشغول فیلمبرداری بودم، سعی می‌کردم نشان ندهم که قصدم از ضبط این تصاویرِ وحشتناک چیست. این آدم‌ها دوست ندارند از آنها فیلم بگیری اما چون در محیط عمومی بودند، این فرصت فراهم بود.

در این صحنه، هدفم این بود نشان بدهم تضاد بین یک اسرائیلی در خیابان‌های تل‌آویو و قدس و حس یک فلسطینی در غزه چیست. فکر می‌کنم که این سکانس به خوبی این تضاد را به تصویر می‌کشد. اینجا جشن اسرائیلی‌هاست که خوش می‌گذرانند اما در غزه، مردم در خانه‌هایشان کُشته و سلاخی می‌شوند.

درست است؛ این مستند واقعا یک سفر برای مخاطب هست؛ یعنی مخاطب، گذران روز و شب را می‌بیند. به نظر می‌رسد که هر وقت جائی می‌روی، یک اتفاقی هم می‌افتد و تو فیلم می‌گیری؛ انگار که یک داستان غم‌انگیز بی‌پایان هست که اصلا برای مخاطب خسته کننده نیست. خودت هم همیشه در خطر هستی و با سربازها و تک‌تیراندازها به خط مقدم می‌روی. به نظر من، بعد از همه این تلاش‌های تو، خیلی از دانشجوها و جوان‌های همسن و سال خودت باید این فیلم را ببینند اما این سانسور اطلاعات مانع می‌شود. از این که اجازه نمی‌دهند این فیلم در رسانه‌های اصلی اکران شود، ناراحتی؟

نه؛ اصلا احساس سرخوردگی ندارم و حتی انگیزه‌ام را بیشتر می‌کند که بیشتر فیلم بسازم؛ چون فکر می‌کنم این مستند پیام مهمی دارد و اینکه درباره‌اش حرف زده نمی‌شود، بی‌دلیل نیست. ما باید از این سانسور عبور کنیم.

فکر می‌کنم اگر بیشتر امریکایی‌ها می‌دانستند مالیات‌هایی که پرداخت می‌کنند با فلسطین چه می‌کند، حتما مخالفت می‌کردند. در عین حال پروپاگاندای رسانه‌ای گسترده انجام می‌شود تا مردم امریکا متقاعد شوند که اسرائیل قربانی این وضعیت هست؛ نه فلسطین.

سیاست‌مداران آمریکایی هم همین حرف را می‌زنند. فیلمی بود که نشان می‌داد نتانیاهو و سیاستمداران آمریکایی مثل هیلاری کلینتون و اوباما، ادعا می‌کردند به اسرائیل حمله شده؛ در صورتی که حتی سلاح‌های فلسطین با سلاح‌های اسرائیل قابل مقایسه نیست. رسانه‌های اصلی امریکا دروغ می‌گویند و متاسفانه مردم هم باور کردند که اسرائیل تحت حمله است اما تو که از نزدیک شاهد بودی، دیدی ماجرا خلاف این هست.  درباره فرایند تولید فیلم برایمان بگو. بر حسب سناریو بررسی میکردی با مکس کجا بری؟ توضیح بده فرایند تولید چطور پیش ‌رفت.

همانطوری که شما اشاره کردید، حضور در غزه پر از واقعه و حادثه است. برای همین فقط به یکی از محله‌ها سر می‌زدیم تا ببینیم آنجا چه خبر است و با خانواده‌هایی صحبت می‌کردیم که عزیزانشان را از دست داده بودند. فقط کافی است به محله‌های مختلف غزه بروی و ببینی که آنجا همیشه حادثه و رخدادی اتفاق می‌افتد. زندگی تحت محاصره باعث می‌شود هر روز یک بحران جدید رخ بدهد. ما در جهان غرب حتی نمی‌توانیم این وضعیت را تصور کنیم. مردم فلسطین روزانه فقط یکی دو ساعت برق دارند؛ آب لوله کشی شور است و تمیز نیست و نمی‌شود آن را نوشید؛ حتی به سختی می‌شود از چنین آبی برای استحمام استفاده کرد. همه چی، با استرس همراه است و نمی‌شود لحظه‌ای آرامش داشت. این‌ها همه برای اعمال فشار روحی به مردم فلسطین هست.

می‌خواستم تا جایی که می‌توانیم این شرایط را ثبت کنیم و محدود به جنگ ۵۱ روزه و ۲۲۰۰ نفری که توسط اسرائیل کشته شدند که ۵۵۱ نفرشون بچه بودند، نباشیم. بعد از جنگ هم مردم باید با داغ از دست دادن عزیزانشان در بین خرابه‌ها زندگی می‌کردند؛ چون شهر کلا ویران شده بود.

نظرت درباره اراده مردم فلسطین چیست. اراده مردم را چطور دیدی؟

خیلی چیزها درباره مقاومت و روحیه انسان یاد گرفتم که اگر در غزه نبودم، هرگز نمی‌توانستم درک کنم؛ چون هرگز چنین چیزی را ندیده بودم؛ یعنی اراده مردم برای زندگی و برای مقاومت به شیوه‌های مختلف. اینطوری نیست که بگوییم این مردم صرفا افسرده‌اند. البته تعداد زیادی افسرده هستند و غزه، بحران دارو هم دارد اما با وجود همه این شرایط، در قلب فلسطین و در غزه که چهره اصلی مقاومت فلسطینی‌هاست، هر چقدر اسرائیل بیشتر برای شکست اراده مردم تلاش می‌کند، این اراده تقویت می‌شود و من از این موضوع، درس انسانیت گرفتم.

حس می کنی با توجه به این اتفاقات و این عدم توازن، آیا اسرائیل می تواند در طولانی مدت به حیات خودش ادامه بده؟

اسرائیل به حمایت دیپلماتیک و نظامی ایالات متحده وابسته است و در عین حال به دنبال تقویت روابط خود با پادشاهی‌های خلیج فارس یعنی عربستان، امارات و قطر است؛ پس به شدت به این ائتلاف‌ها نیاز دارد. هر چند خیلی دوست دارد ادعا کند خودمختار هست اما اصلا اینطوری نیست. اگر این حمایت‌ها نباشه - مخصوصا حمایت ایالات متحده - اشغال و استعمار فلسطین همین فردا تمام می‌شود.

هزینه زیادی خرج می‌شود تا این پروژه‌ احمقانه پاکسازی قومی و استعمارگری ادامه داشته باشد که البته این وضعیت بدون امریکا به وجود نمی‌آمد. برای همین خیلی مهم است مردم امریکا بفهمند چقدر می‌توانند در این مساله تاثیرگذار باشند. متاسفانه بی‌تفاوتی مردم امریکا هست که موجب شده این وضعیت ادامه داشته باشد.

تو با ادم‌های عادی بسیاری حرف زدی؛ از انیمیشن هم برای روایت بعضی داستان‌ها در فیلمت استفاده کردی و خلاصه از هر ابزاری که توانستی استفاده کردی تا این داستان را روایت کنی. درباره این تصاویر صحبت کن.

این داستان پیرمردی هست که در خانه‌ اش زندگی می‌کرد و سربازان اسرائیلی قصد داشتند به معنای واقعی کلمه «اعدامش» کنند. این تصاویر نشان می‌دهد سربازان اسرائیلی چه کار می‌کنند؛ ارتشی که ادعا می‌کند با اخلاق‌ترین ارتش جهان است، شهروندان غیر مسلح را می‌کُشد؛ بدون این که پیامدی برایش داشته باشد. این پاکسازی قومی و نسل کشی در ذات و DNA ارتش اسرائیل و نیروهای اشغالگر هست. مردم با این وحشت زندگی می‌کنند و می‌میرند. این صحنه‌ها، مشتی نمونه خروار است.

ما داستان‌های متعددی را از مردم شنیدیم که صهیونیست‌ها از مردم فلسطین به عنوان سپر انسانی استفاده می‌کنند اما در رسانه‌های آمریکا دقیقا خلاف این موضوع گفته می‌شود و ادعا می‌شود فلسطینی‌ها از یکدیگر به عنوان سپر انسانی استفاده می‌کنند. در تمام مدت حضورم در غزه، هیچ شواهدی ندیدم که این ادعا را تایید کند اما متاسفانه باور رایج مردم آمریکا این است؛ در حالی که دقیقا خلاف این ماجرا وجود دارد و سربازان اسرائیلی از فلسطینی‌ها به عنوان سپر انسانی استفاده می‌کنند.

این صحنه‌هایی که با انیمیشن نشان دادی، فیلمِ اصلی‌اش وجود ندارد و فقط صدا و نریشین هست و تو برای آن نریشن، این تصاویر را خلق کردی.

بله دقیقا. ما این داستان‌های دردناک را می‌شنیدیم. مردم برای حدود چهار پنج دقیقه ماجراهایی که برایشان اتفاق افتاده بود را تعریف می‌کردند. خب نمی‌شد فقط یک تصویر باشد که فردی مدت طولانی نشسته و حرف می‌زند. با خودمان فکر کردیم برای زنده کردن داستان می‌توانیم از انیمیشن استفاده کنیم. البته نمی‌خواستیم خیلی هم مصور باشد که مردم را شوکه کنه. هدف، انتقال این تجربه و داستان به مخاطب بود. یکی از ضعف‌های فیلم این مصاحبه‌های طولانی بود که ما این ضعف را به نقطه قوت تبدیل کردیم.

بله؛ این تصاویر خیلی الهام بخش است. درباره محبوس بودن مردم غزه بگو؛ اینکه راه فراری ندارند؛ حتی از طریق دریا. مردم واقعا زندانی هستند. درباره این حبس مردم غزه صحبت کن.

دقیقا همینطوره. دو میلیون نفر در یک منطقه بسیار کوچک جمع شده‌اند. این منطقه یکی از پرجمعیت‌ترین نقاط کره زمین است که از سه طرف با سیم خاردار مسدود شده و اگر کسی تلاش کند از راه دریا از این منطقه فرار کند، بلافاصله از سوی نیروی دریایی اسرائیل کُشته می‌شود. مردم در این منطقه که شبیه اردوگاه کار اجباری است، گیر افتادند؛ بی‌وقفه بمباران می‌شوند و منطقه تقریبا نابود شده است. با این حال، اسرائیل نمی‌تواند گروه‌های مسلح مقاومت را شکست بدهد و سربازان اسرائیلی در درگیری‌های تن به تن مهارت ندارند؛ برخلاف فلسطینی‌ها که نبرد تن به تن را بلدند و منتظرند که سربازان اسرائیلی بیایند تا با آن‌ها بجنگند.

جالب است بدانید که در این منطقه - مخصوصا در منطقه «شجاعیه» - که نزدیک سیم خاردارهای حائل در مرز سرزمین‌های اشغالی و غزه است، سربازان اسرائیلی حمله کردند و ضربه سنگینی از فلسطینی‌ها متحمل شدند؛ یعنی چند نفرشان کشته شدند و بالاجبار عقب‌نشینی کردند. درگیری شدید مسلحانه داشتند و بعد عقب نشینی کردند؛ چون نمی‌خواستند تلفات بدهند. بعد از عقب نشینی بود که بمباران شدید این منطقه شروع شد؛ در صورتی که مردم در خانه‌هایشان بودند ولی اسرائیل با حملات هوائی و بمب‌ها این منطقه را هدف گرفت. در واقع چون صهیونیست‌ها نتوانستند مقاومت مسلحانه را شکست بدهند، به مردم غیرنظامی حمله کردند.

این استراتژی اسرائیلی‌ها در لبنان شروع شد که به آن دکترین «ضاحیه» می‌گویند؛ یعنی به جای هدف گرفتن مبارزان جبهه مقاومت، به شهروندان غیر نظامی حمله می‌کنند تا مردم از حمایت مبارزان مسلح، دست بردارند. هدف گرفتنِ عمدی شهروندان غیر نظامی، غیرقانونی و مصداق جنایت جنگی است و تاثیر برعکس هم دارد؛ چرا که با وجود تلفات بالای غزه تا امروز، حمایت مردم از گروه‌های مسلح مقاومت که اساسا دفاع از غزه را برعهده دارند، بسیار بالاست؛ حتی کسانی که ایدئولوژی سیاسی حماس را قبول ندارند، می‌دانند که وقتی اسرائیل حمله می‌کند، شاخه نظامی حماس یعنی گردان‌های عزالدین القسام مقابل اسرائیل می‌ایستد.

وقتی این موضوعات را روایت می‌کنی، واژه تکبر به ذهنم می‌رسد؛ تکبر برای از بین بردن مردمی که همین الان هم در موضع ضعف هستند، آیا این تکبر برای یک روایتگر، آزاردهنده نیست؟

بله قطعا؛ البته به طور کلی به من انگیزه می‌داد اما لحظاتی بود که احساس درماندگی داشتم. من در غزه مشغول نگارش گزارش‌ها بودم و فیلم آنچه در غزه می‌گذرد را تهیه می‌کردم و رسانه‌های غربی من را کاملا نادیده گرفتند. می‌فهمم که چرا خبرنگاران فلسطینی نادیده گرفته می‌شوند؛ اصلا قابل قبول نیست اما قابل پیش‌بینی هست. من در غزه هستم و انگلیسی صحبت می‌کنم و مصاحبه می‌گیرم اما من هم کاملا به حاشیه رانده می‌شوم؛ چون می‌خواهند اطلاعات را سرکوب کنند و نمی‌خواهند حقایق را ببینند.

همین مساله موجب می‌شود در اسرائیل احساس تکبر ایجاد شود و ارتش و دولت اسرائیل و اغلب اسرائیلی‌هایی که از این خشونت‌ها حمایت می‌کنند، حس می‌کنند تسخیر ناپذیر هستند و می توانند آزادانه هر کاری که دوست دارند انجام بدهند.

پس با ساختن این فیلم بود که فهمیدی رسانه‌های اصلی در آمریکا چطور هستند. فهمیدی که حتی اگر بهترین مطالب را هم داشته باشی و آمریکایی باشی، در تل‌آویو و غزه هم باشی و بهترین مطالب و تصاویر را بفرستی، باز هم پخش نخواهد شد و حتی به روایت و داستان شما گوش هم نمی‌دهند. انگار نه انگار که چنین اخبار ی اصلا وجود دارد.

پنج ماه بعد از ساخت این مستند، به یک کنفرانس نظامی اسرائیل خارج از تل‌آویو رفتم؛ یعنی پنج ماه بعد از حمله اسرائیل به غزه. ژنرال بازنشسته اسرائیلی مشغول سخنرانی بود و من ترجمه حرف‌های آن را می‌شنیدم. این ژنرال، دو شب آخر جنگ و تاکتیک حمله اسرائیل به دو برج چهارده طبقه‌ای غزه را با بمباران برج‌های دو قلو در یازده سپتامبر توسط القاعده مقایسه کرد؛ یعنی خود این ژنرال، ارتش اسرائیل را با القاعده مقایسه کرد. من شوکه شدم و مقاله‌ای درباره‌اش نوشتم و منتشر کردم اما کسی اهمیت نداد.

یک بار دیگر در کنفرانس خاخام‌های افراطی یهودی بودم؛ یکی از این افراد می‌گفت که اوباما را باید در خیابان‌ها کُشت! من این مطلب را گزارش کردم اما هیچ اتفاقی نیفتاد؛ حتی تیم محافظ رئیس جمهور هم اهمیت نداد. اسرائیل کاملا مصونیت دارد چون کاملا بر فرایند سیاسی آمریکا تسلط دارد. این تسلط تنها به حوزه‌های سیاسی محدود نیست؛ بلکه شامل رسانه‌ها هم می‌شود و من این مطلب را کاملا درک کردم.

اگر شما در غزه حضور نداشتی و شخصا با این وضعیت رو به رو نمی‌شدی، احتمالا دیدگاه متفاوتی داشتی و از واقعیت‌ها و حقایق بی‌خبر بودی.

بله دقیقا. البته قطعا در آمریکا سیاسی می‌بودم و دیدگاه‌های مشخصی می‌داشتم که احتمالا ضدصهیونیستی بود اما این شرایط فرق دارد. فرض کنید یک سیاستمدار ایرانی خواهان ترور اوباما شده باشد یا القاعده را ستایش می‌کرد؛ بخاطر چنین حرفی، رسانه‌های آمریکایی غوغا می‌کردند اما اسرائیل این کارها را انجام می‌دهد و کسی اهمیت نمی‌دهد.

حوزه‌های دیگری هم هست که دوست داشته باشی بهشون ورود کنی؟ سوژه‌هایی غیر از غزه یا سوژه‌ای که از قبل در ذهن داشته باشی که بخواهی به آن بپردازی؟

دوست دارم مدتی در ایران باشم. حالا که ایالات متحده شیوه متفاوتی را در قبال ایران در پیش گرفته و برجام را پاره کرده و با تمام قوا به دنبال سرنگونی دولت ایران است؛ به نظرم باید مردم امریکا بفهمند که تحریم‌ها، اقدامِ جنگی هست و مردم ایران را تحت فشار قرار می‌دهد. بفهمند که تحریم، جنگ علیه مردم هست و به نظرم مردم آمریکا باید بفهمند که نقش واقعی ایران در منطقه غرب آسیا چیست. مدام از زبان ترامپ و وزیر خارجه‌اش مایک پمپئو می‌شنویم ایران حامی اصلی تروریسم در جهان است اما واقعیت این است که آمریکا و متحدانش مثل عربستان سعودی، حامیان اصلی تروریسم در جهان هستند.

به نظرم باید نشان بدهیم ایران قربانی تروریسم بوده و در برابر این تروریست‌های تکفیری که قصد نابودی ایران را دارند و به کسی هم رحم نمی‌کنند، ایستادگی کرده است. این مساله مشخص می‌کند که چرا ایران در سوریه و عراق حضور دارد. اگر ایالات متحده همانطوری که ادعا می‌کرد بعد از یازده سپتامبر واقعا به دنبال مبارزه با تروریسم بود، قطعا با ایران همکاری می‌کرد اما چنین کاری نکرد. به نظرم خیلی مهم است که مردم آمریکا، ایران واقعی را بشناسند تا در برابر جنگ‌طلبی علیه ایران بایستند.

رسانه‌های جایگزین، اهمیت زیادی در آمریکا دارند. چقدر آمریکایی‌ها - مخصوصا نسل جوان - برای کشف حقایقی که رسانه‌های اصلی نمی‌گویند، به این رسانه‌ها رجوع می‌کنند؟

فکر می‌کنم میزان استفاده از رسانه‌های جایگزین رو به افزایش هست و مردم دیگر به رسانه‌های اصلی و غول‌های رسانه‌ای اعتماد ندارند. حالا هم جنگی بین ترامپ و سی‌ان‌ان که یکی از شرکت‌های رسانه‌ای بزرگ امریکاست، رخ داده است.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.