چهارشنبه ۹ آبان ۱۳۹۷ - ۱۱:۱۳

رسانه مجری محور و حضور مِیلی سلبریتی ها

درماندگی صدا و سیمای بدون راهبرد در چهل سالگی انقلاب

درماندگی صدا و سیمای بدون راهبرد در چهل سالگی انقلاب

سینماپرس: صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، بجای تمرکز بر قدرتمند کردن سلبریتی هایی که هیچ عُلقه ای به آرمان های این سازمان ندارند می بایست شروع به تربیت و پرورش نیروهای جوان و با استعداد در حوزه اجرا کند و با در اختیار دادن برنامه های مهم تلویزیون به آن ها و البته کنترل مداوم آن ها با تهیه کنندگان با سابقه تلویزیونی، فصل تازه ای را در سیاست های نامربوط خود پیش بگیرد.

محمدعلی سلیمانی / صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در آستانه ی چهل سالگی خود قرار دارد و این در حالی است که این سازمان مهم و استراتژیک در طول چهار دهه فراز و نشیب فراوانی را پشت سر گذاشته است؛ از روزگاری که تنها یک شبکه داشت و در ساعات محدودی از روز برنامه پخش می کرد تا این روزها که بیش از بیست شبکه سراسری دارد و برنامه های مختلفی را از برای ذایقه های متفاوت تدارک دیده و برای مخاطبان با سلایق گوناگون پخش می نماید.



همچنین صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در طی چهل سال گذشته حضور و جلوس مدیران متعددی را به خود دیده؛ مدیرانی که عمدتا آمال ریاست جمهوری را پس از چند سال مدیریت بر این سازمان بزرگ و مهم در کنار وظایف سازمانی خود پرورانده و البته تماما تا به امروز در دست یابی به این آرزو ناکام مانده اند.



البته در سطح مدیریت های درون سازمانی نیز افراد و شخصیت های بسیاری در طی چهل سال گذشته به این سازمان بزرگ آمدند و رفتند، مدیرانی که بعضا صدا و سیما برایشان سکوی پرتابی شد تا در جایگاه های مهم تری قرار بگیرند، از وزیر کشور دولت تدبیر و امید، یعنی عبدالرضا رحمانی فضلی گرفته تا علی جنتی و سید محمد حسینی و علی کُردان و اسفندیار رحیم مشایی و محمدرضا جعفری جلوه و حجت‌الله ایوبی و یا همین ابراهیم داروغه زاده، دبیر کنونی جشنواره فیلم فجر و ... که عموما افراد مجهول و ناشناخته ای بودند که به واسطه دوران فعالیت و حضور مدیریتی خود در صدا و سیما مطرح و از سکوی رسانه ملی به سایر حوزه های فرهنگی و سیاسی و حتی اقتصادی روانه گردیدند.



مدیرانی که هر کدام با تصمیمات، سیاست ها و صد البته انتخاب زیرمجموعه های خود اثرات گوناگونی بر فرهنگ جامعه ما گذاشتند و با فراهم کردن فرصت ساخت انواع برنامه های تلویزیونی و البته میدان دادن به چهره ها در زمینه های گوناگون، پراهمیت ترین نقش فرهنگ سازی را در جامعه اسلامی ایران ایفا کرده و می کنند.



قطعا امروزه دیگر پوشیده نیست که همواره تصمیمات شخصی و غیرشخصی یک مدیر می تواند چه تاثیری بر نگاه و سلیقه مخاطب میلیونی رسانه ملی بگذارد. اما این روزها که حواشی مدیریتی، به واسطه دعواهای خاله زنکی عادل فردوسی پور و مدیران صدا و سیما بالا گرفته، لزوم بررسی اجمالی سیاستگذاری کلان و خُرد سازمان صدا و سیما در ارتباط با برند سازی از شخصیت ها و بالاخص تولیدات مجری محور تلویزیونی در چهل سالگی انقلاب اسلامی را ضرورت می بخشد؛ برنامه هایی که این روزها نام تاک شو پیدا کرده و روز به روز بر تعدادشان افزوده می شود و با بودجه بیت المال، افراد بسیار معمولی را در تراز ملی و کشوری بزرگ و مطرح می سازد.



در چهل سالگی انقلاب اسلامی، اتفاقی که بیشتر از هر زمان دیگری در صدا و سیما به عنوان مهمترین ابزار رسانه ای کشور صورت پذیرفته، شخصیت تراشی و استفاده ویژه و افراطی از چهره های هنری و یا به اصطلاح سلبریتی ها در شبکه های و برنامه های مختلف تلویزیونی است؛ پدیده ای که روز به روز در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در حال گسترش است؛ به نوعی که حتی در آینده نه چندان دور باید منتظر حضور سلبریتی ها در برنامه های معارفی قبل از اذان شبکه های سیما باشیم!



قطعا و حتما در هر سازمانی هنگامی که اتفاقی به صورت هماهنگ و مکرر و البته پشت سر هم رخ می دهد، به عنوان یک سیاست کلان از سازمان مربوطه مورد تلقی قرار می گیرد، از این فرضیه که بگذریم، برنامه سازان تلویزیون بارها تاکید کرده اند که سیاست و تاکید صدا و سیما بر این است که ما را ملزم به استفاده از مجری ها و چهره های سلبریتی می کند. اتفاقی که شروع آن مربوط به زمان تاسیس شبکه نسیم در شهریور سال ۱۳۹۲ هجری شمسی و استفاده ابزاری و افراطی این شبکه نوپا از حضور بازیگران طنز نظیر بهنوش بختیاری، مهران غفوریان، رامبد جوان، مرجانه گلچین، شهره لرستانی، جواد رضویان و ... جهت تبلیغ این شبکه و معرفی برنامه ها به مخاطبان در آیتم‌های کوتاه و ... بود.



البته رونمایی رسمی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران از سیاست سلبریتی پروی و جذب مخاطب حداکثری در ۲۱ خرداد ۱۳۹۳ هجری شمسی و با اجرای نخستین برنامه تلویزنی خندوانه به کارگردانی رامبد جوان صورت پذیرفت؛ برنامه ای که با الگو برداری تلفیقی از چند برنامه ماهواره ای تولید و بر محور شخصیت سازی و تغییر ذایقه عمومی مخاطبان در ایجاد علایق افراطی نسبت به جماعت سلبریتی مسیر جدیدی را در تولیدات صدا و سیما گشود.



البته بدیهی است که برنامه خندوانه نخستین برنامه ای نبود که از سلبریتی ها به عنوان مجری استفاده می کرد؛ بلکه این برنامه را می بایست به عنوان نخستین برنامه در رویکرد مدیریتی و سیاست گذاری سازمان صدا و سیما در دهه ۱۳۹۰ هجری شمسی مورد مطالعه قرار داد و از این جهت اگر چه در سال های گذشته برنامه های دیگری هم بودند که به این شکل از افرادی که تخصص اصلی شان اجرا نیست، استفاده کرده باشند برای مثال برنامه های ویژه سال تحویل را با اجرای افرادی چون مرحوم منوچهر نوذری و مهران مدیری و یا همین رامبد جوان و پژمان بازغی  و ... شاهد بودیم؛ اما باید توجه داشت که تمرکز ویژه بر مجری های سلبریتی و استفاده افراطی از جماعت بازیگر، نخستین بار به این گستردگی و به صورت برنامه روتین روزانه و سالانه برای نخستین بار از برای برنامه خندوانه و در شبکه نسیم اتقاق افتاد و سایر شبکه ها را در برگرفت و حتی برنامه هایی همچون ۹۰ ورزشی را نیز متاثر از جو اجرای خود ساخت و حتی برخی از مجریان این گونه از برنامه ها را به وادی سینما و سلبریتی گری کشاند.



حال با گذشته چند سال از شکل گیری شبکه نسیم و همچنین پنج دوره پخش برنامه خندوانه، شاهد افزایش این رویکرد و نهادینه شدن آن در شبکه های گوناگون تلویزیونی هستیم، به طوری که تنها در معدود شبکه هایی این موضوع را مشاهده نمی کنیم، از حمید گودرزی در شبکه پنج گرفته تا رضا گلزار در شبکه سه و کامران تفتی در شبکه نسیم که هر کدام سکاندار برنامه های مجری محور مهم شبکه های مختلف می باشند؛ برنامه هایی که بیش از هرچیز به مطرح سازی مجری و نوعی الگوسازی از ایشان می انجامد و در این میان شاید بارزترین آن را بتوان در برنامه دورهمی با محوریت مهران مدیری ملاحظه نمود؛ برنامه ای رانتیه که البته مدتی است پخش برنامه آن متوقف شده، اما چندی قبل بود که خبری مبنی بر مذاکره مجدد مدیران سیما با مهران مدیری جهت بازگشت به تلویزیون و اجرای برنامه تلویزیونی منتشر شد که البته این امر مُهر تاییدی بر سیاست مدیران سازمان بر استفاده از چهره های سلبریتی بر مسند مهمترین برنامه های تلویزیونی است.



فارغ از تمام این بحث ها، مسئله اصلی و سوال مشخصی که در این زمینه به وجود می آید این است که سیاست مدیران سازمان صدا و سیما در بها دادن به چهره های مشهور و در اختیار گذاشتن مخاطب انلوه خود و آنتن مهمترین برنامه های شبانه رسانه ملی به آن ها، بیشتر به سازمان کمک می کند یا به قدرتمندتر شدن این چهره ها در نزد مردم؟



بدیهی است هنگامی که رسانه فراگیر و قابل دسترس عمومی در کشور، شخصیت فردی را به عنوان مجری یا مهمان در قاب خود قرار می دهد به نوعی مُهر تاییدی بر عملکرد آن فرد می گذارد و باعث اعتماد عمومی به او می شود، حال تفاوتی ندارد که آن فرد می خواهد ایرج ملکی کلیپ ساز باشد و یا امیرحسین صدیق درویش که از دراویش عامل واقعه پاسداران دلجویی می کند.



امیرحسین صدیق و ستاره اسکندری در اقدامی عجیب با مجرمی از دراویش گنابادی، پس از دوران محکومیتش عکس یادگاری گرفته‌اند؛ جوانی که به دلیل اقداماتش در جنایات دراویش گنابادی در خیابان پاسداران، به دو سال زندان و همچنین ۶ سال عدم حضور در رسانه‌ها و فعالیت در شبکه‌های اجتماعی محکوم شده بود.




یادمان باشد که طیف گسترده ای از چهره های کوته مغز کنونی که به نوعی موثر در جامعه و تاثیرگذار اجتماعی محسوب می شوند، محصول بی برنامگی مدیران صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در دهه های گذشته می باشند؛ مدیرانی که امثال محمد حسینی را از سال ۱۳۷۳ هجری شمسی، به عنوان برند رسانه ملی مطرح ساختند و در تمامی مناسب های ملی و دینی دهه هفتاد و هشتاد هجری شمسی، او را بر روی آنتن فرستاده و مخاطب مسلمان ایرانی را مجبور به دیدن و پذیرش او ساختند و او نیز به واسطه ی همین سرمایه اجتماعی و پس از چندین سال مشهوریت در میان مخاطبان عام و خاص ایرانی، ماهیت ضد دینی خود را افشا نمود و به غرب رفته و با اجرای برنامه درس گفتاری به نام ری‌استارت و پخش آن از طریق رادیو پستو، امروزه طیفی از همان مخاطبان همراه خود در رسانه ملی را به چالش فحش و چالش سنگ و ... رهنمون می سازد.


البته در طیف این مشاهیر می توان به امثال حسین پاکدل اشاره کرد که از مسیر مجری گری تلویزیون در دهه ۱۳۶۰ هجری شمسی، به جایگاه مدیریت پخش در شبکه یک سیما رسید و در این زمان پس از پاره ای از موضوعات اخلاقی بوجود آمده در پی ازدواج مجدد خود؛ از رسانه ملی خارج گردید و اکنون در فهرست مغضوبین همان رسانه ای قرار دارد که روزگاری او را به شهرت رسانیده و با بی توجهی به عامل اصلی شهرت خود از طریق رسانه ملی، به صراحت بیان می دارند که کار ‌نکردن درصداوسیما افتخار است!



پس باید توجه داشت که حتی در صورت جلوگیری از حضور و فعالیت هر یک از شخصیت های به شهرت رسیده در رسانه، خاطرات حضور موثر ایشان از ذهن مخاطبان آن رسانه قابل زدودن نبوده و این در حالی است که حضور رسانه ای موجه و زمانمند هر فردی در رسانه ی عمومی، سبب می شود تا وی به مرور و با گذشت زمان به عنوان نوستالژی (Nostalgia) و شخصیت خاطره‌انگیز، در مقام یادمانه از برای همراه او در سنین مختلف مبدل گردند و از این جهت است که افرادی همچون امیرحسین مدرس هنگامی که با همسر دوم خود، یعنی خانم بهار بهارمست، پس از مدتی دوری از رسانه ملی به تلویزیون می آید، یادآور برنامه نیم رخ گردیده و به صورتی کاملا غیر مستقیم، نوستالژی حضور خود در این برنامه تلویزیونی را از برای مخاطبان خود زنده می نماید و به صورتی خودآگاه تمام بار فرهنگی، سیاسی و اجتماعی همراه خود را به صورتی عاطفی به مخاطب مشعوف و خاطره‌انگیزانده همراه خود ارایه می دهد.



نیم رخ برنامه ای مخصوص نوجوانان بود که در دهه ۱۳۷۰ هجری شمسی، با طراحی محمد حسن زاده پخش می شد و طرفداران بسیاری در میان این قشر پیدا کرده بود و از مجری گری این برنامه چهره هایی چون کامیار اسماعیلی، امیرحسین مدرس، مهدی سلوکی، حسین رفیعی و ... در سال های بعد به شهرت ویژه رسیدند




بر این اساس هرچقدر قدرت و محبوبیت این افراد نزد مردم افزایش یاید که صد البته این افزایش قدرت و محبویت به واسطه همین مدیوم تلویزیون است؛ کنترل آن دسته ای که در زیرمجموعه سازمان قرار دارند، سخت تر می شود و از این جهت می توان به عنوان شاهد مثال این روزها به مجری جنجالی هفته های اخیر برنامه ۹۰ ورزشی اشاره نمود؛ مجری ای که به واسطه محبوبیت خویش و برنامه اش بین مردم برای سازمان صداو سیما و مدیرانش که حتما مدیون آن هاست، خط و نشان می کشد و خود را تافته ای جدا بافته می بیند و برای مقابله با آن ها روی به فضای مجازی و قدرت رسانه های مجازی می آورد تا دست به قانون شکنی بزند.


حکایت مجری سالاری که از زمان مدیریت عزت الله ضرغامی در صدا و سیما رسما موضوعیت یافت و شکل اساسی به خود گرفت و روزبه روز بر قدرت مجری ها افزود، حکایت تازه ای نیست؛ روزگاری بود که مجریانی همچون عادل فردوسی پور یا احسان علیخانی و حتی رضا رشیدپور در تلویزیون بدون اینکه قدرت مردمی خاصی داشته باشند، در قالب برنامه هایشان فعالیت کرده و با نام برنامه هایشان شناخته می شدند؛ اما دقیقا از زمانی که این افراد از برنامه هایشان پررنگ تر شده و عموم برنامه های رسانه ملی رویه خود را به سمت و سوی مجری محوری تغییر دادند؛ داستان مجری ها و برنامه های تلویزیونی شکل تازه ای به خود گرفت و مجری از محتوای برنامه پررنگ تر شد و تا به آنجا رسید که امروزه گروه قابل توجهی از مخاطبان، برنامه های رسانه ملی را با مجریان آن می شناسند.



نکته تاسف برانگیز آنجا است که مدیران و برنامه سازان رسانه ملی، این روزها ابتدا مجری را انتخاب می کنند و بعد به سراغ نوع و محتوای برنامه می روند و در این میان عموم مجریان نیز با دریافت قدرت و نیاز مبرم سازمان به ایشان، خود را به عنوان برنامه سازان نیز معرفی و شرط ضمن عقد تولید برنامه ها می نمایند.



مجری سالاری در تلویزیون روزی رنگ واقعیت به خود گرفت که سازمان صدا و سیما این اجازه را به مجریانش داد که به راحتی تهیه کننده برنامه های خویش شده و خود را از نزدیک ترین نهاد نظارتی سازمان محفوظ بدارند، اتفاقی که آغازگر آن را می توان برنامه ۹۰ ورزشی به کارگردانی و تهیه کنندگی عادل فردوسی پور معرفی نمود؛ برنامه ای که اگر چه در سال ۱۳۷۸ هجری شمسی و در دوران مدیریت علی لاریجانی بر رسانه ملی بنیان‌گذاری شد، اما در دوران عزت الله ضرغامی بود که اختیارات فردوسی پور از سطح مجری افزایش یافت و به برنامه سازی بدون کنترل و نظارت مبدل گردید؛ تا آنجا که او توانست برنامه صرفا ورزشی و آن هم در حوزه فوتبال خود را افزایش جایگاه دهد و پای برنامه خود را حتی به سیاست کشانده و بر روی آنتن رسانه ی ملی به اظهار نظر های صریح سیاسی در مورد دولت ها و شخصیت های سیاسی بپردازد.




شاید که نه! مطمئنا اگر تهیه کننده برنامه ۹۰ ورزشی در این روزگار فردی غیر از فردوسی پور بود، هیچ کدام از حاشیه های نامربوط این روزها گریبان شبکه سه و صدا و سیما نمی گرفت و مدیران مختلف صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران را به مرحله ی سخیف باج دهی به ایشان نمی کشاند و اساسا شرایط این گونه نمی شد که مدیری همچون مدیر جوان و پر مدعی شبکه سه سیما را به وادی عذرخواهی رسمی از کارمند زیر دست خود و دلجویی از وی در برنامه زنده و دست پاچگی در پاسخ رسانه ای نسبت به نامه جعلی خداحافظی او از برنامه ۹۰ ورزشی بکشاند.


واکنش سایر مجری -سلبریتی های تلویزیون به عدم پخش برنامه نود در روزهای گذشته هم در نوع خود جالب توجه بود، افرادی که همگی به لطف مدیران سیما صاحب مهمترین برنامه های تلویزیون شده اند، اقدام علی فروغی مدیر شبکه سه را نکوهش کردند؛ از رشیدپور که روی آنتن زنده شبکه سه شروع به انتقاد از مدیر مستقیم خود کرد تا رامبد جوان که در صفحه ی اینستاگرام شش میلیونی اش لب به انتقاد از مدیران سیما گشود، در همان صفحه ای که به واسطه همین تلویزیون این تعداد دنبال کننده دارد. این افراد در برابر صدا و سیما در کنار هم هستند و وقتش که برسد مثل خیلی های دیگر به سازمان پشت  کرده و به دنبال منفعت شخصی خود خواهند رفت و هنگام ضرورت و منفعت شخصی خویش باز به این مدیوم بر می گردند.



قطعا سیاست غلط مدیران سازمان در سال های نه چندان دور سبب شده تا امروزه رسانه ملی درگیر و دار طیفی ویژه از بچه لوس هایی شود که تحت عنوان سلبریتی قدرت و اعتبار خود را نه از مدیومی که به آن ها اجازه ظهور و بروز داده، بلکه از سرمایه ها و رسانه های مجازی بگیرند.



این روزها حتی در تخصصی ترین برنامه های تلویزیونی، تهیه کنندگان به دنبال سلبریتی ها می روند، نمونه های اخیر آن احسان عبدی پور فیلمسازی است که تا به حال مقابل قاب دوربینی در تلویزیون قرار نگرفته و به یکباره اجرای یک برنامه تلوزیونی، تحت عنوان کیوسک، که به موضوع فرهنگ و هنر می پردازد را بر عهده می گیرد.



در مجموع سیاست های غلط اعمالی در چهل سالگی انقلاب اسلامی، شأن رسانه ملی را آنچنان پایین آورده که از کمدین های سلبریتی در مسند اجرا استفاده می کند و در این میان هنوز برنامه ایرانیوم با اجرای لوس و بی مزه مجید افشاری، کمدین خندوانه را از یاد نبردیم؛ گویی از تاریخ شروع برنامه خندوانه، فصل تازه ای در تاریخ تلویزیون رقم خورده که حتی محصولات این برنامه تلویزیونی در شبکه های دیگر در حال رشد و نمو بوده و  تاثیرات جبران ناپذیری را حتی به اعتبار حرفه ای سازمان صدا و سیما وارد می کنند.




قطعا استفاده از مجریان سلبریتی بزرگترین لطمه را به استعداد های جوان می زند، استعدادهایی که قصد دارند در چارچوب سیاست های جمهوری اسلامی ایران به فعالیت بپردازند، اما به علت نبودن فرصت برای اثبات توانایی هایشان یکی پس دیگری به انزوا کشیده می شوند و از این جهت ضروت دارد تا رسانه ملی با تغییر فوری سیاست ها، وظیفه ی خود در حراست از مجریان حرفه ای و توانمندی که تحصیل کرده و دارای استعداد فراوان هستند و مراتب رشد در حرفه ی خود را گام به گام پیموده و منزلت جایگاه رسانه ای جمهوری اسلامی را می دانند و به مبانی اعتقادی جمهوری اسلامی احترام می گذارند، را به درستی انجام دهد.


ضروری است صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، بجای تمرکز بر قدرتمند کردن سلبریتی هایی که هیچ عُلقه ای به آرمان های این سازمان ندارند، شروع به تربیت و پرورش نیروهای جوان و با استعداد در حوزه اجرا کند و با در اختیار دادن برنامه های مهم تلویزیون به آن ها و البته کنترل مداوم آن ها با تهیه کنندگان با سابقه تلویزیونی، فصل تازه ای را در سیاست های نامربوط خود پیش بگیرد؛ اینگونه هم برنامه ها رونق بیشتری می گیرند و هم مجری ها جایگاه و رتبه خود را می دانند و در این میان قطعا افرادی پیدا نخواهند شد که به اعتبار و آبروی سازمان خدشه وارد کنند.




رویکرد مجری سالاری و استفاده بیش از حد از سلبریتی ها در برنامه های تلویزیونی نه تنها به نفع سازمان نیست، بلکه به ضرر این مجموعه بزرگ نیز هست؛ فقط کافیست به میزان بینندگان برنامه های جدید شبکه ها نگاه کنیم، آیا به نسبت به هزینه هایی که برای برنامه هایی مثل وقتشه بر محوریت کامران تفتی؛ برنامه عبدی شو بر محور اکبر عبدی و یا برنامه برنده شو با تمرکز بر سلبریتی دو تابعیتی جناب آقای محمدرضا گلزار شده، بیننده جذب شده است؟ یا محتوای قابل اتکایی در جهت اهداف سازمان در این گونه برنامه ها یافت می شود؟ واقعا با سوالات زیر سیکل گلزار از شرکت کنندگان برنامه اش قرار است سواد عمومی جامعه افزایش یابد؟


در پایان می بایست بر این مهم توجه ویژه نمود که امروزه بیشتر از هر زمان دیگری صدا و سیما هدف خود را گم کرده است و فقط در جستجوی درآمدزایی بیشتر و رقابت به هر قیمتی با شبکه های ماهواره ای است؛ هیولایی که مدیران سازمان صدا و سیما همواره از آن بیم داشته و رقابتی را میان رسانه ملی و در جذب حداکثری مخاطب رقم زده است که توسط جریان معلوم الحال فرهنگی تشدید و اسباب ارتزاق برنامه سازان کپی کار و همچنین طیف سودجو را از امکانات مادی و معنوی صدا و سیمای جمهوری اسلامی فراهم می سازد.



برچسب‌ها

نظرات

  • محمد لیبرال ۱۳۹۷/۰۸/۲۶ - ۲۳:۰۶
    0 1
    مشکل شما اصولگرایان به اصطلاح انقلابی این است که دایره طیف شما تنگ و محدود است .شما خیلی هنر کردید در موسیقی و فیلم یک حامد زمانی و الهام چرخنده را جذب کرده اید . اتفاقا این اقدامات صدا و سیما برای جذب بیشتر مخاطبان است تا قافیه را بیشتر از این به شبکه های ماهواره ای نبازد .
  • باقر ۱۳۹۷/۱۰/۱۵ - ۱۶:۵۵
    0 1
    با کلیت بحث موافقم. اما در نهایت راه چاره چیست؟ از خیابان مجری بیاورند؟ به مجری های جوان میدان بدهند تا روزی هم آنها مشهور شوند و همین مسیر را سلبریتی ها را طی کنند؟ اصلا مجری را از برنامه های تلویزیونی حذف کنند بهتر نیست؟ راه دیگر هم این است که چون مدیران توان رقابت با شبکه های ماهواره ای در خود نمی بینند در صدا و سیما را تخته کنیم؟

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.