سه‌شنبه ۱۶ آذر ۱۳۸۹ - ۱۰:۲۵

گیزلا وارگا سینایی: دنیای من دست خوش اشعار ایرانی شد

 نمایشگاه گیزلا وارگا سینایی در گالری سین

گیزلا وارگا سینایی روزی که در دانشگاه با خسرو سینایی آشنا شد فکر نمی کرد روزی در اوج هنر ایران اینقدر غرق شود که امروز آثار او یکی از بهترین نمونه های هنر ایرانی باشد. او که این روزها با موضوع "گل و مرغ" نمایشگاهی در گالری سین برپا کرده است خود را شیفته هنر ایران می داند.


به گزارش خبرنگار تجسمی خبرگزاری سینمای ایران، گیزلا وارگا سینایی، نقاش مجارستانی که 32 است در ایران زندگی می‌کند، از 12 آذر نمایشگاهی با مضمون "گل و مرغ" در نگارخانه سین برگزار کرده است.

وی عصر روز گذشته، 15 آذر در نشست مطبوعاتی که در مورد این نمایشگاه برگزار شد، گفت: گل و مرغ‌ها آنقدر برایم زیبا و جذاب بودند که گاهی زیبایی آنها برایم زیادی بنظر می‌آمد ولی همین زیبایی برایم بهانه‌ای شد تا آثارم را به این موضوع اختصاص دهم اما تصمیم گرفتم به جای استفاده از بلبل، از کلاغ استفاده کنم.

سینایی در مورد کلاغ‌ توضیح داد: کلاغ‌ها آنقدرها هم که فکر می‌کنید، بد نیستند. گل و مرغ برای من تعبیری از بهشت است اما ممکن است در بهشت نیز مسائلی ما را آزار دهد. حتی از نظر فلسفی اعتقاد دارم ممکن است در بهشت صدای کلاغ شنیده شود. جایگزینی کلاغ به جای بلبل بهنه‌ای بود تا حرف‌های معاصر را بزنم.

وی سپس به استفاده از گل و مرغ روی تیغه خنجرها و چاقوهایی که در این نمایشگاه ارائه کرده است، اشاره کرد: وقتی به گذشته نگاه می‌کنیم، می‌بنییم دسته‌ چاقوها یا خنجرها خیلی زیبا، با طلا و گل و مرغ کار شده است. همیشه با خود می‌گفتم این وسیله‌ها برای کشتن آدم ها بوده است پس چرا اینهمه دسته‌های آنها را زیبا می‌کردند.

سینایی افزود: برای اینکه نشان دهم خود ما هستیم که طبیعت و گل و مرغ را که نشانی از بهشت هستند، خراب می‌کنیم، گل و مرغ‌ها را روی تیغه‌ خنجرها نقاشی کردم.

این نقاش در ادامه به برگ‌های سبزی که در بیشتر آثارش وجود دارند، اشاره کرد: برگ‌هایی که در نقاشی‌هایم می‌بینید همیشه برایم نمادی از زندگی بوده‌اند و به عنوان موتیفی برای نشان دادن زندگی معاصر بکار می‌روند.

سینایی در بخش دیگری از این نشست در مورد سیر کارهای خود ابراز کرد: اولین نمایشگاه من در سال 46 در نگارخانه هنر جدید برگزار شد و یادگاری از زندگی‌ام در اروپا بود. اما در نمایشگاه بعدی‌ام که دو سال بعد برپا شد، در مورد کله پزی، کفاش‌ها و.. نقاشی کردم چون وقتی شما وارد کشوری می‌شوید که هنوز برایتان غریب است، ظاهر آدم‌ها و هر چیز دیگری تحت تاثیرتان قرار می‌دهد.

وی در مورد این تاثیر توضیح داد: انگار رنگ و بوی این مملکت و جریان زندگی را در اطرافم می‌دیدم. به همین دلیل تصمیم گرفتم در مورد هر آنچه می‌بنیم مثل کله‌پ‍زها، فروش فروش‌ها و.. نقاشی کنم. اتفاقا آن زمان بیشتر نقاشان به سبک غربی کار می‌کردند و به دنبال سبک‌هایی بودند که در اروپا رواج داشت اما بعدها شنیدم که همزمان مارکو گریگوریان هم آثاری با موضوع دیزی دارد.

سینایی اضافه کرد: مارکو هم شنیده بود که من تابلوهایی در مورد کله‌پزها دارم. برای همین آمد و این نقاشی‌ها را دید. یکی از تابلوها را خرید اما زمانی که داشت از ایران می‌رفت، به من زنگ زد و گفت که نمی‌تواند اثر را همراه خود برد و می‌خواهد آن را پس بدهد.

وی سپس به آثار دیزی مارکو اشاره کرد: وقتی تابلوهای دیزی مارکو را دیدم خیلی خوشم آمد اما ناراحتم چون فکر می‌کنم هنر او آنطور که باید مورد توجه قرار نگرفته و فراموش شده است. درحالیکه مارکو در چیدمان واقعا پیشرو بود.

این نقاش با بیان اینکه ویژگی کارهایش از 43 سال قبل تا به حال کنجکاوی روی هنر ایران است، در مورد سومین نمایشگاه انفرادی‌اش که در مجارستان برگزار شده بود، گفت: این نقاشی‌ها را با موضوع عروسک، در زمان جنگ و بمب‌باران کشیده بودم اما موضوعی که خیلی در آن زمان من را تحت تاثیر قرار داد، شعرهای خیام بود.

وی در توضیح تاثیر شعرهای خیام در آثارش اظهار کرد: ما در مجارستان 4 تا 5 ترجمه از شعرهای خیام داریم اما وقتی این شعرها را با صدای شاملو و بعد شجریان شنیدم، خیلی متاثر شدم. دنیای من با شعرهای خیام شکست. همه‌اش فکر می‌کردم کجا هستم و به چه جایی تعلق دارم.

سینایی افزود: در همین زمان بود که نقاشی‌هایی را با موضوع عروسک کشیدم و در مجارستان نمایش دادم. فضای این کارها تلخ بود چون شعرهای خیام و جنگ ایران رویم تاثیر گذاشته بودند. عروسک را هم برای این انتخاب کردم چون سمبلی از زنان بود که با وجود تمام رنج‌ها و وقایع بد اطرافشان، باز هم لبخند می‌زنند و می‌خواهند بگویند زندگی تغییری نکرده است.

این نقاش در مورد روند کارهایش گفت: بعد از آن و آشنایی بیشتر با خیام و فلسفه شرق، احساس راحتی بیشتری کردم. در نهایت به این نتیجه رسیدم که زندگی یک دایره بزرگ است و در آن زندگی و مرگ قرار دارند. فلسفه شرق توانست به من کمک کند تا بتوانم مرگ را بپذیرم و جور دیگری به زندگی نگاه کنم. درحالیکه در غرب انگار مردن را پنهان می‌کنند.

وی با اشاره به اینکه در چهارمین نمیاشگاه انفرادی خود به سراغ تخت جمشید رفته است، عنوان کرد:چون آن موقع هنوز جنگ ادامه داشت، بیشتر نگارخانه‌ها بسته بودند. برای همین نمایشگاه تخت جمشید به نوعی به صورت خصوصی برگزار شد. تخت جمشید را دوست داشتم چون به دنبال ریشه‌های تاریخی خودم بودم.بالا رفتن از پله‌های این مکان به حس عجیبی می‌داد.

سینایی همچنین در مورد اینکه چرا در آن زمان تصمیم نگرفته است، برای زندگی به خارج از کشور بازگردد، ابراز کرد: نمی‌دانم یکچیزی من و خسرو سینایی را در اینجا نگه می‌داشت. 12 سال بود که به ایران آمده بودیم و به یک سطح خویی از نظر هنری رسیده بودیم.

وی با بیان اینکه در زمان جنگ یک سال به وین که محل تحصیل‌شان بوده است، بازگشته بود، گفت: یک سال به وین رفتیم اما دوباره تصمیم گرفتیم به ایران برگردیم چون با وجود جنگ و..انگار زندگی جریان بیشتری نسبت به اروپا داشت و دلیلی نمی‌دیدم در آن موقع در غربت بمانیم. این نقاش در ادامه نشست در مورد تجربه زندگی درایران توضیح داد: سال گذشته نمایشگاهی در مجارستان برگزار کردم. خیلی جالب بود برخی از خبرنگاران از من می‌پرسیدند که بالاخره ایرانی هستم یا مجارستانی. منهم جواب دادم از پرستو می‌پرسید که چرا پاییز به جنوب و در بهار به شمال مهاجرت می‌کند؟ من هر دو کشور را دوست دارم.

وی تصریح کرد: حتی وقتی دیدند اینطور جواب می‌دهم، پرسیدند اگر مسابقه فوتبال ایران و مجارستان برگزار شود، طرفدار کدام هستی؟ منهم گفتم هر دو مساوی شوند.

سینایی دلیل علاقه‌اش به ایران را ریشه‌های مشرتک دانست: فکر می‌کنم میان ما و ایرانی‌ها ریشه‌های مشترکی وجود دارد چون نقل است که مجارها متعلق به شرق هستند و زمانی که برای درس خواندن به اتریش رفتم احساس می‌کردم با طبیعت آنها هماهنگ نیستم درحالیکه در ایران چنین حسی را ندارم.

وی دلیل دیگر ازدواج با یک ایرانی را اینگونه توصیف کرد: بغیر از ریشه‌های مشترک با شرق و ایران، دوست داشتم دنیا را بشناسم چون در پشت پرده آهنین و در زمان کمونیستی مجارستان، بدنیا آمده بودم و می‌خواستم دنیا را کشف کنم. ایران افق دوری بود که دوست داشتم آن را ببینم.

سینایی همچنین در مقایسه وضعیت هنرمندان جوان با نقاشان اروپایی ابراز کرد: فکر می‌کنم نقاشی ما الان در نقطه خوبی قرار گرفته است. بنظرم درحال حاضر دو دسته نقاش در اروپا هستند. دسته‌ای که نسبت به جریان جهانی‌شدن معترض هستند و دسته‌ای که با این موج همراه شده‌اند اما نقاشان ایران نسبت به موقعیت نقاشان اروپایی جایگاه بهتری دارند چون حرف‌های زیادی برای گفتن دارند.

وی ادامه داد: بیشتر هنرمندان ما جوان هستند درحالیکه در اروپا تعداد جوانان کم است. ضمن اینکه حمایت‌هایی که از جوانان ما می‌شود، درکل بهتر است. الان از نظر فروش، نقاشان ما موقعیت بهتری دارند. در آنجا اگر کسی می‌خواهد به دنبال هنر برود باید ریاضت بکشد تا به یک جایی برسد.

سینایی در توصیف نقاشان جوان ایرانی عنوان کرد: در ایران این مسئله کمتر است و خیلی از هنرمندان جوان ما آثارشان فروش می‌رود منتهی بنظرم کمی لوس هستند چون نقاشان جوان ایرانی فکر می‌کنند یک روزه می‌توانند نقاش بشوند و حوصله ریاضت کشیدن ندارند.

انتهای پیام/ن.ف

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.